داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چطور بیغیرت شدم

سلام من از یکی ازشهرهای ایران هستم میخوام اززمانی که ازدواج کردم و بیغیرت شدم رو زنم براتون بگم

تازه عقدکرده بودیم ولاپایی به راه بودوبعدم برای اولین بار گذاشتم توکونش ولی خیلی درد نکشید راحت رفت توش خلاصه کردم و ابشم ریختم توش بعد ازش پرسیم دردت نیومد زیاد اول انکار کرد وگفت بخاطر تو تحمل کردم. خلاصه گذشت و بعد چند روز وجدانش قبول نکرد و اعتراف کرد که قبلا از پشت رابطه داشته با پسرخاله اش نه یک بار و دوبار بیش از صد بار. اولش خبلی ناراحت شدم ولی ازش گذشتم گفتم ولش کن گذشته هرکی را شخم بزنی کرم تو هست تو این چند وقتی که عقد بودیم حسابی کونش گذاشتم و یه روز سرکار بودم زنگ زد گفت کی میایی از سرکار دلم میخواد و منم از پشت تلفن هی شهوتیش کردم اونم گفت الان خودارضایی می کنم اه ناله میکرد یهویی گوشی را قطع کرد و دیگه جواب نداد شب رفتم پیشش گفت من داشتم خودم را میمالیدم انگشتم را کردم جلوم و خون اومد حالا دیگه زن شدم دیگه از جلو بکون من احمقم باور کردم منم دیگه دادم خورد کیرو گذاشتم جلو کسش هول دادم تو دیدم خیلی گشاده بهش گفتم چرا پس این گشاده گفت اخه یه خیار بزرگ کردم توش شهوتی بودم دست خودم نبود خلاصه عروسی کردیم رفتیم خونه خودمون بعد عروسی هر شب کس به راه بود چند وقت بعدش رفتیم مشهد اونجا هم گفت من میخوام برم بازار من حالش نداشتم گفتم خب برو رفت نیم ساعت بعدش برگشت گفت یه پسره تو لباس فروشی شماره بهم داد منم گرفتم ازش اول ناراحت شدم ولی گفتم بزار ببینم زنم چکاره است گفتم خب زنگش بزن ببین چی میگه خلاصه زنگش زدو یه نیم ساعتی حرف زدن بعد گفت میگه بیا ببینمت گفتم خب برو ولی مواظب باش رفت و حدودا یه دوساعت بعدش اومد دیدم ارایشش به هم ریخته است گفتم چه خبر چی شد رفتی دیدیش گفت اره رفتم ولی اذیتم کرد گفتم چرا چطورشده گفت رفتیم یکم تاب خوردیم بعد گفت بیا بریم مغازه دوستم اونجا راحتریم حرف بزنیم رفتیم تو یه عکاسی بود من و برد پشت عکاسی یه جا برای استراحت بوداونجا نشستیم کم کم بهم نزدیک شد منم شهوتی شدم و منا کرد ابشم ریخت تو کسم منم شهوتی شدم گفتم بزار ببینم شلوارش را کشید پایین گفت ببین رفتم نزدیک دیدم دور کسش قرمزشده دست مالیدم به کسش دیدم داره از کسش اب میاد بو اب کیر میده منم کیرم بلند شد شلوارم را در اوردم کیرم را گذاشتم دم کسش دیدم کیرم خیلی راحت رفت توش گفتم این که خیلی گشاد شده گفت اخه کیرش سه برابرکیر تو بود کیر من حدودا هشت سانته خلاصه کردم ابمم ریختم بیرون اونم پاشد رفت حموم اومدرفت سر گوشیش بعدم رفتیم بیرون و اومدیم فردا صبحش بیدارم کرد گفت سیاوش زنگ زده میگه امشب میتونی بیایی باغ دوستم مهمونیه گفتم نمیدونم دلت میخواد بری گفت اره دوست دارم برم اینجا که کسی ما را نمیشناسه بزار برم گفتم خب باشه برو خلاصه عصری اماده شد ورفت من واسه خودم رفتم تو بازار گشتم اومدم تو هتل شام خوردم زنگش زدم گفتم کی میایی گفت مهمونی تازه شروع شد تو بخواب من یکم دیر میام منم خوابیدم یه موقه دیدم صدا در میاد بیدار شدم دیدم داره در میزنه دروباز کردم اومد تواصلا حالش خوب نبودیه نگاه روگوشیم انداختم دیدم ساعت چهارصبح گفتم چرا اینقدر دیر اومدی گفت حالا بعد برات میگم رفت یه راست روتخت خوابید من رفتم خوابیدم ساعت دوازده ظهر بیدار شدم دیدم هنوز خوابه بیدارش کردم گفتم بگو ببینم چرا اینقدر دیر اومدی گفت مهمونی که تموم شد اکثر مهمونها رفتن سیاوش با چهار تا دوستاش موندن من گفتم من دیگه باید برم سیاوش گفت بیا اتاق کارت دارم خلاصه منا برد تو اتاق بغلم کرد منم دیگه شهوتی شدم لباسهام را در اورد از خودشم در اورد کیرش را تنظیم کرد رو کسم ویهوکرد توش منم جیغ زدم که دیدم دوستاش دویدن تو اتاق تا ما را دیدن اونها هم لخت شدن اومدن جلو همه هم خر کیر سیاوش یکم دیگه کردو جاش را داد به دوستش اونم گفت بیابشین روش منم رفتم نشستم روش کیرش از سیاوش کوتاه تر بود ولی کلفت تر یکم رو کیرش پایین بال رفتم دیدم یه کیر اومد تو صورتم گفت بخورش اون یکی دوستش هم اومد گفت از منم بخور داشتم براشون می خوردم که دیدم سیاوش از پشت اومد کیرش را با کونم تنظیم کرد هول داد به زور رفت توکونم یه جیغ کشیدم که گوش خودم کر شددیگه یکم بعدش عادت کردم درد تبدیل شد به حال از ساعت یازده شروع کردن تا ساعت سه میکردن هر کدوم دوبار ابشون را تو سوراخ ها ریختن بعدم منااوردن اینجا پیاده کردن رفتن من شهوتی شدم پاشدم لختش کردم گذاشتم تو کسش دیدم غار شده در اوردم گذاشتم تو کونش اونم بدتر از کسش گشاد گفت پس من چکار کنم با این غار ها گفت جغ بزن خلاصه کردم ابم اومد ریختم تو دستمال پاشدم رفتم حموم و تو این هفت روزی که اونجا بودیم دوبار دیگه رفت بهشون کس داد اومد ما از مشهد اومدیم تو راه دیدم همه تو اتوبوس خوابن منم خوابید یه لحظه بیدار شدم دیدم زنم نیست پیشم جلو را دیدم رفته پیش راننده یه نیم ساعت اونجا بود اومد گفت بیدار شدی گفتم اره اونجا چکار میکردی گفت حوصله ام سر رفت رفتم پیش راننده منم دوباره خوابیدم برای اذان صبح راننده نگه داشت منم حالش را نداشتم پاشم خواب وبیدار بودم همه رفتن پایین زنمم اخرین نفر داشت میرفت که راننده بهش گفت وایسه کارت دارم منم خودم را زدم به خواب که راننده بهش گفت دررا قفل میکنم همینجا گفت باش فقط زود باش به پشت خوابید رو صندلی پاهاش را دادبالا رانندههم شلوارش راتا نصفه داد پایین کیرش را گرفت انداخت تو کس زنم و بعدم ابش راریخت توش سریع جمع و جور کردن زنم رفت دستشویی اومد مسافرها هم اومدن راه انداخت اومدیم خونمون فرداش گفتم چرا به همه کس میدی این کار بده دیگه ادامه نده گفت نمیتونم من معتادش شدم منم گفتم خودت میدونی من خیلی دوست دارم ولی مواظب باش وهمه چیز رابهم بگواونم گفت باشه فرداش سر کار بودم گفت پسر خاله ام اومده اینجا یکم خرید کن بیار چیزی تو خونه نداریم

ادامه در قسمت بعدی فعلا بای

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها