داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن جوان بهتر از دختر پیر 3

مونا حتی به میلاد می خواست بگه که برن روی تخت روش نمی شد . سالها بود که روی تخت دو نفره می خوابید .  اون یواش یواش از وسایلی که به عنوان جهیز واسه خودش خریده بود استفاده می کرد و این تخت هم از اونا بود . هر چند دیگه سبکش نشون می داد که باید مال سالهای دور باشه .. مونا خودشو آروم آروم به سمت اتاق خواب می کشوند و میلاد هم همچنان خودشو مماس با اون قرار داده بود . میلاد مونا رو رو دستای خودش قرار داد و چند متر آخر,  اونو رو دستاش حمل کرد و روی تخت قرار داد .. قبل از این که پیر هن مونا رو در بیاره لباسای خودشو در آورد … مونا که برای لحظاتی چشاشو باز کرده بود یک بار دیگه چشاشو بست . گستاخی این پسر اونو شگفت زده کرده بود .. میلاد پیراهن مونارو از تنش در آورد .. زن یه لحظه زیر چشمی نگاهشو به پسر دوخت .. اونو فقط با یه شورت فانتزی می دید که کیرشو خیلی بر جسته نشون می داد . و میلاد هم نگاهشو به شورت و سوتین صورتی و فانتزی مونا دوخته سرشو گذاشت رو سینه هاش و دستشو از از داخل شورت به کسش رسوند .. زن حس کرد که قلبش داره از جا کنده میشه … درست سی سال پیش برای یکی دو دقیقه این  حسو داشت . انگار همین دیروز بود . اون روز می ترسید .. اون روز حسرت می خورد . اون روز رویای عروس شدنو داشت و روزی رو که بتونه یک سکس آرام و پر تنش با مردی رو که دوستش داره داشته باشه .. شاید با همون دوست پسرش . ولی خیلی ساده بود . هر چند خیلی زود فهمیده بود که مردا تنوع طلبن . میلاد شورت مونا رو پایین کشید .. حس کرد که هنوز هیچی نشده آب کیرش داره راه میفته .. سوتین مونا رو هم در آورد .. زن دیگه راستی راستی سختش بود که چشاشو باز کنه … اما میلاد  حس کرد که می تونه در عرض پنج ثانیه آبشو خالی کنه . میلاد شورتشو در آورد . اون قصد داشت آبشو رو سینه های زن بریزه . و با یه سبک شدن خاص به کارش ادامه بده .. همین کارو هم کرد رو مونا سوار شد . کیرشو بین سینه هاش قرار داد .. مونا چشاشو همچنان بسته نگه داشته از تماس کیر کلفت اون با سینه هاش لذت می برد . . دیگه باورش شده بود که سکس داغ و فینالی در انتظارشه .. تازه داشت به اوج لذت از این حرکت میلادمی رسید که پرشهای ناگهانی کیر و ریزش آب رو روی سینه هاش احساس کرد ..

میلاد : آخخخخخخخ جوووووون .. چه مزه ای میده ! زیر شکم و کمر و تمام تنم سبک شده .. آخخخخخخخخ ..

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها