داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

داستان سكس برداشتن بكارت


;وقتي كه به سن بيست سالگي رسيدم كم كم زمزمه;ها شروع شد كه ديگر بايد ازدواج كنم چرا كه در خانواده ما اكثر دخترها زير بيست سال به خانه بخت مي;رفتند. از آنجا كه در يك خانواده متوسط و متعصب به دنيا آمده بودم تا آن روز نه با پسري دوست شده بودم و نه حتي تصور چنين رابطه;اي را مي;كردم اگرچه در دبيرستان كه بودم اكثر همكلاسيهايم نه تنها چندتايي دوست پسر داشتند حتي بي;پروا از روابط سكسي خود حرف مي;زدند. از آنجا كه در زيبايي چهره و اندام خداوند براي من واقعا; سنگ تمام گذاشته بود خواستگاران زيادي داشتم كه بالاخره از ميان آنها به عقد رامين در آمدم. رامين جواني ديپلمه و زيبارو و خوش;اندام بود كه در يكي از چند فروشگاه پدرش كار مي;كرد او داراي يك برادر و يك خواهر بود كه برادرش رامبد شش ماه قبل از رامين ازدواج كرده و خواهرش راحيل نيز حدود يك سالي مي;شد كه به همسري جواني به نام امير در آمده بود. آنها در يك خانه دو طبقه كه از چهار آپارتمان مجزا و لوكس تشكيل مي;شد و در وسط يك باغ واقع شده بود زندگي مي;كردند و طبيعي بود كه هر كدام از فرزندان در يكي از واحدها به سر مي;برد و يك واحد هم محل سكونت پدر و مادر رامين بود. به اصرار آنها مجلس عقد و عروسي يكي بود و شب پس از آنكه مهمانان همه رفتند و فقط پدر و مادر و خواهر و برادر رامين به اتفاق همسرانشان مانده بودند با اشاره پدر رامين و دست زدن و هوراي حاضرين جشن خانوادگي شروع شد. من هنوز از چيزي سر در نمي;آوردم كه ديدم مبلهاي سالن پذيرايي خانه پدرشوهرم توسط مردها به كنار ديوارها برده شد تا فضاي بيشتري باز شود و سپس بطري;هاي مشروب و بساط ترياك و انواع تنقلات و ميوه روي ميز كوتاهي چيده شد. ساعت حدود شب بود پدر شوهرم به نزديك من آمد و تنگ مرا در آغوش كشيد و در حالي كه بوي تند الكل از دهانش مي;آمد با ولع لبان مرا به بوسه گرفت از شدت وحشت و شرم دست و پا مي;زدم كه زهره مادرشوهرم گفت: تقلا نكن تازه اولشه; مگه نمي;خواي عروس بشي; خ;ب; ما رسممونه كه همه عروسهاي خونواده رو جمال(اشاره به پدرشوهرم) عروس مي;كنه; حتي دختر خودشو… و بعد قهقهه زد و خطاب به رامين گفت: پسرجون; بيا اين دختر دهاتي را لختش كن تا زودتر كيفمونو بكنيم و هنوز از زير لبهاي سوزان پدرشوهرم خودمو نجات نداده بودم كه رامين به كمك راحيل به سرعت لباسهايم را از تنم در آوردند و من كه از وحشت و شرم داشتم مي;مردم متوجه شدم كه همه يكي يكي لخت مادرزاد شدند و مرا وسط انداختند و پدرشوهرم كه داراي هيكلي رشيد و ورزشكارانه بود با كير بلند و كلفت و شق;شده;اش بالاي سرم ايستاد و چند لحظه بعد زن رمبد(شيرين) و زهره شروع كردند به خوردن پستانهاي من و رامين و رامبد هم در حالي كه زانو زده بودند داشتند پستانهاي راحيل را مك مي;زدند كه او هم زانو زده بود و مشغول ساك زدن كير پدرش بود. از ديدن اين