داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و خاله جون، از افطار تا سحر

سلام. امید هستم 23 ساله و ساکن یکی از شهرهای شمالی. دانشجوی ارشد، قد 190 و وزن 84 . کیرم در حالت شق کامل 23 سانتی متره. خالم : نگار 29 ساله و متاهل .شوهرش اداری و هفته سه روز در ماموریت . با قد تقریبی 188 و سایز سینه 85 . تعریف نباشه as فامیله و خوش پوش و خوشگل ! داستان از اونجا شروع شد که چند شب پیش که شوهر خالم رفت ماموریت خالم اومد خونمون وتا از شب 14 تا 17 ماه رمضون پیشمون بمونه. وقتی فهمیدم داره میاد خونمون غروبی رفتم برا تمییز کاری .

شب اول به خوبی گذشت و من دلم پیشش بود تا سحر . همیشه که میاد خونمون لباس تنگ می پوشه و مارو حشری میکنه ! شب دوم بابام و مادرم رفتن رشت ، آخه دایی بابام فوت کرده بود و مجبور شدن برن اونجا ! من داشتم از خوشحالی پر در میاوردم که این اتفاق افتاده ، مادرم موقع رفتن به خالم سفارشاتی کرد و گفت افطار برین خونه بابا بزرگ و اونجا بمونین ، فکر کردم خالم روزه میگیره و روز اول تا ظهر حرفی نزدم ، از گرسنگی داشتم میمردم که خالم گفت حالا که مامان و بابات نیستن دو روز روزه تعطیل ! ناهار چی درست کنم عزیزم ، گفتم برام فرقی نمیکنه هر چی شما دوس داری ! بعد از ناهار و شستن ظرف ها که با من بود ، روی مبل دراز کشید و ماهواره رو روشن کرد و مشغول گوش کردن آهنگ شد و آروم آروم داشت می خوابید . منم رفتم رو مبل دو نفره روبروش خوابیدم. بعد از نیم ساعت احساس کردم کاملا خوابیده و پشت به من و تلویزیونه. من از موقعیت استفاده کردم و یه چشمم به باسن های درشت خالم بود و یه چشم به فیلم سکسی ماهواره ! جرات نداشتم بلند شم و بهش دست بزنم ، طوری غرق دیدن فیلم سکسی بودم که اصلا متوجه نشدم چشاش بازه و داره با من فیلم میبینه ، یواش یواش شلوارمو آوردم پایین و کیرمو تو دستم گرفتم ، از گرما و فشار داشت می ترکید!! نمیدونم چی شد که دیدم بالا سرم ایستاده و از ترس نزدیک بود سکته کنم. گفت : داری چی کار میکنی؟ انگار لال شده بودمو هیچی نگفتم… کنارم نشست و گفت : اگه نیاز داشتی چرا به خودم نگفتی؟ روم نمیشد خاله جون …! آروم بغلم کرد و شروع کرد به لب گرفتن! و دستش و برد رو کیرم و لبامو گاز میگرفت ، دست خودم نبود و پیراهنش رو در آوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش! خیلی گرم بود و حشری شده بود و بهش گفتم برام ساگ بزنه و شروع کرد. ده دقیقه برام خورد و داشت آبم میومد که بهش گفتم :نگار چیکارش میکنی ؟ میخورمش تا قطره آخر ! همشو خورد و یه ضد حال شدیدی بهم زد و نذاشت شلوارشو در بیارم و میگفت برا مهدیه (شوهرش)! همونطوری خوابیدیم تا غروب و افطاری خوردیم و دوباره بحث سکسی بالا گرفت و بهش گفتم باید بکنمت! قبول نمی کرد و شب اول گذشت ، وقتی با هم خوابیدیم فقط رو شلوار می مالوندمش و بهم قول داد که فردا یکی از دوستاش رو که خوشگل و اهل حاله رو بیاره تا من از جلو و عقب بکنمش! ولی دلم پیش خودش بود و راضی نمیشدم که کنارم باشه و باهاش حال نکنم! رفیقش فردا صبح اومد و ناهار پیش ما بود و بعد از ظهر با اشاره خالم شروع کردو بدک نبود و بهم حال داد ! فکر کردم خالم تحریک میشه و خودش کاری میکنه و ولی این کار رو نکرد و چشمم رو باسنش موند!! اصل داستان از اینجا شروع میشه که افتادم تو این فکر که به زور بکنمش و به هر قیمتی! غروب که من تو حیاط بودم و مشغول آب دادن گل های باغ ، به دلم افتاد که برم بالا و ببینم بیدار شده یا هنوز خوابه . وقتی رفتم تو خونه دیدم در حموم بازه و صدای دوش آب میاد . تا حالا منتظر چنین صحنه ای بودم و نمیشد که از دستش بدم. سریع رفتم کنار در حموم و دیدم کاملا لخته و زیر دوشه ! کیرم داشت می ترکید. بلافاصله لخت شدم و آروم آروم رفتم طرفش ، چون صدای آب میومد صدای منو نداشت و رسیدم کنارش ! کیرمو زدم به کونش ! نیم متر پرید و حول شد. چیکار میکنی دیوونه ، مگه خل شدی! داشتم سکته میکردم! چشاش از کیرم جدا نشد ! میدونستم که دلش می خواد یه سکس باهام داشته باشه و داره خودشو لووس میکنه! سر جام ایستادم و گفت هر کار می خوای بکن ولی فقط همین یه بار! اومد زیر پام نشست و شروع کرد به ساک زدن و با طمع شروع کرد به خوردن! طوری که می ترسیدم الا کیرمو گاز بگیره! آروم بلندش کردمو و شروع کردم به دست کشیدن رو موهاشو، خوردن گردنش و سینه هاش! صدای نفسش تو حموم پیچیده بود و داشت دیوونه میشد! آروم آروم رفتم پایین تر و خوابوندمش به پشت و شروع کردم به مالوندن رونش و خوردن چوچولش ! بعد از چند دقیقه داشت از جاش بلند میشد و …! آروم کیرمو رو کسش و بعد باسناش می مالوندم ، داشت می ترکید و فقط میگفت : بکن خالتو و پارش کن و…! باسنشو داد بالا و سرشو چسبوند به کاشیحموم ! وقتی چشام به باسناش افتاد نزدیک بود از حال برم! حتی تو فیلم سکسی هم به سفیدی و بزرگی و خوش فرمیش ندیده بودم ! کیرمو گذاشتم لب کوسشو آروم فشار دادم و کمی رو فرستادم توش! آهی کشید و با من حرکت می کرد سرعتمو بیشتر کردمو و تا ته فرستادم تو ، جیغ بلندی کشیدو گفت این دیگه چیه ! خدا چیکارت کنه ! مهدی (شوهرش) نصف تو رو هم نداره!! طوری آخ و آه میکشید که من می ترسیدم و فقط سرعت تلمبه هام بیشتر میشد و بعد به پهلو خوابوندمش و به پشت و … دیگه داشت آبم میومد که با اجازه خاله عزیزم ریختم تو کوسش …! خودش از افطار تا سحر برام می رقصید و کیرمو میکرد تو کون یا کوسش و یا ساک میزد ! مادرم و بابامو و مهدی هم تا شب 24 نیومدن(به خاطره روزه) ما هم ده شب با هم حال کردیم ! صبح تا ظهر تو استخر کوچیک خونمون و ناهار ،بعداز ظهر هم تا اذان می خوابیدیم و بعد افطار تا سحر با هم حال میکردیم! پنج شب هم دوست های باحال متاهلش پیش ما بودن و خلاصه کارم تو ده روز بود سکس با خاله نازم! قرار شد هر هفته که سه روز شوهر خاله نیست ، دو شب رو من برم اونجا که حتما خوش میگذره ! یه شب هم مهمون ویژه داشتیم که زن دایی کوچیکم بود که 20 سالشه ، که بعدا براتون مینویسم که چطور از کون گائیدمش! این داستان عین واقعیت بود و من فقط کمی کلی نوشتم! اونم برا ماه رمضون امساله یعنی 1393!

نوشته: امید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها