سلام دوستان ، وقت بخیر ، من نه رویا پردازم و نه دوست دارم داستان الکی بنویسم ، اتفاقی که برای خودم افتاد مینویسم ، من یه پسر با قد ۱۸۹ و وزن ۱۰۲ کیلو ام ، این اتفاق به یاد موندنی ۴ سال پیش افتاد ، با یه خانمی دوست شدم که از همسرش جدا شده بود و ۲ تا بچه داشت ، یه پسر ۱۴ ساله و یه دختر ۸ ساله ، اسمش سحر بود و منزلشم کرج بود ، یه بار یا دو بار هم کلا بیرون نرفته بودیم و ۱ ماهی از رابطمون میگذشت ولی سکس چت با هم کرده بودیم ، ببخشید شرح کلی گفتم ، ساعت ۱۱ یک شب بهم زنگ زد و بعد از چند دقیقه حرف زدن عادی روزانه بهم گفت پسرش و دخترش امشب خونش نیستن و پیش خواهرشن ، گفت دوستش مریم اومده پیشش ، من اصلا مریم ندیده بودم ، خود سحر یه زن ۳۷ ساله با قد ۱۶۷-۸ و اندام تو پر ،رون و باسن بزرگ و سینه معمولی ، ازم دعوت کرد که شب برم پیششون ، منم یه دوش گرفتم و وسایلای فردا که میخواستم برم اداره برداشتمو رفتم سمت کرج ، ساعت ۱۲:۳۰ شب رسیدم کرج و رفتم بالا توی خونه ، سحر اومد استقبالمو ازم لب گرفت جلوی در ، رفتم تو مریم داشت TV نگاه میکرد ، باهاش دست دادمو نشستم ، یه دختر ۳۳ ساله با اندام معمولی و سینه بزرگ ، نشستیم و بعد از میوه و قلیون ساعت ۲ شد ، سحر گفت من خوابم میاد ، مریم همچنان داشت Tv نگاه میکرد ، با سحر اومدیم توی اتاق که سحر شروع کرد به لب بازی ، میدونست من لب طولانی دوست دارم و گفت همه حرفای سکس چتو انجام بدیم ، همه جاشو خوردمو خوووب آماده سکس شد ، خوابیدم روشو پاهاشو انداخت دور کمرم ، بعد پوزیشن داگ استایل ، بعد پا روی شونه ، بعد نشست روم که باسن بزرگشو با دستم گرفته بودمو میمالیدمو اون مدلی که اون دوست داشت میکردم ، همیشه هم دوست داشتم اول طرف مقابلم ارضا بشه بعد من ، شما آقایون هم همیشه حواستون به این مطلب باشه چون خیلی مهمه و اولویت توی ارضا شدن با خانوماست ، بعد از اینکه ارضا شد دراز کشید توی بقلم ، شروع کردم نوازش کردنش ، داشتم تنشو ماساژ میدادم که گفت یه چیز بگم ؟ گفتم اره ، گفت فانتزی تو چیه ، منم یکم جا خوردم ، گفت چی توی سکس فانتزیته ؟ گفتم راستش ؟ گفت اره لطفا ، منم گفتم تریسام ، گفت یعنی من و تو یکی دیگه ؟ گفتم یه خانم دیگه ، بعد خندید ، گفتم چرا میخندی ؟ گفت آخه راستش من با مریم خیلی راحتم ، بعدا بهم گفت لز هم بودن با هم ، گفتم خوب ، گفت قبل از اومدنت عکستو مریم دید ، گفت دوست داره با تو تصور کنه خودشو و منم فهمیدم دوست داره باهات باشه ، وقتی رفتی دستشویی بهم گفت میشه اوکی کنی ؟ منم اولش اخم کردم بهش ولی اگر تو اوکی باشی منم اوکیم ، اولش هنگ‌کردم ، پیش خودم گفتم شاید میخواد ببینه من چی میگم ! به منو من افتاده بودم که یهو دیدم مریم و صدا میکنه ، منم لخت بودم ، رفتم زیر پتو ، دیدم مریم اومد و بین منو سحر خوابید ، پشتشو کرد به من و شروع کرد از سحر لب گرفتن ، من هنگ بودم ، مریم همه جای سحرو خورد ، سحر با صدای شهوتی گفت چرا شروع نمیکنی ؟ منم شروع کردم لباسای مریمو در آوردم ، سینه هاش خیلی خوب بود ولی اندامش مثل سحر نبود ، حسابی که شهوتی شد گفت بکن دیگه لعنتی ، گفتم اول سحرو میکنم باز بعد تورو ، یکم داگ استایل سحرو داشتم میکردم که مریم اومد شروع کرد ازم لب گرفتن ، بعد رفت پشتم دیدم داره پشتمو لیس میزنه ، دیگه رو ابرا بودم ، انداختمش رو تخت پاهاشو گذاشتم رو شونمو میکوبیدم توی کسش ، بیشرف وحشی دوست داشت ، فقط میگفت محکمتر ، از اون ساعت تا خود ۶ صبح من ۲ بار دیگه جفتشونو کردم با پوزیشنای مختلف ، خلاصه نگم براتون که چه حالی داد ، ما ۲ سال با هم دوست بودیمو چند بار دیگه بین منو سحر و مریم این اتفاق افتاد ، همین الان که دارم مینویسم حالم خراب شده باز ، یه دفعه هم انال سکس با جفتشون داشتم که دیگه نفسم بالا نمیومد انقدر که خوب بود ، ببخشید که طولانی شد ، من میخواستم دقیق اتفاقایی که افتاد بگم و بنویسم ، این داستان واقعا برام اتفاق افتاد و بهترین سکسم بود ، در ضمن سایزمم به اندازه هیکلمه دیگه ، اهل دروغ نیستم و چرت و پرت نوشتن ، مخلصیم ، ارادت ، فقط آقایون همیشه یادتون باشه اول طرفتونو آماده سکس بکنید ، بعد جفتتون لذت ببرید ، و همیشه اول خانم ارضا بشه و بعد از سکس کونتونو نکنید بخوابید ، تازه اون موقع باید بهش محبت کنید ، راز زندگیه ، چاکریم ❤️
نوشته: مهرداد