صحنه;ها به خودم لرزيدم اما كم كم ديدن آن همه كير شق;شده و پستانهاي سفت;شده و آخ و اووخ آنها من هم تحريك شدم بخصوص ديدن كير بزرگ و كلفت پدرشوهرم كه واقعا; هوش از سرم برده بود. ناله مي;كردم و لذت مي;بردم كه ديدم پدرشوهرم راحيل را كناري زد و خودش وسط پاهايم به زانو نشست و به كمك زهره و شيرين سرم را بالا آورد و كير به آن بزرگي را چپوند توي دهنم كه نزديك بود حالم به هم بخورد. پدرشوهرم با صدايي كاملا; شهوتزده گفت: بخور قحبه;; اول طعمشو بچش; آخه اين كير امشب سوراخ كستو واز مي;كنه…. اووف بخور جنده; بخور كيرنديده. و چند بار كيرشو با زور هل داد توي دهانم كه كم كم خوشم آمد و من هم آروم آروم شروع كردم به ساك زدن. بعد از چند لحظه به كمك امير و زهره روي زمين خوابونده شدم و لنگهايم را گرفتند با چشم دنبال بقيه مي;گشتم كه ديدم رامين مشغول گاييدن خواهرش راحيل از كون مي;باشد و رامبد هم كيرش توي دهان خواهرش فرو رفته و چه آف و اووفي هم راه انداختن. ناليدم: رامين. زهره(مادرشوهرم) گفت: چيكارش داري بذار خوش باشن راحيل هلاك كير رامينه كه تو كونش باشه و عاشق كير باباشه كه اونو ساعتها ساك بزنه. پدرشوهرم كيرش را آرام به كسم نزديك كرد و خطاب به زهره و شيرين گفت: پستوناشو گاز بزنين حيفه اينجور دست نخورده بمونه.. بعد كيرشو چندبار روي كسم مالوند كه كم كم كسم خيس شد و اون داد زد: بچهه;ها وقتشه. همه اطرافمان جمع شدن و تا به خودم بيام پدرشوهرم با يك ضربه كيرشو فرو كرد توي كسم كه از درد جر خوردن و لذت جيغ كشيدم و بي;حال شدم. وقتي به خودم آمدم مادرشوهرم مشغول تميزكردن خونهاي كسم بود كه از پاره شدن پرده بكارتم اومده بود و لبخندي زد و پستونشو به زور تو دهنم فرو كرد و گفت: مك بزن… گاز بگير ديگه خانوم شدي. جمال تو را هم مثل راحيل و شيرين خانوم كرد و بكارتتو پاره كرد. حظ كردي; پس پستوناي منو بخور. نمي;دانم از شدت شهوت بود يا لذت كه با ولع مشغول مكيدن پستانهاي او شدم و چند لحظه بعد احساس كردم كسي با كسم ور مي;رود و متوجه شدم كه اميره كه داره سعي مي;كنه كيرشو تو كسم فرو كنه. خلاصه اون شب جمال دو بار و امير و رامبد و شوهرم رامين هم هر كدام يك بار از كس منو گاييدند و از بس مادرشوهر و راحيل و شيرين پستانهايم را مك زدند كبود شده بودند و بعد از آن زندگي را در حالي در آن خانه شروع كردم كه فهميدم هر پنج;شنبه شب توي اين خونه سكس دسته;جمعي خانوادگي داريم و آخر شب هم پدرشوهرم نوبتي كون يكي يكي ما را با اون كير كلفتش جر مي;ده. جالب اينه كه اونقد كه من به وسيله برادرشوهر و شوهر خواهرشوهر و پدرشوهرم گاييده مي;شوم توسط خود رامين گاييده نمي;شوم و به جرأت مي;گويم كمتر شبي است كه مادرشوهرم توسط دوتا پسر و تنها دامادش از كس و كون گاييده نشود و لذت راحيل هم ساك زدن كير پدرش است تازه يك شب در ميان نيز در حضور جمع يك سكس كامل هم با او دارد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها