داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

همسایه شیرازی (۱)

ساعت ۱۲ ظهر بود داشتم ویترین مغازه رو تمیز میکردم مدرسه بچه ها که یه کوچه پایین تر از مغازه ای که به عنوان فروشنده مشغول بودم تعطیل شد طبق معمول سر و صدا و شلوغی که بیزار بودم ازش سرگرم کار بودم که با صدای یه خانمی که بچه اش همراهش بود به خودم اومدم.
سلام خسته نباشید
سرمو بلند کردم دیدم یه خانم هم قد خودم ۱۸۵ سبزه رو با مانتوی مشکی جلوم ایستاده یه لحظه جا خوردم چون تا به حال ندیده بودمش یا حداقل دقت نکرده بودم چون خیلی خوب بود کون نبود قشنگ طاقچه بود اگه تا حالا میدیدم حتما کارشو میکردم کار نابی بود
خلاصه جوابشو با خوشرویی دادم و گفتم در خدمتم نگاهم کلا رو بدنش بود که ازم خواست برم برای نصب ماهواره تازه اومده بودن تو این محل و اینکه بچشو تازه انتقالی گرفته بودن که اومده بود به این مدرسه
گفتن اگه زحمتی نیست بیاید ما آنتن هم نداریم تلویزیون نگاه کنیم همسرم مجبور شده بره شهرستان واسه همین نرسید که نصب کنه منم اینجا غریبم تازه از شیراز اومدیم کرج واسه کار شوهرم این که داشت حرف می‌زد من تو سرم داشتم برنامه ریزی میکردم که گفتم فردا صبح که بچرو بردید مدرسه ساعت ۱۰ صبح بیاید دنبالم که بریم امشب اصلا وقت ندارم که با یه حالت ناراحتی گفت اشکال نداره امشبم تحمل میکنم موقع رفتن کارت مغازه گرفت که شوهرش بهم زنگ بزنه واسه هزینه ها حرف بزنیم .
ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم علی هستم قبلا هم دوتا خاطره گفتم که ۴ تا جقی فکر کردن منم مثل خودشون دارم از آرزوهام مینویسم خواستم بگم نه این آرزو ها واسه ما خاطره هستن
بگذریم نیازی هم ندارم باور کنید برام جذاب بود دوست داشتم اینجا بنویسم برای ۴ تا آدم حسابی این سایت
بریم سر داستان …
کاملا مشغول ورزش و رژیم بودم بدن آماده ای داشتم البته هنوزم دارم با این تفاوت که عنوان کشوری هم دارم تو بادی بیلدینگ
شب بود میخواستم مغازه رو ببندم برم خونه زیدم نسیم که بیوه بود و آویزون من بود که بکنمش از ترس اینکه ولش نکنم همه جوره هم هوامو داشت و بهم می‌رسید و خرجم می‌کرد
تو مسیر بودم که گوشیم زنگ خورد یه آقایی با لحجه شیرازی گفت همسرم اومده بود پیشتون خواستم زحمت بدم ماهواره برامون بیاری و نصب کنی گفتم یعنی دیش و دستگاه نداری که گفت نه خودتون زحمتشو بکشید خلاصه شب رفتم تا صبح نسیم رو کوبیدم و ساعت ۹ صبح اومدم مغازه سریع زنگ زدم از کسی که خرید میکردم یه دیش و یه دستگاه سفارش دادم که گفت تا ظهر میرسه دستت
ساعت ۱۰ صبح این خانم که اسمشو میزارم ندا اومد دنبالم که بهش گفتم خانم شما نگفتید دیش و دستگاه ندارید همسرتون بهم گفت منم نداشتم زنگ زدم بیارن که تا ظهر میرسه من غروب میام برای نصب ، تو دلم گفتم اگه اهلش بود و پا داد میکنمش اگه هم نه که هیچی
وسایل ها دستم رسید رفتم در خونشون ماشین رو قفل کردم با وسیله ها رفتم پله هارو بالا سمت پشت بوم که به طبقه سوم که رسیدم دیدم جلو در ایستاده سلام و علیک کردمو دیدم یه جوری نگاه میکنه منم تیشرتام همیشه جذب تنم بود وقتی داشتم میگفتم در پشت بوم بازه یا نه که یه نگاه انداختم سر سینه تا پایین پاش اومدم که بهش منظورمو برسونم که دیدم با لبخند گفت الان کلید میارم تو سرم گفتم میخاره اینم رفتم بالا اومد در و باز کرد دیش رو نصب کردم با فایندر جهت یابی کردم گفتم بریم پایین وارد خونش شدم یه خونه معمولی داشت با وسایل معمولی نشستم باز کردن دستگاه که روشن کنم با سینی چای اومد جلوم وقتی خم شد سینه هاش پیدا شدن منم مثل این خواستگارها زوم کردم رو لب و سینش با مکث برداشتم که بازم لبخند زد
مشغول کار بودم تو ذهنمم نقشه میکشیدم که شروع کردم به حرف زدن کار شوهرت چیه گفت کارمند اداره مالیات گفتم پس کرج چرا اومدید گفت بخاطر اختلافات خانوادگی با خانواده شوهرم سر ارث و میراث پدریش که خواسته بودن ارث بگیرن دعواشون شده بود اینا هم کلا کنده بودن اومده بودن کرج که فهمیدم شوهرش انتقالی گرفته تو اداره کرج کار بکنه الانم رفته شیراز پیگیر شکایتشون …

قسمت ۱ رو تموم میکنم خاطره جالبیه قسمت ۲ هم به زودی مینویسم که سکس هام با ندا جون کون گنده شروع میشه…

نوشته: پسر جذاب

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها