داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پرواز هوس 1


مامان کیانا نتونست خیانت بابا رو تحمل کنه و خیلی زود ازش جدا شد . بابا اهل تفریح و عیاشی بود وخیلی هم زن باز . اون سالش بود و مامان یه چهار سالی ازش کوچکتر بود . با این که مامان نیاز مالی نداشت ولی مهریه اشو تمام و کمال از بابا گرفت . چون اولا مدارک خیانتشو داشت وبعدشم می خواست آدمش کنه من اسمم کیانه و سالمه و تازه از خدمت بر گشتم و یه داداش  هم دارم به اسم کیوان که سالشه و سا ل دوم دبیرستانه . مامان دیگه اعصابش خرد بود و خواست که یه آب و هوایی عوض کنه وپیشنهاد داد که باهم یه سفر خارجه بریم و جایی رو که ترکیب قیمت ها و کیفیت هواش اونم تو پاییز و زمستون مناسب تر از تایلند باشه گیر نیاوردیم . داداشی تهرون پیش بابابزرگ و مادر بزرگ موند وما دوتایی رفتیم . هنوز اون گرفتگی ناشی از طلاق رو مامان مونده بود . اونا سالها راجع به این موضوع با هم دعوا داشتند . بگذریم این اولین سفر خارجی من بود . من و اون در یکی از بهترین هتلهای بانکوک اتاق گرفته بودیم . هر چند اسما همراه تور بودیم ولی سعی می کردیم مستقلا هم بگردیم . دست و پا شکسته یه خورده انگلیسی وارد بودیم . مامان خیلی خوشگل تر از آخرین معشوقه بابا بود . فقط سنش زیاد بود . یه هیکلی داشت که مردا رو به طرف خودش جلب می کرد ولی تا حالا ندیده بودم که دست از پا خطا کنه . اولین شبی بود که با مامان توبانکوک بودم واولین شبی بود که باید با هم رو یه تخت می خوابیدیم . البته غیر از زمان نوزادیم . آذرماه ایران بود و دسامبر میلادی . هوا گرم بود . مثل اردیبهشت و گاهی هم خرداد ولایت خودمون . کولر روشن نکردیم ودر عوض پنجره رو باز کردیم وخیلی راحت و با حداقل لباس گرفتیم خوابیدیم . من که یه شورت پام بود و مامان هم با یه پیرهن خواب خیلی فانتزی که مخلوطی از رنگهای صورتی و سفید بود که خیلی نازش کرده بود . البته من که با یه نظر بدی بهش نگاه نمی کردم . تازه اون لحظه تمام حواسم به این بود که چطور می تونم از دستش جیم بزنم و در برم . وایییییی چه حالی می داد . دیسکوو زنای لخت . بیخود نباید از ایدز و این کوس شرات بترسم . زنای جنده همه شون کارت بهداشت دارن . ولی اوخ چقدر از این کاندوم بدم میاد . کیر آدم داخلش خفه میشه و باید خودشو جمع کنه . من از دست این مامان خانومی چطور می تونم در برم و خودمو به دیسکو برسونم خدا می دونه . شهر تازه بیدار شده بود و ما تازه می خواستیم بخوابیم . اگه همین جوری بر گردیم تهرون من مجبورم پیش رفقام چاخان کنم . چقدر از این سکس ماساژتایلندی تعریف می کردند . اول زنه یا دختره میاد تمام بدن آدمو می ماله و بعدش سکس . اوخ اوخ اوخ . این ننه ما رو باش . از گرما این یه تیکه شمد دکوری رو هم از روش انداخته واییییی پسر دامنه لباس خوابشم رفته بالا بر شیطون لعنت چه کونی .. مامان سمت چپ من خوابیده بود و من و اون صورتمون به سمت چپمون بود . عادت من موقع خواب گردش به چپ بود و این یعنی مامان فانتزی و نیمه سکسی رو دیدن . به نظر می رسید که خواب باشه . به درک میرم بیرون .. رفتم لباسامو بپوشم و در برم که دیدم صدای مامان در اومد -آهای کجا منم باهات میام . کرم منو می دونست . وصف تایلندو هم می دونست و از این که من مریض شم وحشت داشت ومجبور شدم پیشش دراز بکشم . نفهمیدم کی خوابم برد ولی گرمم بود یه وقتی چشامو باز کردم که دیدم مامان از حموم بر گشته با یه شورت ولی بدون سوتین کنار پنجره وایساده و به زیباییهای بانکوک خیره شده . یه لحظه عصبانی شدم به رگ غیرتم بر خورد که نکنه اون وقت شب یکی بخواد بیاد و مامانمو دید بزنه . ولی خنده ام گرفت و گفتم مرد حسابی به اینجا میگن تایلند . مهد دموکراسی حداقل در لباس پوشیدن و دید زدن . تازه طبقه شونزدهم اون وقت شب و مامانی که بیشتر هیکلش طرف منه کی میخواد اونو دید بزنه . دستشو گذاشته بود توی شورتش و این نگه داشتنش اون داخل طولانی شده بود . خوب شد که اونو با خودم دیسکو نبردمش . یهو می دیدی یه گردن کلفت اونو تورش می کرد و من امشبه رو باید بی مامان می خوابیدم . هر چند مامان از راه دور نمی تونست بفهمه که من خوابم یا بیدار ولی چشامو بستم وادای خوابیده ها رو در آوردم این بار شورتشو تا وسطای کونش پایین می کشید و دوباره می کشید بالا . یکی از این دفعات کل شورتشو کشید پایین تا قسمت بالای رون تپلش و تمام کونش روبرو چشام قرار گرفت . کیرم دیگه بیشتر از این نتونست خودشو حفظ کنه و از لونه شرم و حیا زد بیرون . منم از داخل شورت دستمو به کیرم رسونده و باهاش بازی می کردم . یه لحظه کیانا جون بر گشت و یهو شورتشو بالا کشید . فکر کنم متوجه وضعیت من شده بود . شاید خودشم خجالت کشیده باشه . خودشو بهم نزدیک کرد و گفت کیان بیداری ;/; جوابشو ندادم . گرفت کنارم دراز کشید . منم واسه این که خجالت نکشه دیگه خودمو مجبور کردم که بخوابم . نمی دونم ساعت چند بود . سه صبح یا چهار صبح که چشامو باز کردم و دیدم در یک انحراف به چپ و مامان کیانا در یک انحراف به راست مماس با هم قرار گرفتیم . هیچی هم رو تنمون قرار نداشت . سینه های درشتش به سینه هام چسبیده بود بوی خوش تنش وعطر ملایمش هوسهای خفته منو بیدار می کرد . بینی خودمو به زیر گلو و گاه سینه های کیانا جونم چسبونده و جز بوییدن جرات انجام کار دیگه ای رو نداشتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها