سلام حسین هستم الان ۴۳ سال دارم
این قسمتی از زندگیه منه واقعیتی که ممکنه در زندگی خیلیا اتفاق بیفته.
از همون سال اول یا دوم ابتدایی پسر همسایمون که از من بزرگتر بود هر وقت میرفتم خونشون به بهانه های مختلف منو می‌برد تو انباریشون و کونمو مالش میداد و شلوارم رو در می‌آورد و یه تف اساسی مینداخت در کون منو کیرشو در حالت ایستاده تو کونم فشار میداد هر چند درد داشت ولی میخواستم بفهمم آخرش چی میشه البته بعدا که سایز کیر دستم اومد متوجه شدم که کیر پسر همسایمون زیاد کلفت و بزرگ نبود. به هر حال چند سالی همینطوری بود هر چند لذت چندانی نمیکردم ولی بدم نمیومد برام جذابیت خاصی داشت.
دیگه شده بودم ۱۲ یا ۱۳ ساله که تقریبا حال کردن و جلق زدن و یاد گرفته بودم .متقاضیان کونم بیشتر شده بودن .حسن یکی از همکلاسیای دوره راهنمایی که از من یکسالی بزرگتر بود و زورشم از من بیشتر بود منو مجبور کرد که بهش کون بدم. کیر خوبی داشت هم به اندازه بلند و کلفت بود. اوایل به سختی کیرش میرفت تو کونم ولی پسر با حوصله ای بود اینقدر آروم آروم می‌کرد تا بتونه سوراخمو باز کنه. جوری شده بود که من دنبالش بودم بیاد بکنه.
هر وقت میخواست منو بکنه فقط میگفت بریم درس بخونیم و من می‌فهمیدم و از خدا خواسته میرفتم خونشون. یک روز که غروب که تازه بعد از فوتبال دوش گرفته بودم اومدم تو کوچه دیدمش خیلی هوس دادن به سرم زد بهش اشاره کردم اومد تو کوچه که به یه باغ می‌رسید و رفت و آمد کمتر بود و نور هم کم بود تا خودشو برسونه شلوارمو دادم پایین و تف انداختم آماده شدم که حسن برسه کیرم راست شده بود تا حسن رسید یه تف مشتی هم به کیرش و سوراخ من زد و گذاشت دم سوراخ من و با یه فشار ساده رفت داخل خیلی حال میداد چند بار عقب جلو کرد با اشاره من ثابت وایستاد منم در حین جلق زدن هی کونم تکون میدادم تا کیرش بیشتر احساس کنم دیگه به اوج لذت رسیده بودم و بیشتر تکون میخوردم همینکه آبم اومد از حرکت ایستادم بهش گفتم آبتو بیار تا بریم گفت با حالی که دادی همون وسطای کار آبم اومد.
ببخشید تا حالا داستان ننوشتم اگر کامل نتونستم توضیح بدم.
نوشته: حسین