داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فاطی آرایشگر همسایه مغازه

سلام دوستان
علی هستم 33 ساله قد 185 وزن 96 سفید پوست با موهای جو کندومی و کمی خوش بر و رو به گفته دیگران و لی خودم زیاد اعتماد به نفس ندارم بخوام به خودم بگم زیبا یا خوش بر و رو و هیچ وقت جرات اینکه به دختری پیشنهادی بدم رو نداشتم
خاطره ای که میخام بگم برا عید 99 هستش که شهر ما هم قرمز بودو خیلیها مغازهاشونو بسته بودن ولی من به خاطر چکهام مجبور بودم برم سر کار البته بازار خوب نبود و لی یکی در میان چکها رو پاس میکردیم یه روز همسایه من فاطی خانم اومد جلو مغازه و با خوشرویی سلام و احوالپرسی کردو و پرسید از این درهای برقی سر رشته داری یا نه که گفتم نه متاسفانه و پرسیدم مشکلش چیه گفت در مغازش باز نمیشه منم گفتم که سر در نمیارم و باید یکی که کارش اینه باید بیاد ببینه که اتفاقا یه دوستم کارش نصب دوربین و کرکره برقی و جکو …بود بهش زنگ زدم و گفت که مریض شده نمیتونه بیاد و ازش راهنمایی خواستم که چند راه حل بهم گفت و اولیش اینکه احتمالا برقش قطع شده و باید یبا استفاده از نردبان از بالای درب دستی دربو باز کنی منم حس انسان دوستیم گل کردو یه نردبان جور کردم و رفتم بالا درب و اونو با راهنمایی دوستم بازش کردم و شدم منجی برای فاطی خانم 2 دقیقه بعد اومد و گفت علی اقا مغازم برقش روشن نمیشه که رفتم ببینم چه خبره که دیدم بله برق از روی تیر برق قطع شده توسط اداره برق زنگ زد اداره برق گفتن باید فیش واریزیشو بیاری تا 2 یا 3 ساعت دیگه برق وصل میشه که دیدم داره با بچه های اداره برق بحث میکنه من مشتری دارم الان برق نیاز دارم و از این حرفا به بهش گفتم من برات حلش میکنم چون این کارو تو خونه خودم انجام داده بودم قبلا از کنتور خودم با ییک کابل برقو به ورودی برق ارایشگاه وصل کردم وکارش حل شد و این شد سر اغاز رابطه منو فاطی
2 روز گذشت و من مغازه بودم و فاطی هم اومده بود مغازه ولی به ارایشگاها گیر میدادن و اونا مجبور بودن که مغازشونو کرکرشو بدن پایین و کسی متوجه نشه که مغازه بازه منم متوجه نشدم که اومده یا نه و بهم گفت یه اشنا اگه داری لطفا بگو بیاد اب گرم مغازش قطع شده ومشتری رو میخاد موهاشو بشوره اب سرده که سر خیابو یه تعمیراتی بود رفتم اوردمش و کارشو درست کرد و رفت نزدیک ساعت 2 بود و گفت علی اقا مشتری امروزم مراسم داشته و نهار فرستاده زیاده یه پرسشو بیارم براتون که گفتم نه ممنون تعاروفات ما ایرانیا که گفت بیاین اینور کارتون دارم که منم رفتم و برای اولین بار بو دکه با تاپو شلوار میدیدمش و حسابی جا خوردم و با اسرار ازم خواست نهارو با هم بخوریم که منم از خدا خواسته با چیزی که دیده بودم قبول کردم و در هین نها رخوردن چشم فقط به هیکلش بود یه خانوم 27 یا 8 ساله توپول و جذاب روبروم نشسته بود و با من نهار میخورد بعد نهار تشکر کردمو رفتم مغازه ولی اون هنوزم تو ارایشگاه بود دلو زدم به دریا یه پیام بهش دادم فاطی خانوم از نهارت ممنون ولی ای کاش نهار بهم نمیدادی که با تعجب ازم پرسیده بود چرا که دلو زدم به دریا گفتم اون اندامو دیدم مغزم هنگه اصلا نمیتونم کار کنم همش به فکر اندام تو ام که چند تا استیکر فرستاد و پالس مثبت گفتم امروز منو از کاسبی زدی باید در مغازه رو ببندم برم خونه فکری به حال خودم کنم که برام خنده فرستاد بیا برات مشکلتو حل کنم قصه چیو خوردی همسایه باید به درد همسایه بخوره تا اینو گفت بهش گفتم پشت درم که درو باز کرد
و همون اول ورود گفت شوخی کردم چه زود جدی گرفتی نزاشتم ادامه بده و بغلش کردم گفتم تعارف اومد نیومد داره که خندیدو گفت تعاروف نکردم شوخی بود و منم محکم بغلش کردمو و اون فقط میخندید منم ازش لب میگرفتم و اون میگفت علی جون کرونا و …اینقدر لبشو خوردم و کونشو ماساژ دادم که اونم دیگه شهوتی شده بود و شروع به در اوردن لباسهامو کردیم یه ارایشگر خوش پوش که حسابی بدن بلوری و سفید و توپول داشت لباسها رو در اوردیم و من فقط شرت تنم بود و گفت اونو هم در بیار ببینم چی داری که گفتم کادوتو خودت در بیار که تا اینکه شورتمو پایین کشید گفت جان این چیه این که بره تو من جر میخورم و گرفت دستش و شروع به ساک زدن کرد و منم سینهاشو میمالیدم که چند لحظه بعدش بلندش کردم و نشوندمش رو صندلیش و پاهاشو دادم بالا و شروع به لیس زدس کوسش کردم که میگفت خوب بخور به حال بیارش که باید حسابی بکنی بهش گفتم از جلو بکنمت یا از پشت که گفت از جلو و عقب الان مال تو ام کیرمو گذاشتم رو لبه کوسش یه چند باری اه کشید و اروم اروم کردم تو حدودا 2 دقیقه حسابی کردمش که شروع به لرزیدن کرد ارضاع شدپشت بندش منم داشتم ارضاع میشدم که کشیدم بیرون و چند ثانیه ای ساک زد تا ابم اومد و نشستم رو صندلی کناریش تا حالم جا بیاد فاطی که پا هاشو گذاشته بود لبه سنگ رو شویی و چشماشو بسته بود چند دقیقه ای گذشت و بغلش کردمو بوسش کردم گفتم من دبگه برم که گفت باشه من برم رو کاناپه دراز بکشم که بغلش کردم و گذاشتمش رو کاناپه و لباسامو پوشیدمو رفتم خونه
ای شروع دوستی منو فاطی بود تا الان که امروز 1401.01.06 هم کنارمه
بقیه خاطرات در برنامه بعد به درود دوستان

نوشته: علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها