داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عاشق زن شوهردار شدم

سلام امیرم اولین داستان ۲۲سالمه میلفی ک سه سال باهاش بودم
تو یکی از شهرای شمالی ایران زندگی میکردم ۱۶ سالم بود امتحانات میان ترم هنرستان بود دقیقن ساعت ده صب بود از امتحان نهایی سربلند🤣داشتم میومدم بیرون سر کوچه بودم با دوستام چن نفری دوستام داشتن حرف میزدن تو عالم خودشون ولی من نگاهم ب خانومی ک تو ماشین پشت ترافیک داشت ب من نگا میکرد بود پنج شیش ثانیه تو چشای هم نگاه میکردیم واقعا تموم نمیشد اون نگاها من ی چش ابرو تکون دادم اونم خندید پنج دیقه بعدش تو چنتا کوچه پایین تر ک بعدن فهمیدم خونشون تو اون کوچس ب طوراتفاقی همو دیدیم دوباره جفتمونم باورمون نشد این قضیه همونجا تموم شد رفت اصن فکری نمیکردم راجبش کاملا عادی بودم
گذشت و گذشت یروز ک منتظر اتوبوس بودم یهو دیدم با ی پسر ۱۳ساله اینا از جلوم رد شد بچش بود ماشینشم پژو بود صدمتر دور نشده بود ک دور زد وقتی دور زد دوباره رد شد ی فکرای اومد تو ذهنم رفتم تو نخش ولی خب دستم ب جایی بند نبود چنبار دگ همو اینجوری جاهای مختلف شهر دیدیم شهر کوچیک بود یروز ساعت هشت صب بود ک دیدمش از ی چهار راهی رد شد و رفت من دور تر بودم ندید منو فرداش ده مین قبل هشت اونجا وایسادم رد شدو دیدو خندیدو بچه هاشو میرسوند مدرسه برمیگشت میشد ساعت هشت هرروز صب ساعت هشت رد میشد از اونجا کار من شده بود هرروز ساعت هشت صب اونجا وایسادن ی ماه تمام اینکارو میکردم هرروز باچش باهم حرف میزدیم ی ماه تمام ز اول مدرسه رو نمیرفتم یکی از روزا بهم علامت داد ک بیا رفت او ی کوچه خلوت وایساد شیشه رو دادپایین اولین کلمه ای ک گف این بود، خببب صداش خیلی ظریف بود واقعا دوس داشتنی بود منم گفتم تو بگو گف میدونی من ی زن شوهز دارم میدونی من دوتا بچه دارم فک کردی من چن سالمه؟گفتم ۳۰ گفت دقیقن سی سالمه گفتم خب پس چ‌را گفت خب ازت خوشم اومد از چهرت از قیافت گفتم منم همینطور گفتم حالا شمارمو بگیر باهم حرف میزنیم اونروز شمارمو گرفت ساعت ده صب تو مدرسه بودم ک‌ واتساپ پیم داد شروع کردیم ب حرف زدن کلی باهم حرف زدیم قرار شد ک فقط باهم دوست باشیم و هرروزیم ک خاستیم بدون مزاحمت خدافظی کنیم بریم برا خودمون
ولی فقط ی دوستی معمولی نبود عشق بینمون ب وجود اومده بود اولین قرارمون تو خونه جاریش ک تو سومین داستانم سکس با جاریشو نوشتم بود (من اول این داستانو نوشتم ولی تو سایت قرار نگرفت نمیدونم چ‌را دارم‌د‌وباره مینویسمش )من قبلش دوس دختر نداشتم سکسم نکرده بودم ولی خب فیلم زیاد دیده بودم همین الانشم زیاد فیلم میبینم تا دیدمش دس دراز کرد دس بده جا خوردم اولش 😂 رفتیم بالا پشتبوم چون میترسید از این ک‌کسی بیاد نازی پوست خیلی سفیدی داشت صدای خیلی نازک و دلنشین قد۱۶۳ اینا صورت قشنگ تیپ پلنگی بدن گوشتی سایزممه هاشم ۷۵ باسن گرد و‌بزرگ تو پشتبوم باهم حرف میزدیم دستموگرفته بود تو دستش ولی خب هیچکاری نمیکردیم بیس دیقه اینا اونجا بودیم بعدش گف بسه بریم اومدیم تو پارکینگ ک‌من برم ولی خب هیشکدممون دوس نداشتیم بریم کم کم چسبیدیم ب هم شروع کردیم ب لب گرفتن واقعا خوشمزه بود اولین بارم بود واقعا وصف نشدنی بود اونجا ک تو بغل هم بودیمن اصن جدا نمیشدیم جرعت پیدا کردم دستمو گزاشتم رو باسنش چیزی بهم نگفت نازی خیلی حشری بود خیلی تو سه سال رابطه هر وقت منو میدید خیس میکرد اونجا حالش بد شده بودتقریبا دستمو گزاشتم رو سینش حرف نداشت ی دونشو برام دراورد شروع کردم ب خوردن ناشی بودم میک زدم کبود شد گف ببین چیکا کردی شوهرم میبینه بعد سفید کننده زده بود ک نبینه نکته اموزشی خلاصه در این حین بهم گف برات بخورم منم تو کف بدون حتی ی سانیه مکس دراوردم چشتون روز بد نبینه داشت میخورد برام یهو صدا دزدگیر ماشین دراومد نازی سریع بلند شد منم سریع کاپشن انداختم رو شلوارم همسایشون بود از پله ها اومد پایین ندید ولی فهمید ی چیزایی اون روزم تموم شد قرار دوممون تو همون هفته بود خونه جاریش اتاق پسر سه چهار سالش ی ساپورت طرح هیلتر پوشیده بود مستقیم رفتیم‌تو‌اتاق وقتی رفتم تو خونه بیس دیقه تو اتاق بودیم حرف میزدیم ک کم ک چسبیدیم بهم لبو اینا بهم گف بیاروم روش دراز کشیدم صحنه خیلی خوبی بود داشتم لب میگرفتم‌ازش ک تو ی حرکت انتهاری ساپورتو شرتو باهم کشیدم پایین اولین بار بود ک کس میدیدم قبلا ترمیم کرده بود نازی اینا وضعشون خیلی خوب بود اول انگشتمو کردم توش ی جنس خاصی داشت گرم و لزج شلوار و شرت خودمو نصفه کشیدم پایین با این ک اذیت میکرد ولی وقت نداشتم کامل دربیارم من سایزم ۱۳ سانته زیاد بزرگ نیست کردم توش پایینو نگا میکردم چونمو میگرفت میگف پایینونگا نکن هی من نگا میکردم هی سرمو میاورد بالا تو صورتش نگا میکردم وحشتناک خوب بود دو سه دیقه بیشتر نشد ک ابم اومد ریختم رو شکمش خندید بهم گف توحریف من نمیشی ده دیقه بعد این ک ابم اومد دوباره همینکارو تکرار کردم اینبارم همون دو سه دیقه طول کشید شاید کیفیت نداشت این دوتا سکس ولی خیلی حال داد بعداز اون دگ شده بود کار هر روزمون میانگین حساب کنی تو سه سال هفته ای سه روز پیشش بودم خونه خودشون وقتی اماده شد هشت صب ک بچه ها میرفتن مدرسه میرفتم پیشش تا ۱ ک میومدن شوهرش همیشه این شهر اون شهر بود دنبال عشق و حال ولی خب ب اسم کار.توی این سه سال ماهمه‌کار کردیم همه بیرون رفتنامون باهم بود همه چیمون کل روزو باهم حرف میزدیم چت میکردیم نازی عاشق من بود الانم هست رابطه ما خیلی عاشقانه بود ولی خب متاسفانه بعد سه سال مجبورم شدم کات کنم خیلی ضربه خورد بخاطر این موضوع من کمتر ضربه بهم وارد شد چون مث اون عاشق نبودم

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها