داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

این اسمش زندگی نیست

روزش خیلی دیر پاشده بودم ۱۲ اینا واسه همین خوابم نمیومد ،هیچ بهونه ای جز اینکه خوابم میادو گیج خوابم پیدا نمیکنم هرچند اونم بی فایده اس،وقتی به اسم عشق و دوست داشتن میچسبه بهم و با بالا و پایینم ور میره که به مراد دلش برسه دارم تو تک تک اون لحظه ها پیش خودم فکر میکنم که بزار زودتر شروع کنه تا زودتر تموم شه …همیشه هم اول من باید ارضاشم تا آقا تموم کنه سکسشو …میدونم جز من با هیچ کس دیگه ای نمیتونه باشه وقتی اون برگه ی کوفتیه عقدنامه رو امضا میکنی دیگه باید پیه خیلی چیزا به تنت بمالی،خب اون موقع فکر نمیکردم قرار که وقتی هنوز یکسالم نیست که از ازدواجمون میگذره پدرو مادرم و همزمان از دست بدم،افسردگی خود ازدواج کوفتی و دور شدن ازشون به اندازه کافی منو به ته چاه تنهاییم کشونده بود وابستگیه بیش از حدهمسرم بهمم شده بود یه عذاب دوچندان که زد و به بدترین شکل پدرو مادرمم روهم از دست دادم،دلم میخواست بفهمه و بدونه که سوگواری چقدر زمان میبره و چقدر همه ی افکار ادم تحت تاثییرش قرار میگیره…اما نه مثل بچه ای که زاییدی و حالیش نیست تو چه حالی هستی فقط باید بدی، اگه بشه یه هفته که سکس نکنیم ،برات ازین حرف میزنه که میدونی چند وقته ما باهم سکس نداریم و ازین کس شرا که باید سینه هاتو بکنی تو دهنش و اب کیرشو دربیاری تا خفه خون بگیره…شاید باورتون نشه ولی من نه به زور ازدواج کردم نه هیچی، هیچ وقت نفهمیدم چی شدکه بعد چهارسال دوستی رسید به اینجا ،قبلا خونه مجردی داشت و تقریبا هروز پیشش بودم خاطرم هست که اوایل هر کاری میکردم تا وسط سکسمون یه هو کیرش نخوابه و ارضاشه، شده بود ۲ ساعت طول میکشید، اخرش هیچی همش میگفت روانیه استرس دارم که اینجوری میشه…یعنی چون استرس داشت من باید میپذیرفتم که اوکی استرس داره …ولی سوگواری هیچی… دیشب که هی یواش یواش شروع کرد ور رفتن با کسم تا به یه جایی برسه که خودم بگم بکن توش داشتم فکر میکردم واقعا چی شد که اینجوری شد،چه جوری میشه دیگه هیچ کس به من دست نزنه یعنی تموم شد دوران انتخاب،فقط باید داد چرا چون دختری ،چه وقتی دوستی تا بخوای با یکی دوکلوم حرف بزنیو یه دنیای جدید و کشف کنی باید بدی حتی اگه نخوای الانم که باید بدی چون زنشیو خیلی نامردیه که بگی نمیخوام هزار تا ادا اصول و باید تحمل کنی چون جایی جز خونه ای که باهمین وجود نداره …داشتم همه اینارو مرور میکردم حواسم بود که ساعت دو و سه نصف شبه و فرداشم باید پاشه بره سرکار ولی خب انگار حتی بعد سی سالگیم باز کردن جزو اولویتهاس …انقدر برام لحظه ها عجیب میگذره که باورم نمیشه یه زمانی خودم با پای خودم میرفتم پیش یه پسری که فقط میدونستم قراره بدم و برگردم و تخمم نبود چون مسخره بود بخوام بشینمو بخوام شهوتم و سرکوب کنم که اخرش چی بشه …حالا که یه کیر همیشه راست کنارمه دلم میخواد برگردم به تنهایی مطلق خودم … ادمیزار انگار هیچ وقت به اون چیزی که داره راضی نیست…وسط سکسامون دارم فکر میکم کاش گی بود،کاش مطمئن بودم میره سراغ بقیه کاش الان یکی دیگه اینجا داشت میدادو من براشون اسباب عشق و حال و ردیف میکردم و خلاص ،خستم ،خستم وقتی میبینم یکسال از ازدواجم گذشته انگار صد ساله باهمیم …همونقدر خسته همونقدر تکراری
.
…وقتی اروم شروع میکنه به نوازشم و همه نقطه هایی که بایدم میدونه و میماله و اینور اونور میکنه تا تحریکشم من تو دلم میگم اه خدایا بکن تموم شه و اون مصمم میخواد که تحریکشم، عذاب وجدان میگیرم وقتی با ولع شروع میکنه کسم و خوردن و من دارم به این فکر میکنم که کاش الان قدرتش و داشتم با پا محکم میکوبیدمش کنارو یه گوله تو مغزش خالی میکردم که دیگه بهم دست نزنه بازم عذاب وجدانم بیشتر میشه ،وقتی بعد همه اینا به زور کیرش و میکنم تو کسم و بادست کسم میماله که کم نزاره هیچ وقت و من همزمان تو یه فکر کاملا بی ربط به اتفاق در حال وقوعم و یه هو به خودم میام و میگم تمرکز کن ادا دربیار تمومش کن،بازم عذاب وجدان دارم،وقتی بعد سکس بغلم میکنه نوازشم میکنه و احساس خفگی میکنم دلم میخواد پرتش کنم باز عذاب وجدان دارم،،همه لحظه به این فکر میکنم این اسمش زندگی نیست،هر چقدرم که روشنفکرانه ازدواج کنی و سعی کنی انتخابت درست باشه انگار تهش برده ای و زندگیه مرد سالاری خفت میکنه.
دلخوش به دوران پریود بودم که واسم از یه ادم معیوب و الحال پست فرستاده که سکس در زمان پریودی مشکلی نداره ،معلومه که نداره این تنها صلاح ما زناس که بگین تروخدا ولم کن یه دو روز بزار به درد خودم بمیرم،که واسه من از خواص ارگاسم و رهایی از درد پریود مطلب میفرسته …ولی کاش ما به جز همه آداب و رسومایی که باهاش دهن کسی که داغ دیده رو سرویس میکنیم …کاش فرهنگ سوگواری و روان درمانیشو هم رعایت میکردیم .کاش میشد مرخصی گرفت از زندگی ،از دادن ،حتی از دوست داشتن،میدونستم یه روز من واسه انجمن کیر تو کس مینویسم داستان زیاد بودو هست …اما هیچ وقت فکر نمیکردم فقط مینویسم شاید یکی هم بود مثل من که فقط دلش تنهایی و خودش و میخواد اگر همراه یکی هستین که داغ دیده به خاطر دوست داشتن و همراه بودنتونم که شده فکر کنین ، اینکه چقدر میتونه حتی تحمل نوازشم نداشته باشه ،مثل بچه ها نگین پس دیگه منو دوست نداره،این ربطی به دوست نداشتن نداره این فقط عمق افسردگیه یه ادمه که هیچ روزی نتونسته به عزا بشینه …

نوشته: سایه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها