داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اولین برده‌ی من

سلام
یه داستان از اولین برده‌ام
من بهنازم و شدیدا علاقه دارم به اینکه مردا زیرم له بشن و عذاب بکشن
وضع مالیم بد نیست اونقدری دارم که بتونم بدون نیاز به کار کردن اموراتم رو بگذرونم
خوب دیگه بریم سراغ داستان
توی دانشگاه ما خیلی کم دختر بود و منم چشم دنبال دخترا بود( لزبینم) هر از گاهی یه پسره بور به اسم عماد میومد حرف میزد
یادمه سر کلاس بودیم و بچها حرف میزدن باهم دیگه
استادمون یه مرد مذهبی شدید که همون اول من و چند تا از دخترارو انداخت بیرون بدون دلیلی و کفت برید حذف کنین
منم عصبی پاشدم داشتم میرفتم بیرون که عماد هم بلند شد و اومد بیرون با من
نگام کرد و خیلی جدی گفت تو نباشی منم نمیخوام باشم
منم که کلا محل سگ نمیدادم بهش نگاش کردم و رفتم سمت ماشینم که برم خونه تو مسیر پام پیچ خورد و مچم آسیب دید
عماد عین این سگا بدو بدو اومد گفت چی شده
باز نگاش کردم و چیزی نگفتم
بزور خودم رو رسوندم دمه ماشین
دیدم نمیتونم رانندگی کنم
دیدم عماد داره مثل سگ منو نگاه میکنه
بهش گفتم رانندگی بلدی ؟

آره بهناز جون
بهناز جون؟؟ زود خودمونی نشو
شرمنده دیگه ما معمولا زود جوش میدیم
گفتم منو برسون تهران
گفت چشم و اومد نشست پشت فرمون و گفت کجای تهران
منم آدرس رو دادم بهش
تو مسیر مچ پام بد جور درد میکرد
کفشم رو دراوردم ببینم چی شده که احساس کردم عماد داره هی زیر چشمی نگاه میکنه یکم مچ پام رو ماساژ دادم که گفت میخوای من ماساژ بدم
گفتم اره بیا
اونم به دستش به فرمون بود و یه دستش به پای من
یکم که ماساژ داد گفتم نمیخواد دیگه بسه
پامو گذاشتم رو داشبورد و صندلیم خوابوندم و گفتم از رو ویز برو من میخوابم رسیدیم بیدارم کن
نزدیکای خونه بودم که احساس کردم یکی داره دست میزنه به پام
چشام و باز کردم دیدم عماد وایساده جلو در و داره پاهامو ماساژ میده
ریموت رو زدم گفتم برو تو ماشین رو که پارک کرد گفتم برو مرسی اونم عین سگاس حرف گوش کن گفت چشم و رفت
چند ماهی گذشت که یه روز تو دانشگاه عماد گفت من عاشقتم و دوست دارم و ازین حرفا
بازم محل ندادم بهش آخه هیچ هسی به مردا ندارم
اومد گفت من حاظرم هر ماری برات بکنم و تا کنار تو باشم
همون لحظه یه فکری به ذهنم رسید
گفتم یه ماه امتحانی باید هر کاری گفتم انجام بدی
اونم از خدا خواسته گفت چشم اما نمیدونست که چیا در انتظارشه
یه هفته ای خریدای خونم رو انجام میداد و میومد تمیز میکرد
یکی از همین روزا بهش گفتم لباساتو دربیار اولش خیلی هنگ کرد و من ادامه دادم که مگه نمیخوای با من باشی پس سریع کامل لخت شو
تو چند ثانیه عماد کاملا لخت جلوم وایساد و با یه نیشخند
اومد سمتم که داد زدم همون جا وایسا
از داد من خشکش زد گفتم طاقباز بخواب و هیچ دستی نمیزنی به من حالیته
یکم هنگ بود گفت باشه
کرم رو برداشتم شروع کردم به جق زدن براش هم داشت حالم به هم میخورد هم میخواستم بزنم لهش کنم اما پله به پله
کیرش ۱۵ سانتی میشد دو بار کامل ارضاش کردم و رفتم سمت کشو از توش یه چسیستی برداشتم
عماد بی حال بود چسیستی رو وصلش کردم و قفل رو زدم بهش ازش چندتا عکس و فیلمم گرفتم
تا دید که چسیستی رو وصلش کردم اومد قاطی بازی در بیاره که با مشت محکم زدم تو تخماش از درد میپیچید به خودش سه چهار بار دیگه هم زدم تا کامل تسلیم شد و گوش کرد
بهش گفتم تو تا سه هفته دیگه برده‌ی کامل منی و هر کاری بخوام میکنم باهات
اونم از درد میپیچید و میدونسنت اگه غیر از موافقت کاری کنه هم درد میاد سراغش هم عکساش پخش میشه گفت باشه
که یکی دیگه زدم گفتم بگو بله ارباب
اون شب انداختمش تو توالت گفتم جات تا سه روز آینده اینجاس
پاشم بستم با یه زنجیر به شیر آب
صبح که شد رفتم توالت درو باز کردم دیدم خوابیده
بیدارش کردم گفتم سرت رو بزار دمه کفشور شلوارم رو دراوردم و شاشیدم رو کلش
تا سه روز جرات ذره‌ای مخالفت نداشت
بازش کردم گفتم بره حموم کامل خودش بشوره بیاد موهاشم کامل بزنه
اومد بیرون منم شمع(وارمر) و طناب آوردم دست و پاهاش رو بستم و یه جوراب از لباس چرکا برداشتم کردم تو دهنش. دهنش خیلی جا دار بود سه تا جوراب جا شد بعدش با چسب محکم بستم دهنش رو که داد بیداد نکنه
یه بادمجون برداشتم آروم آروم کردم توش تاحالا چیزی توش نرفته بود و کلی تقلا کرد
بادمجون رو با طناب و چسب نگه داشتم توش که هلش نده بیرون و خوب دردش رو بکشه
از چشماش هم ترس رو میشد دید هم درد هم لذت
وارمرها کاملا آب شدن برداشتم و ریختم رو بدنش از درد و سوزش میپیچید اما کاری نمیتونست بکنه
نوک سینش رو تمیز کردم از پارافین شمع و دو تا گیره کاغد ازین فلزی محکما زدم به سینش
قرمز شد از درد
رفتم سمت میز شلاقی که داشتم و برداشتم و زدم اول آروم آروم بعد سریعتر و محکمتر
با ضربه هایی که میزدم تو تا گیره‌ها کنده شدن و اونم پیچید و غلت میزد از درد
رفتم سر وقت بادمجونه آروم آروم تکونش دادم دیدم بدنش شل کرده دیگه و داره با کمی درد لذت میبره
درش اوردم دیدم کثیفه
سرش داد زدم مگه نگفتم خوب خودت رو بشور این چیه؟؟
چسب دهنش رو باز کردم جورابارو دراوردم گفتم تمیز بشه والا کل هیکل کثیفت رو کبود میکنم
دوباره انداختمش تو توالت و پاشم زنحیر کردم تا کاملا بفهمه به کجا تعلق داره
الانم از گذشت چندین ماه دیگه داره کامل با من زندگی میکنه به عنوان برده
تو فکرمه خواهر کوچیکش رو هم بیارم اینجا تا کامل بشه
حالا تا بعد بیینیم چی‌میشه

نوشته: بهناز

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها