سلام من سامی ام ۲۵سالمه قدم ۱۹۴ وزنم ۹۱کیلو مجردم وتنها زندگی میکنم
داستانی براتون مینوسم مربوط به ۶ ماه قبله
من یه پسرخاله دارم به اسم امیر،تقریبا ۱۸ سالشه و قیافه دخترونه و وزنشم تقریبا ۷۰ کیلیوئه
خب بریم سر اصل مطلب
رابطه منو وخاله ام خیلی رابطه خوبی بود والبته هست
تقریبا هفته ای حداقل ۲بار خونه خالم میرفتم واینم بگم هیچ علاقع ای به گی نداشتم،یه روز عصر خالم زنگ زد که بیا آش درست کردم،خلاصه رسیدیم اونجاو آش رو خوردیم دیدیم امیر از حموم امد بیرون،
برق از چشام پرید یه حوله کوچیک گرفته بود روی سرش و یه شرت پاش بود
بدن سفیدش و گوشتیش اولین جرقه سکس رو تو ذهنم زد و کیرمو تا مرز انفجار رسوند،امیر رفت تو اتاقش و لباسشو پوشیدوازم خواست موهاشو سشوار بزنم،منم فرصتو غنیمت شمردم و تا میتونستم لفتش دادم و سعی کردم بدون اینکه شک کنه کیرمو از پشت به کمرش بزنم
خلاصه از اونروز به بعد دید من نسبت به امیر عوض شد تقریبا هر روز سعی میکردم باهاش به بهونه قلیون کشی یا قهوه خوردن بیرون برم ولی جرات اینکه کاری کنمو و نداشتم وترس از اینکه آبروریزی بشه رو داشتم
کم کم سر صحبتو باهاش باز کردم و راجب سکس و دختر ازش پرسیدم اونم گفت با یکی هست و دختره ۱۶ سالشه ودر حد پیامه و میترسه بیشتر جلو بره و این حرفا منم گفتم تموم لذت زندگی به سکس کردنشه بابا باهاش تموم کن بره و خودم بهت میگم چیکار کنی…
یه هفته طول کشید تا امیر با دوس دخترش کات کنه…دیدم زنگ زد حالش خراب که نباید کات میکردم گفتم آماده باش میام دنبالت…رفتم پیشش گفتم بریم خونه یه قلیونی میکشیم بهتر میشی…رسیدیم خونه شروع کردیم قبیون کشیدن سه تا آبجو تو یخچال بود اوردم نفری یه آبجو باز کردیم خوردیم
امیر سخت میخورد معلوم بود زیاد نخورده…آبجو رو خورد و بهترین موقعیت بود…شروع کرد قلیون کشیدن گفتم بیا این یکی هم تو بخور حالت بهتر بشه…آبجو دوم رو خورد مست مست شد…گرفتمش تو بغلم گفتم حیف نیود تو وقتتو با اون بگذرونی که حتی یه بغل بهت نمیداد،دیدم فقط سرتکون میده یه بوسش کردم گفتم خودم هواتو دارم نیازی نداری به دخترای بچه…دیدم یه بوس ازم کرد وباعث شد آتیشم روشن بشه گرفتمش تو بغلم و شروع کردم بوسیدن گردن و کیرشو مالیدن،آروم در گوشش گفتم دوس داری غرق لذت بشی اونم فقط سرشو تکون میداد بلندش کردم بردمش تو اتاق خواب شروع کردم لختش کردن با یه دستم با کیرش بازی میکردم با یه دستم سوراخشو باز میکردم اندازه دو انگشت سوراخشو باز کردم نشوندمش بغل تخت داشتم گردنشو میخوردمو و کیرمو فشار میدادم که یهو خاله ام زنگ زد جوابشو دادم گفتم امیرم رفته دسشویی برگشت میگم زنگ بزنه بهت و قطع کردم و همینجور که لب میگرفتم کلاهک کیرمو دادم داخل و داد امیر درامد
کیرمو کشیدم بیرون کلی بوسش کردم و با سوراخش بازی کردم اینبار ۳انگشت کردم کیرمو چرب چرب کردم دادمش تو کون گوشتیش ۵ دقیقه ای تو همون حالت آروم تلمبع زدم و بوسش میکردم
پوزیشن رو عوض کردیم و امیر خودش نشست رو کیرم و بالا پایین میشد سرعتش و آه و ناله هاش بیشتر شد و ارضا شد و آبشو ریخت روی شکمم
با دیدن این صحنه منم تحریک شدم و تلمبه ها رو سریع تر زدم و کل آبمو تو کونش خالی کردم و همینجورییه دقیقه تو بغلم لش موند
با این حالش اگر میذاشتم بره خونه آبرو ریزی میشد،گوشیو برداشتم یه زنگ به خالم زدم و اجازه امیرو برای شب گرفتم و…
ادامه دارد…
نوشته: سام