داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق آخر عمری (1)

سلام دوستان ! این موضوع رو که میگم در واقع یه حقیقته و از شما درخواست راهنمایی دارم ! بنده ۵۲ سال سن دارم و حدود یکساله بازنشسته شدم ! یه دختر و یه پسر دارم که عروس و داماد شدن ! منم و خانومم که خیلی هم دوستش دارم ! یه همسایه داریم که سه تا دختر داره دختر بزرگش حدود ۲۴ سال داره که خیلی پر افادس و دومی ۱۷ سال داره و دبیرستانیه و سومی دبستان میره ! دختر دومی خیلی خوشگل و تو دل برو و خوش مشربه ! ضمنا یادم رفت بگم تعریف از خود نباشه من بقول بعضی ها خوش تیپم و یه قیافه جذابی دارم ! البته گفتم یه وقت فکر نکنید شعر میگم ! حتی وقتی به کسی میگم بازنشسته ام باور نمیکنه چون خیلی از موهایم سیاهه و هرکی میبینه میگه ۳۵ سال بیشتر نداری ! بهر حال دختر دومی که گفتم از حدود سه سال پیش که دخترم ازدواج نکرده بود به خونه ما میومد ازنگاهش حس میکردم که فکرا یی توی سرشه ’ هر روز به هر بهانه ای به خونه ما میومد ’ یه روز که هیشکی خونه نبود اومد دم در گفت با شیوا کار دارم (شیوا دخترمه) ضمنا اسم اونم شیما هست! گفتم شیوا نیست گفت دیروز که اومدم خونه تون کتابم جا گذاشتم میشه بیام وردارم گفتم کجا گذاشتی تا برات بیا رم و همینکه رفتم داخل پشت سرم اومد و گفت خاله جان (خانومم) کجاست ؟ گفتم نیست ! پشت سرش درو بست و من رفتم داخل اتاق گفتم کتابت هر جا گذاشتی ور دار ! خندید و گفت شما موسیقی هم گوش میدین ؟ و به طرف میز تلویزیون و استریو رفت و یه سی دی داخل دستگاه گذاشت و روشن کردمعلوم بود که قبلا چندین بار این کارو کرده و اهنگ ملایمی اغاز شد ! من که هنوز دو ریالیم نیوفتاده بود گفتم مگه کتابتو نمیخواستی ؟ خندید و چاله قشنگی روی گونهاش افتاد و گفت چرا ولی این سی دی رو هم دیروز اوردم که یادم رفت ببرم ! گفتم پس بی زحمت ور دار ببر !همونجور که نزدیک میز نشسته بود سرش رو بر گردوند و رو سری نازکش از سرش افتاد لبشو با طنازی کزید و گفت میشه چند تا از سی دی هاتون رو هم ببرم ؟ گفتم قابلی نداره ! روسریشو اهسته رو سرش کشید و انوقت تازه متوجه تیشرت نارنجی زیر چادر گلدار سفیدش شدم !! وای چه سر و سینه سفیدی ؟ مثل بلور !!! نفسم به شماره افتاد ! دهانم خشک شد ! اهسته روی مبل نشستم ! تازه میدیدم انچه را تا اونروز ندیده بودم چه موهای قشنگی چه اندام متناسبی ؟ وااااااااااااای چرا تاحالا ندیده بودم ! هنوز توی فکر بودم که دیدم بالا سرم ایستاده گفت چی شده اقای !!! حالتون بدشده ؟ گفتم نه تا حالا حالم به این خوبی نبوده !! گفت میشه این سی دی هارو ببرم ؟ اهسته دستمو دراز کردم و او هم دستش ر ا با سی دی ها توی دستم گذاشت ! وااااااااااااای چه حرارتی داشت دستش ! داغ بود مثل اینکه یه گلوله اتیش توی دستم گذاشتن ! با دست دیگرم هم دستش را گرفتم و گفتم قابلی نداره عزیزم همش مال خودت خندید و اهسته دستش را کشید و گفت خیلی ممنون ودر حالی که ناشیانه چادرش را مرتب میکرد شلوار چسبش را که رونهای نازش مشخص بود به رخم کشید ! از خود بیخود شدم دستم را دراز کردم و او. را که نزدیکم ایستاده بود به سمت خودم کشیدم ! ختده نازی کرد و گفت اوا چیکار میکنین

( ؟ این موضوع ادامه دارد!!! اگر استقبال شد بقیه اش را مینویسم و اگر چرت و پرت گفتند نیازی به نوشتن نمی‌بینم )

نوشته: داریوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها