داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ماجرای من و معشوق را پایان نیست

ساعت چهار صبح بود و من انقد ک عصر خوابیده بودم هیچ میلی به خواب نداشتم بجاش به عشقم نگاه میکردم غرق چهره قشنگش بودم شاید زیبایی خاصی نداشت و البته من معتقدم ک مرد نیازی به زیبایی ظاهری نداره اما به چشم منه عاشق انقدر قشنگ میومد ک نخوام هیچ ایرادی روش بزارم انقدر غرق چهره اش بودم ک نفهمیدم کی بلند شدم و چشماشو بوسیدم بخودم اومدم دیدم دارم میبوسمش خداروشکر ک نفهمید یا حداقل نپرید از خواب دوباره اروم سرمو رودستش گذاشتم اینبار شونه هاشو دید میزدم و گردنش حیف ک نمیشد وگرنه پتانسیلشو داشتم حسابی گردنشو لیس بزنم کتفای ورزشکاریشو بعدشم سینه اش ک قشنگ روبرو چشمام بود بازم طاقت نیاوردم و اروم و عمیق سینه اشو بوسیدم ی ذره تکون خورد ای کلک پس بیداره هیچی نگفتم شاید پنج دقیقه خیره نگاهش کردم یکمی لباش خنده بودو چشماش تکون تکون میخورد خندم گرفته بود بلخره دووم نیورد:تموم شدم _نه بابااااااااااا _جانه خودم جانه خودت دستشو از زیر سرم برداشت و چرخید پشتشو کرد بمن دستوری گفت:بچسب بهم از خدا خواسته چسبیدم بهش و اینبار با جرات و عمیق و محکم بوسیدم ستون فقراتشو:قربونت برم قربون کمرت برم دردات به جون میخرم صداش اومد:نفس نکن بجاش من رفتم یکم بالاترشو ی لیس محکم و پر سرو صدا زدمو سرمو چسبوندم به کمرش صداش باز اومد:پیرهنتو دربیار رو اعصابمه از خدا خواسته بلند شدم و پیرهنمو ک ی پیرهن ساتن صورتی کوتاه بود درآوردم باز چسبیدم بهش بازم صداش:کرستت ک تنته لخت شو دیگه خندم گرفته بود چی تو سرش بود خدا میدونه باز نشستم و کرستمو دراوردم ی ذره اینبار صداش خندون بود شرتت یادت نره خندم گرفت:اگه نمیشناختمت میگفتم سر صبحی خل شدی باز جدی شد:دیگه عواقب اینک منو اینموقع صبح اینطوری بیدار کنی باید بپذیری
شرتمم دراوردمو اینبار پشت بهش دراز کشیدم و کمرمو چسبوندم بهش باز صداش دراومد:سینه هاتو بچسبون به کمرم میگمت
نمیخوام
خیلی یهویی پاشد حس کردم داره شرتشو درمیاره ولی توجه نکردم یکی دو دیقه یا شایدم کمتر نبودش و دوباره خزید زیر پتوپاهاشو دور پاهام حلقه کردو کیرشو فرستاد لای رونام کیرش ک به کسم خورد ناخودآگاه خیس شدم ی دستش اومد زیر سرمو دست دیگش اومد رو سینه ام و ازکمرم به پایین بهش چسبیده بودم و شونه هام یکم به سمتش مایل بود و گردنم نود درجه به طرفش چرخیده بود کاملا به من مسلط بود و چشماش روبروی چشمام و نفسای اتیش شده اش خیسم کرده بود و نفسامو عمیق و زبونمو قفل سرمو رو به پشت چرخوند به سمت خودش چشماش پر هوس بود من این حس توی چشماشو ک فقط برای من اینطوری میشد میپرستیدم چسبید بهم و اینبار صدای دورگه ی خمارش:دختر تو چقد داغی چقد من بکنمت تو سیر نشی سیر مونی نداری نه
-تا وقتی تو اینطوری کنارمی ندارم تا تو باهامی ندارم عاشقتم میفهمی؟
_میفهمم دیوونه ی حشری
لوند خندیدم:دیوونه ام پیشونیمو چسبوندم به پیشونیش هم و لب پایینشو ی گاز کوچولو زدم دیوونه ی توام عاشق تن داغتم لبامون توهم گره خورد دستامون توهم عملا کیرش رو کسم بود و نصف هیکلش سرمن انقد خیس بودم ک اگه ی ذره تکون میخورد میرفت تو خودم دستمو بردم طرف کیرش و تنظیمش کردم سر کسم لباشو جدا کرد:چته؟ -میخوامش میفهمی؟ مردونه خندید و دستشو گذاشت رو دستم: من ک دلم نمیاد این کس داغ تورو ی لحظه منتظر بزارم نفس و بار فشار محکم کیر 18 سانتیشو فرستاد ته کسم جیغم رفت هوا وحس کردم پوستم کنده شد از دردش اشک تو چشمام جمع شداخماش توهم شد:یهو زیاد داغ کردم ببخش فرصتش ندادم ک بخواد عذر خواهی کنه حالم انقد خوب بود باهاش ک اینا دربرابرش هیچی نباشه _هیشششش خووووبم دیوونه بار اولم ک نیست خودم میخوامت با همه وجودم لبخند به لبش اومد این لبخنداش منو روانی میکنه بی طاقت شدم و لباشو کردم تو دهنم دوباره لبامون توهم گره خورد با همه انرژیش تو کسم تلمبه میزدو لبامو میخورد و سینه هامو میمالید سه چهار دیقه ک گذشت کاملا به پشت خوابوندم و کیرشو ک درش نیاورده بود دوباره هلش داد تا ته و تلمبه زدناش بازم داشت دیوونم میکرد به حدی ک جیغ میزدم و حالشو میبردم وخودشم به نفس نفس افتاده بود بازم ی پنج دیقه ای گذشت منو برگردوند افتاد روم کاملا و شروع کرد همراه با تلمبه های عمیقش مالیدن چوچولم یکی دو دیقه ک گذشت با نفس نفس گفت بگو هروخ وقتش بود منم ک نزدیک بودم وسط جیغام گفتم نزدیکم اونم مالش دستشو بیشتر و محکمتر کرد و تلمبه هاشو قوی تر دوسه تا تلمبه دیگه زد من تمام بدنمو لرز گرفته بود اینو ک دید یکم دیگه ادامه داد و باز تند و محکمتر و اینبار سرو صدای خودش بلند شد و توقف کرد و تمام واژنم سوخت نگاش کردم :سوزوندیم اتیشم زدی حتی حال نداشت جواب بده افتاده بود سرمو له شده بودم اما نه انرژیشو داشتم اعتراض کنم و نه اگه انرژیشو داشتم اعتراض میکردم چون جزو لذت بخش ترین لحظه های عمرمه این حس کردنش نمیدونم چقد گذشت باز صدام زد:نفس بچسب به کمرم ساعتو نگاه کردم دوساعتی وقت خواب مونده بود براش با کمر چسبیده بودم بهش:با سینه هات میگمت خندم گرفت:ترکوندیم حتی حال ندارم بچرخم پاشد نشست مث بچه ها گرفت چرخوندم خمار نگاش کردم:دفعه اخرت باشه اینموقع صبح منو زا به راه میکنی
_اتفاقا خوش گذشته
-ک خوش گذشته
-_اوهوم
لباشو گذاشت رو لبامو محکم نوک سینه امو فشار داد
دستامو زدم رو سینه اش و. ی فشار اروم وارد کردم بهش سرشو بلند کرد همونطوری گفتم:باشه غلط کردم دفعه اخرمه
-بمن ک خوش گذشته من همچین قولی نمیدم
خندیدم مست و اروم
چرخید و پشت بمن خوابید و دستامو محکم چفت کرد دور کمرش منم سفت چسبیدمش اروم با خودم زمزمه کردم:خدایا به خودتم پسش نمیدم نفسای منظمش میگفت ک غرق خواب شده منم انقدر بوش کردم تا غرق خواب شدم

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها