داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سوراخ کون حنانه (۱)

سلام به همگی لطفا ادای تنگارو در نیارید
امیدم 33 سالمه از تهران 185 قدمه 100 وزنمه رو فرم و خوش استایل مجردم و کص باز
من تو ی شرکت ساخت تجهیزات صنعتی کار میکنم و مسئول نصب ماشین آلاتم از ی مشتری عراقی سفارش گرفته بودیم و من برای نصب دستگاه باید میرفتم کربلا که سفرم مصادف شد با نزدیکی اربعین 1400 – رسیدم کربلا و با نماینده شرکت عراقی رفتیم هتلی که برام گرفته بودن خلاصه که در عرض چند روز دستگاه نصب شد و من تصمیم بازگشت گرفتم که به خاطر مشکلاتی پروازم 2 روز عقب افتاد منم موندم اونجا گفتم شلوغی کربلا تو اربعین خالی از لطف نیست وسایلمو امانت گذاشتم تو شرکتشون تا موقع رفتن بگیرم و رفتم تو شهر چرخ خوردم حوالی حرم ی مرد خوش برخورد حدودا 50 ساله نزدیکم شد و به فارسی گفت مسافری برادر گفتم بله و ازم خواهش کرد که مهمانش بشم منم از خدا خواسته رفتم خونش که ی منزل حیاط دار قدیمی بود از اینا که دور حیاط اتاق داره – برام خیلی عزت گذاشتن بندگان خدا و نذرشون بود فهمیدم فقط ی دختر 18 ساله به اسم حنانه دارن که خیلی خوشگلو خوش اندام بود و با اینکه بابا مامانش هیئتی بودن معلوم بود دختر هاتیه و هی نگام میکرد ریز ریز و هی چادرشو بازو بسته میکرد از قصد لباس زیر چادرش سنتی بود ولی ممه های کوچیکو سربالاش آدمو حالی به حالی میکرد خلاصه که من میگشتم برا خودم و شب میرفتم خونه پدر حنانه حاج سلمان
شب اخر بی خواب شده بودم اومدم نشستم تو حیاط تو حال خودم بودم که حنانه از اتاق اونور حیاط اومد بیرون بدون اینکه متوجه من بشه رفت توالت گوشه حیاط وقتی چراغ توالتو روشن کرد دیدم حجاب نداره دامن پاش بود بدون رو سری موهای مشکیش تا بالای کون خوشگلو طاقچه ایش بود در جا راست کردم چه تیکه ای بود این دختر لاغر با اندام برجسته ونگاه شهوتناک
دستشویی کردنش طولانی شد که فهمیدم خانوم داره میرینه که یهو صدای ی گوز نازو بلند بلند شد آقا حنانه بی خبر از همه جا قایم گوزید منم هم خندم گرفت هم حشرم بیشتر شد فکر اینکه این گوز از کجا اومد بیرون دیوونم کرد
خلاصه حنانه اومد بیرون و چون بر خلاف ورودش به توالت که پشتش به من بود اینبار صورتش به طرف من بود و نور چراغ توالت افتاد تو حیاط منو دید ی جیغ کوچیک زد فلنگو بست تو اتاقشون پیش خودم گفتم 3 شد کاشکی زودتر رفته بودم اتاقم که یهویی حنانه اومد باز بیرون وقتی دید هنوز نشستم اومد نشست کنارم روسری سر کرده بود ولی همون پیرهنو دامن تنش بود بدون چادر یکم خجالت تو صورتش همراه با شیطنت بود سلام کرد (اینا چند سالی تو قم ساکن بودن بخاطر درس حوضویه مادرش و فارسیو کمو بیش بلد بودن)
گفت چرا هنوز نخوابیدی گفتم تو فکر بودم حنانه خانم یهو گفت تو فکر دوست دخترت بودی انتظارشو نداشتم به این سرعت صمیمی بشه گفتم نه بابا این چه حرفیه من ادم مومنیم که خندیدو گفت مگه مومن دل نداره بدجوری داغ داغ شده بودم ولی میترسیدم بهش گفتم چرا دل داره ولی دلبر نداره که گفت خوب دلبری کن دلبر خودش میاد تو جوابش فقط تونستم بگم حنانه الان ی وقت بابات میاد بد میشه من برم بخوابم
حنانه با شیطنت گفت اگه خوابت ببره منم خندیدم گفتم تو محکم گوز ندی خوابم میبره هم خجالت کشید هم از خنده داشت غش میکرد بهم گفت اون بیدار باشت بود تا بیای صحبت کنیم گفتم نمیشه که بابات ببینه فکر میکنه من نمک خوردم نمکدونو شکستم حنانه هم گفت نترس بابا مامانمو توپ بیدار نمیکنه اصلا بیا بریم اتاقت صحبت کنیم که منم جلوی شهوت عقلم تررررر زدو با حنانه رفتیم تو اتاق نشستیم بلافاصله روسریشو برداشت چشم تو چشم شدیم گفت من خوشگلترم یا دوس دخترت گفتم تو از همه زیباتری که خر کیف شدو گفت پس چرا بغلم نمیکنی یکم منمن کردم به خودم اومدم دیدم تو بغل همیم داریم لب میگیریم وای چه لبای باقلوایی مثل عسل بودن خوابیدیم روی تشک تو هم وول میخوردیم سینه هاشو گرفتم دستمو مالیدم سفتو دخترونه بودن حنانه شدید داغ کرده بود از رو شلوار سعی میکرد کیرمو بماله پیرهنشو دراوردم سوتین نداشت افتادم به جون پستونای کوچولوش صدای نالش بلند شده بود دستشم کرده بود تو خشتکم کیرمو گرفته بود فشار میداد خودم شلوارمو کشیدم پایین حنانه هم تا کیرمو دید با ذوق ی چی گفت که نفهمیدم کیرمو کرد تو دهنش حالا نخور کی بخور وقتی کیرم دهنش بود تو چشم هم نگاه کردیم که من یهو به اوج لذت رسیدم اب کیرم اومد همشو ریختم دهن حنانه اونم مزه مزه کرد همشو خورد ولی هنوز جفتمون داغ بودیم یکم با بدن هم بازی کردیم اینبار من شلوار حنانه رو کشیدم پایین وای خدا جون چه کص نازی داشت این بچه سبزه رو بی اختیار افتادم به جون کصش حسابی لیسش زدم بعد حنانه رو چرخوندم چشمم به جمال کون خانم روشن شد وای که چه کونی داشت نقلی خوش فرم برجسته و سکسی صورتمو گذاشتم روی کونش فکر کنم 2 دقیقه ای تو این حال بودم از قضا دماغم چسبیده بود به سوراخ کون حنانه که رایحشو حس میکردم و این خیلی بهم ارامش میداد با لطافت لای کونشو باز کردم ی سوراخ کون دیدم تقریبا طوسی رنگ با چین های نازک انصافا زیبا بود زبونمو چسبوندم به سوراخ کونش همون سوراخی بود که تازه ریده بود و اون گوز بزرگو داده بود حسابی لیسش زدم خیلی خوشم اومده بود ول کن نبودم وقتی میخواستم زبونمو لوله کنم بره تو سوراخ کونش حنانه با ناله گفت مگه کیر نداری اونو بکن مردم بدو دیگه فکر نمیکردم کیر 18 سانتیه کلفتم بره تو کونش ولی حرفش دل گرمم کرد بلند شدم رو زانو نشستم حنانه هم سریع حالت داگی گرفت کمرشو به سمت پایین شکوند کونشو قمبل کرد هوا انقد قشنگ شده بود که گفتم جان من بزار یکم دیگه کونتو بخورم رفتم لای کونش که تو این وضعیت واز شده بود از هم سوراخش خودنمایی میکرد ی دل سیر کونو سوراخشو خوردم باز بعدش سر کیرمو تفی کردم گذاشتم رو سولاخش فشار دادم سر کیرم به نرمی رفت تو کونش حنانه ی ناله آروم کرد گفت وای خدا مردم چه کلفته کیرت پاره شدم خواستم بکشم بیرون حنانه گفت نه درش نیار کون من مهمون نوازه بکنش تو دم در بده
منم تمام کیر18 سانتیمو کردم تو کونش به آرومی عقب جلو میکردم که حنانه ناجور لرزید ارضا شد دستشو چسبونده بود به شکمم تا تلمبه نزنم تو همون حالت کیرم بی حرکت تو کونش بود حدودا 2 یا 3 دقیقه که خودش با تکون دادن کونش حالیم کرد دوباره بکنم من هم تلمبه زنیو شرو کردم چون یبار تو دهنش ارضا شده بودم ابم دیر میومد با حوصله و آرومی کیرمو تو کونش عقب جلو میکردم
تا خایه میکردم تو بعد تا سر کیرم میکشیدم بیرون دوباره فرو میکردم دو سه بار کیرم افتاد بیرون سوراخ کون باز شده حنانه که اندازه قطر کیرم دهن وا کرده بود رو دیدم احساسم میگفت بار اولش نیست
خلاصه کنم انقد از کون کردمش که جفتمون با فاصله کمی دوباره ارضا شدیم تمام اب کیرمو ریختم تو سولاخش رعشه بی سابقه ای به جونم افتاده بود هیچوقت اینطوری بهم رعشه نمی افتاد کیرم هنوز تو کونش بود گفت درش بیار دل درد شدم کیرمو از کونش کشیدم بیرون حنانه داگی شده بود منم چشمم به سوراخش بود که واز مونده بود که یهویی حنانه جونم قرتی گوزید آب کیرم از کونش اومد بیرون خیلی زیاد بود فکر نمیکردم بار دوم اینهمه آب بریزم تو کونش با شرتم کونشو پاک کردم کنار هم خوابیدیم مثل بچه گربه ملوس تو بغلم بود جفتمون از ته دل ارضا شده بودیم گفتم حنانه برگرد یکم دیگه کونتو بخورم طفلی برگشت گفت بخور عزیزم کونم مال خودته منم خودمو از کونش سیر کردم
لباسامونو پوشیدیم با هم شماره ردو بدل کردیم تا در ارتباط باشیم فرداش من از خانوادش تشکرو خداحافظی کردم اومدم سمت ایران هنوزم با حنانه در ارتباطمو مزه کونش زیر زبونمه

ادامه…

نوشته: امید جان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها