سلام من محمدم یه جقی هدف از تعریف داستانم بیشتر برای مشاوره از دوستان خواننده و اساتید گرامی داستان از دوران طفولیت شروع شد که برای دوستم که همسایمون هم هست گفتم ممد رفتم خونه پسر عموم دیدم با زنش دارند فیلم سکسی می بینندچیزی که اصلا واقعیت نداشت رو گفتم که تا الان ۲۴ سالمه هنوز درک نکردم چرا آخه مگه کرم داشتم بگذریم گذشت ممد خان رفیقم منو لو داد سر یه انبر دستی که از خونه پسر عموم دزدیدیم و زن پسر عموم(مرضیه جون) ما رو دیده بود دوستمم نمیخواست پس بده مرضیه عشقم به زور ازش گرفت دوستم هم قضیه فیلم سکسی رو بهش گفت من بدبخت بگا سگ رفتم البته مرضیه قربونش برم هیچی از این قضیه به کسی نگفت ولی یه روز بعدش منو تنهایی گیر آورد گفت فکر نکن یادم رفته دیگه از این غلطا نکن بده زشته خلاصه از این حرفا بعد ها که بزرگ شدم و بالغ اون موقع ها که گوشی هوشمند تازه اومده بود منم همه فن حریف گوشی شده بودم هر کی گوشیش خراب می شد یه فرمت میکردم فکر میکردند خیلی مثلا من بلدم از قرار زن مرضیه فداش بشم گوشیش هر روز یه مشکلی داشت منم براش درست میکردم. اصل داستان از اینجا شروع میشه توی همین رفت آمدهای که میشد. دلم واسه مرضیه جون غش رفت بعد از هر بار تعمیر گوشیش میرفتم حموم و یه جق ناز میزدم از ۱۶ سالگی تا الان هنوزم بعد تعمیر گوشیش طبق معمول میرم میزنم این وسط خیلی احتیاط میکنم که نفهمه خیلی دوست دارم باهش سکس داشته باشم وقتی میاد خونمون خیلی با من راحته کنار هم میشینیم وقتی دستم به دستش میخوره موی تنم سیخ میشه تمرکزم رو از دست میدم یه بار انقد نزدیک هم بودیم نفسش میخورد توی صورتم وحشتناک شهوتی شدم نمیدونم اصلا اون روز چجوری گذشت.از این روز ها زیاد داشتم یه روز دیگه تو خونه کسی نبود مرضیه جون اومد خونه کنار هم نشستیم توضیح میداد گوشیش مشکلش چیه در همین حین کل سنگینی بدنش رو روی شونم حس میکردم. و کیرم هم شق شده بود. هر بار که میومد همین وضع بود ولی این دفعه یهو مامانم اومد خونه اینجا بود مرضیه جون یکم دست پا شو گم کرد خودشو کشید کنار از روی من مامانم متوجه نشد خلاصه که سلام احوال پرسی کردند و مامانم که عجله داشت دوباره رفت بیرون دوباره تنها شدیم مرضیه جون همینجوری که داشت توضیح میداد که نمیفهمیدم داره چی میگه. به بهانه تتو روی دستش دستم رو کشیدم روی تتو و سریع هم برداشتم گفتم مرضیه تتو زدی برا مرضیه جونم عادی بود ولی برا من بعدش یه جق به همراه داشت. بگذریم گفت آره هفته پیش تتو زدم دیگه خیلی شهوتی شده بودم دوست داشتم بگیرمش بغل ولی میترسیدم دیگه تحمل نداشتم توی همین حال گوشیش زنگ خورد مشغول صحبت بود که نمیدونم چی شد بوسیدمش اونم همچنان مشغول صحبت بود یه نگاه بهم کرد هیچی بهم نگفت تماسش که تموم شد انگار اصلا نبوسیدمش ادامه توضیح مشکل گوشیش رو داد منم درست کردم براش و رفت. فکر کردم با این کارم دیگه نمیاد. ولی چند روز بعدش اومد. حالا من موندم اگه دفعه های بعدی که میاد چیکار کنم بعد از بوسیدنش بیشتر جذبش شدم از یه طرف هم میترسم همین چند روز یکبار که میبینمش هم خراب بشه خیلی دارم تحمل میکنم دوستان نظرتون چیه دلو بزنم به دریا…خودم که تصمیم گرفتم با یه بغل کردن به همه ترسام پایان بدم هر چی شد شد نهایتا ازش معذرت میخوام بدتر از این که نمیشه ولی اگه به سکس کشیده شد حتمی داستانش رو میزارم مرضیه جون درسته کیرم شق شده خون به مغز فلجم نمیرسه ولی خیلی دوست دارم
ارادتمند شما آقا محمد
نوشته: محمد