داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

آقا رضا وانتی 2

….
صبح که چشمامو باز کردم; اولین چیزی که دیدم عسلم بود. انگشتای دستمو با دو تا دستاش گرفته بود و در حال بوسیدنشون خوابش برده بود. دستمو روی موهاش کشیدم و نرمی و رطوبتش رو با نوک انگشتام احساس کردم. سرمو نزدیک موهای مشکی رنگش بردم و بوی خیلی خوبی رو که ازشون میومد استشمام کردم. رنگ طبیعی موهاش خرمایی بود که برا ست شدن با لباس عروس اونارو مشکی کرده بود. هنوز حوله حموم تنش بود و کافی بود با یک حرکت تمام تنش رو برهنه کنم; اما قولمو یادم اومد و همه چیزو گذاشتم برا امشب. یک بوسه از گونه هاش گرفتم و خیلی آروم دستمو از تو دستش آزاد کردم. نگاه کردم دیدم پیراهن و کراواتم رو از تنم در آورده و خیلی مرتب به همراه یک شاخه گل رو میز گذاشته.حتی احساس می کردم وقتی خواب بودم پاهامم شسته بود. چه انرژی داشت این دختر; با اون همه خستگیش. خیلی سریع بساط صبحونه رو ردیف کردم(بربری داغم مادرم پشت در گذاشته بود صبح اول وقت) که دیدم عشقم پشت سرم ایستاده..با دستاش جلوی چشامو گرفت و در حالی که حوله شو باز کرده بود; از پشت بغلم کرد. روی پوستم گرمای سینه های کوچولوشو احساس کردم. بهترین لحظه ی زندگیم بود. بدون اینکه اجازه داشته باشم چشمامو باز کنم; با دستام تک تک اعضای بدنشو کنکاش میکردم. چقدر نرم بود پوست بدنش و چقدر برجستگیهای اندامش شهوت بر انگیز…
آسمانهارو سیر می کردم و هر لحظه منتظر بودم اجازه بده چشمانم رو باز کنم. یک بوسه از گردنم گرفت و در یک چشم بهم زدنی خودشو به اطاق رسوند و درو از پشت قفل کرد. پنج دقیقه مات و مبهوت بودم که دیدم در باز شد و فرشته من با یک تی شرت و شلوار لی اومد بیرون. با شیطنت خاصی نشست پای میز صبحانه و با فریاد “گشنمه گشنمه” منو از خلسه آورد بیرون. پنج دقیقه ای صبحونه; نون تازه و شیرو خرمارو خوردیمو و بعد منو عین بچه گربه انداخت بیرون. مهمونی زنونه بود و این بار برخلاف دیشب; آقا داماد محرم نبود. من بیچاره هم رفتم خونه مادرم.یک دوش گرفتم و دوباره تا غروب عین خرس خوابیدم. وقتی بیدار شدم دیدم مادرم چند تا سیخ جگرگوسفند دیشبی رو آماده کباب کردن کرده و گذاشته تو سینی. موقع بیرون رفتنم هم یک پارچ شیرموز آورد تا ببرم خونه و حالشو ببرم. آخرشم منو از زیر قرآن رد کرد. خندم گرفته بود. مادره دیگه چیکارش میشه کرد. زودتر از پا تختی برگشته بود تا پسرشو آماده رزم کنه…
….
وقتی در خونه رو زدم; مادرزنم درو باز کرد. فکر نکنید خیلی مسن بود. سی و شش سال داشت و فقط ده سال از من بزرگتر بود. هر چی اصرار کردم وایسته و جگر بخوره; قبول نکرد. صورتمو بوسید و دعا کرد خوشبخت بشیم و آخرشم گفت دخترم که دیشب عروس نشده; امشب عروسیشه. مواظبش باش خوش بگذره. منم عین فیلما دولا شدم و دستشو بوسیدم و بابت زحمتهاش تشکر کردم. وسایل رو گذاشتم داخل حیاط و طبق عادت با گفتن یاا… وارد شدم.

تموم خونه بوی عطر خاصی میداد. فرزانه من رو تخت نشسته بود و مثل دخترهای خجالتی فقط زمین رو نگاه می کرد. صندلی میز توالت رو کشیدم روبروی اون و نگاش کردم. انگشتمو گذاشتم زیر چونه ش و آروم سرشو آوردم بالا. روش نمی شد تو چشام نگاه کنه.دو زانو نشستم رو زمین و زل زدم تو چشماش. مژه هاش اونقدر بلند بود که اکثرا فکر می کردن مصنوعیه. چشمهای درشت. اونقدر درشت که اوایل فکر میکردم عمدا چشماشو تا آخر باز کرده. بینی کشیده و لب و دهن کوچیک. نفهمیدم صبح رفته بود آرایشگاه یا آرایشگر اومده بود خونه. موهای قشنگش کوتاهتر شده بود و رگه های های لایت شرابی; جلوه خاصی به صورتش داده بود.آروم بوسیدمش و پرسیدم نظرت راجع به جیگر خوردن چیه;.
گفت: کدوم جیگرو میگی; جگر منو یا جگر خودتو; یکبار دیگه بوسیدمش و گفتم جگر تورو که آخر شب میخورم. فعلا میخوایم جگر ببعی دیشبی رو بخوریم. تا بلند شدم گفت نرو! دیگه فایده نداره! پرسیدم: منظورت چیه; چی فایده نداره; خندید و گفت جیگرارو میگم دیگه; گربه ها همشو خوردند…
از زاویه نگاه اون به حیاط نگاه کردم. دو تا گربه پشمالو رفته بودند روی میز و داشتند جگرارو میخوردند. ناخودآگاه دویدم سمت حیاط. وسطای راه به خودم اومدم. راست میگفت دیگه فایده نداشت. برگشتم و برا یک لحظه عصبی شدم. فرزانه از جایی که نشسته بود از اول خورده شدن جگرهارو دیده بود; پس چرا هیچی نگفت!…ادامه دارد ………………………………………………………………………………………………………………………………………………..نویسنده : looti-khoor    نقل از سایت انجمن سکسی کیر تو کس

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها