داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پسر ریقو

خسته وبی حوصله داشتم از دانشگاه بر می گشتم . البته نه خسته کلاس و درس چون یه کلاس بیشتر نرفته بودم از صب که دانشگاه بودم . خسته سفره خونه و مث دودکش تا آخرین کام قلیونو گرفتن . ولی حوصله خونه رو نداشتم . دوس داشتم تو اون حال و هوای آخربهمن که هوا نه روش میشد گرمتر بشه که ابهت زمستونیشو از دست بده نه دلش میخاست نزدیک شدنه بهارو خبر نده قدم بزنم . بیچاره گیر کرده بود یه نم بارون زده بود و بعدش آفتاب شده بود عاشق این هوا بودم . واسه همین تصمیم گرفتم تا خونه پیاده برم . ولی مگه میذاشتن تنها باشه آدم. یه پسر با قد متوسط و قیافه ای که درست و حسابی نگا نکردم دنبالم را افتاده بود از قیافش خنده م گرفت . تو اون آفتاب زیپ کاپشنو تاته داده بود بالا و کلاهشم سرش گذاشته بود . ول کن نبود . منم بی خیال به راهم ادامه میدادم . پیش خودم گفتم همینم دیگه کم بود با یه آویزون دوس شدن . ولی پسره همین جوری دنبالم میومد . حرفی نمیزد زیاد . میومد فقط . یه نیم ساعتی پا به پام پام اومد . منم که اصن حال پسر بازی نداشتم اونروز گفتم بذا شمارشو بگیرم شرشو کم کنه . شمارشو داد زدم تو گوشیم . ولی میس ننداختم . یهو گوشیو از دستم گرفت و پرید اونور یه میس برا خودش انداخت و گوشیو با لبخند مسخره بم داد. لجمو در آورده بود پسره آویزون . با حرص نگاش کردم و رفتم . پسره پررو ولی گفتم بی خیال بلک لیستو واسه چی گذاشتن !! رسیدم خونه و لباسامو درنیاورده خودمو پرت کردم رو تخت . اونروز اصن نمی دونم چم بود . که صدای مامانم درومد . اه ول نمی کنه آدمو . پاشدم به زور یه چیزی خوردم و باز دراز کشیدم تازه داشت خابم میبرد که یه خروس بی محل اس داد . اه درد حتما باز ایرانسله ولی نه اون پسره بود . زده بود رسیدی ؟؟ واااا دهنم باز مونده بود آخه پررو بذا بات دوس بشم بعد سوال و جواب کن ولی یجورایی خوشم اومد . آخه من تا حالا اونقد با کسی فاب نبودم که ازم اینجوری سوال کنه ولی پسره یه جوری بود لحنش صمیمی بود به دل آدم میشست . اون شب یکم باهم اس بازی کردیم ولی من به چشم یه پسر ریقو می دیدمش و اصن آدم حسابش نمیکردم . فرداش یونی بودم که اس داد میخام ببینمت براش بهانه آوردم ولی راضیم کرد که برم سر قرار. رفتم چی می دیدم !!! یه ماشین شاسی بلند مدل بالا . داشتم غش میکردم دیگه . گل از گلم باز شد . ولی زیاد تابلو نکردم و با اخم سوار ماشین شدم . با هم رفتیم یه سفره خونه معمولی واون از خودش گفت . توقع داشتم واسم خالی ببنده و بگه ماشین مال خودشه ولی راستشو گفت که مال داییشه و قرض گرفته . منم زود باش خودمونی شدم نمی دونم چرا . بعدم منو تا یه جایی رسوند و رفت بازم همونجوری گرم اس میداد . ولی من نه . با دوس پسرای دیگه م بودم . ولی دوس نداشتم هیچ کدومشونو . بود ونبودشون برام فرقی نداشت . ولی این پسره انگار داشت جاشو باز میکرد تو دلم . همش بیرون میبردم خارج از شهر باهم می گشتیم و کم کم داشتم بهش وابسته میشدم . دستمو که میگرفت داغ میشدم . دلم لباشو میخاست . مسخره بود من دلم خابیدن با اون پسررو میخاست . نه هیکلش تو چشم میزد نه چیز دیگه ای که بخاد آمپرمو اینجوری بالا ببره . ولی اون به جز گرفتن دستم تو این چند هفته کار دیگه ای نمیکرد اصلا . شبا خودمو تو بغلش تصور میکردم . کم کم رابطه م با بقیه دوس پسرام قط شد . نه بخاطر این که اون چیزی بگه . جای همه چیزو برام پر کرده بود . تو دامش افتاده بودم . اگه یه روز نمی دیدمش پکر بودم تقریبا 2 ماه از رابطمون می گذشت و من به همین راحتی بش وابسته شده بودم . ولی هنوز خبری از حتی یه آغوش خشک و خالیم نبود. انگار سنگ بود. بعضی وقتا عمدی خودمو تو بغلش مینداختم . ولی اون یه جوری نگام میکرد که زود خودمو جم وجور کنم . مال اون شده بودم . با رفتار مردونه ش بدجوری دیوونه م کرده بود با مهربونیاش . با اس دادنای بی موقعش . با کادوای یهوییش . هرچی بیشتر می گذشت آتیشم تندتر میشد . می گفتم نکنه من عیبی دارم که نمیخاد بام کاری کنه . از یه طرفم دلم واقعا سکس باهاشو میخاست .
اون موقع ها اصلا به ازدواج فک نمیکردم . دوس داشتم حال کنم و از زندگیم لذت ببرم . فقط این برام یه معما شده بود که چرا نمیخادم . یه لحظه فک کردم شاید منو واسه ازدواج میخاد که بام کاری نمی کنه ولی نه گفته بود که حالا حالاها قصد ازدواج نداره . پس چی بود ؟؟؟ حتی به فکرم رسید شاید مرد نیست اصلا ولی مگه میشد . حرارت دستاش نگاهش پر از یه خواستن بود که سرکوبش میکرد .
اینا همه احساس من بود وشاید همش غلط شاید یه دام برام پهن شده بود . روزی نیود که به این چیزا فک نکنم . زندگی منو حسابی عوض کرده بود و اون هنوزم مثل اولاش بود آروم . مهربون .
تصمیم خودمو گرفته بودمم اینجوری نمی تونستم ادامه بدم . حس میکردم خودش نیست و یه نقابه . واسه این که تو دام نیفتم . با این که خیلی میخاستمش و تو این 3 4 ماه عاشقش شده بودم . از یه روز صب دیگه جوابشو ندادم . وااای داشتم جون میدادم . وقتی زنگ میزد قلبم از جا کنده میشد . گوشیمو خاموش کردم و با قرص خودمو خواب میکردم.

نوشته: نفس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها