داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با عمه مهسا

سلام خدمت دوستان عزیز
این خاطره که میخوام براتون بگم بر میگرده به حدود 2 ماه قبل
اسم من امیر علی هست و 19 سالمه و قدم حدودا 181 هست
از طرف خانواده پدر، من پدر بزرگم 4 سالی هست که فوت شده و از اون زمان مادربزرگم تنها زندگی میکنه
عمه کوچکی من که اسمش مهسا هست چند سال قبل یک ازدواج نا موفق داشت و سر انجامش به طلاق ختم شد و آن زمان که 4 سالی میگذره تنها زندگی میکنه البته توی شیراز
مادربزرگ من توی تهران زندگی میکنه البته نگفته نماند که ما هم تهران هستیم
از اونجایی که مادربزرگم سنش حدودا 67 سالش هست پا درد شدیدی داشت و بعد از چند دوره فیزیوتراپی مجبور شد تاندون ران پا اش رو عمل کنه.
چون بالاخره نیاز داشت یکی باشه کاراش و انجام بده و بهش محرم باشه و بتونه ازش مراقبت کنه و… عمه ما از شیراز اومد که چند هفته ای بمونه و ازش مراقبت کنه
داستان از اونجایی شروع شد مادربزرگ ما همراه با پدرم رفت بیمارستان که پدر کارای مالی و غیره که عمه سختش بود رو انجام بده و عمه ام هم مونده خونه که وسایلی که سفارش داده بود برای مراقبت از مادربزرگ رو بیارن مثل تشک طبی و کش های ورزش پا و…
ساعت حدودا 10 صبح بود که عمه زنگ زد و گفت بابا اینا و مادربزرگ رفتن بیمارستان و من هم موندم که وسایل مراقبتی رو برام بفرستن اگه میتونی تو هم بیا اینجا که کمکم وسایل رو تحویل بگیریم
من واقعیتش هرموقع این عمه از شیراز میومد همش دنبال بهونه بود که برم پیش اون و اون رو دید بزنم قد حدودا 168 و 169 اینا و ورزشکار و پوست سفید و…
همیشه هم که میرفتیم دیدنش چون نامحرمی نبود شلوار مشکی تنگ و یه تیشرت جذب که چاک سینه اش آدم رو دیوونه می‌کرد. و به تازگی بخاطر سنگینی سینه و درد گرفتن دستش سینه اش رو عمل کرده بود قشنگ سینه اش مثل این پورن استار ها شده بود
از اصل دور نشیم. ساعت 11 اینا رسیدم اونجا و رفتیم تو
چایی آورد نشستیم یکم درمورد عمل پا مادربزرگ و هزینه اش و اینا شروع کردیم گپ زدن
نیم ساعتی گذشت…
بحث عمل سینه اش رو آوردم وسط و گفتم درد داشت نداشت و چطور بود
شروع کرد توضیح دادن و گفت برو تو پیج فلان دکتر عکس قبل و بعد عمل من رو هم گذاشته
منم از خدا خواسته سریع سرچ کردم و توی پست های پیج دکتره دنبال اسم عمه
که دیدم بله این سیته سکسیه عمه ماست
گفتم عمه چه کردی از نو کوبیدی
گفت آره دیگه مگه من چمه
گفتم شما چیزیت نیست ولی خوب وقتی تنهایی و شوهر نداری اینا رو برا کی کوبیدی
زد زیر خنده و گفت چای میخای بیارم یکی دیگه گفتم آره بی زحمت
رفت تو اتاق و اومد دیدم انگار سوتین اش رو باز کرده و فهمیده عمه خانوم هم خودش میخاره و از اونجایی هم که چند سالیه طلاق گرفته باغچه اش آبیاری میخواد.
چای آورد نشست جلو ما
وقتی نشست سرم داغ کرده بود توک سینه اش جوری نمایان بود که داشت شلوار مارو جر میداد
گفتم حالا دستت خوب شد از دقتی عمل کرده یا نه
گفت آره بهتره ولی خوب باید روزی دوبار پشت کتف ام با کرم ای که دکتر داده قشنگ ماساژ بدم و از اونجایی هم که وقتی شیراز بودم فهیمه دوستم میومد کمکم
الان نمیدونم به کی بگم برام ماساژ بده
گفت مامان خونه اس
گفتم نه سرکاره و ساعت 4 و 5 میاد
گفت ای بابا چیکار کنیم حالا
گفتم میخوای من برات انجام بدم و با پوزخند گفتم من چشمام خیلی پاکه
یدفعه برگشت گفت از شلوارت معلومه
دیگه روم تو روش باز شده بود و رفت رو تخت مادربزرگ رو شکم دراز کشید و لباسش رو درآورد و گفت عمه جان بیا من آماده شدم کرم هم رو کابینت هست بیار بی زحمت
کرم رو برداشتم و رفتم تو اتاق دیدم بلههههه سوتین تنش نیست و سینه اش قشنگ فشرده شده رو تخت
گفتم عمه کجا رو باید ماساژ بدم
گفت پشت کتف هردو دست
گفتم همینجوری مفتی مفتی، دست مزدی چیزی دامن ما رو نمیگیره
گفت حالا تو کاریت نباشه و کارت رو بکن دست مزد رو من یجور دیگه دو برابر برات حساب میکنم
آقا این رو که گفت آقا فریبرز ( اسم کیرم 😂) از خواب پرید و تمام قد وایستاده بود
نشستیم رو کمر عمه و شروع کردیم به ماساژ دادن
چند دقیقه ای گذشت و عمه گفت این چیه داره کمر من رو سوراخ میکنه با عمتم آره؟؟؟
گفتم بالاخره گشنشه دیگه این چیزا حالیش نمیشه
گفت خوب غذاشو بده دیگه الان کمر درد دیگه هم میگیریم
اینو گفت و شروع کردم با مالیدن کونش سکسی اش با آقا فریبرز
دیگه داشتم پاره میشدم از بس داغ شده بودم و ماساژ رو ول کردم و شورت و شلوارش رو دادم پایین و دیدم چیزی نگفت و دیگه صد و یک درصد مطمئن شدم خودشم آرههههه
شورت و شلوارش و لباس ها خودم رو کندم و چرخوندمش به پشت
دو دستی سینه هاش رو می مالیدم و میخوردم
آروم آروم رفتم پایین تر تا رسیدم به بهشت جاودانش و شروع کردم به زبون درازی به کس سکسی اش دیدم کس خودشم هم ابشاره نیاگارا هست و خیست خیسته
چند دقیقه خوردم و صدا های سکسی عمه هم بیشتر منو تحریک می‌کرد
دیگه آقا فریبرز رو هل دادم توش
دیگه انگار تو بهشت بودم کص اش داغ داغ داشت
انگار قصد جون آقا فریبرز رو کرده بود و مونده بود فقط آتیش بزنه بیرون
از اون اونجایی که چند سالی هم بود در غار بسته بود چند دقیقه گذاشتم توش خیس بخوره تا جا باز کنه
بعد چند لحظه شروع کردم به تلمبه زدن و صدای عمه هم هی بیشتر بیشتر و نفس های سریعتر
بعد چند دقیقه دیدم عمه داره ویبره میره و فهمیدم داره ارضا میشه
کشیدم بیرون رو شروع کردم به خوردن و دیدم و چند ثانیه بیشتر نگذشت که سر صورت ما رو خیس و خالی کرد و صداش به بیشتر حدش رسیده بود
وقتی که ارضا شد یک ذره دیگه که آقا فریبرز رو با کس اش باز دادم خودم پاچیدم و ریختم روش
خالی خالی رو تخت دراز کشیدم که دیدم صدای تخمی زنگ در خورد و وسایل رو آوردن بدو بدو با اون وضع لباس پوشیدیم و رفتیم پایین ( البته لباس هامون بگا رفت)
آقا اینم از داستان ما
اگه زیادی رو جزئیات ریز شدم و طولانی شده بودم میخواستم حس واقعی تری رو بهتون منتقل کنم
دمتون گرم که تا تهش رو خوندید

نوشته: امیر علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها