داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

داستان سكس ضربدري سارا (1)

من سارا هستم متاهلم و الان 27 سالمه…
دوس دارم بخشی از زندگی سکسیمو براتون بنویسم . منم مثل اکثر دخترا قبل ازدواج دوست پسر داشتم و طبعیعتا با بعضی هاشونم سکس داشتم…
اما جریانی که میخوام تعریف کنم از این قرار که من یه پسر عمه به اسم ماهان دارم که خیلی خوشگل و خوشتیپ و همه ی دختر های فامیل بدشون نمیاد باهاش یه سلام علیکی داشته باشن…
حدودا 16سالم بود که شام خونه عمم بودیم, من رفتم تو اتاق ماهان که باهاش یه گپی بزنم…
اما ماهان گفت بیا یه فیلم ببینیم . فیلم صحنه دار بود !!! اما هیچکدوم چیزی نمیگفتیم…
وسطای فیلم بود که ماهان کامل چسبید به من !!! من اعتراضی نمیکردم و ماهانم پروتر شد و علنا داشت با من حال میکرد…
منم دوس داشتم اما میترسیدم کسی بیاد تو اتاق .بخاطر همین اومدم بیرون .ماهانم اومد تو پذیرای و همش چشمک میزد و اشاره میکرد که برو تو اتاق . خودمم دوس داشتم ام واقعا میترسیدم . بعد شام رفتم از تو اتاق یه وسیله بردرام که ماهانم سریع اومد و سرپا چسبوندم به دیوار و کیرشو میمالید به کونم . 30ثانیه نشد که گفتم الان شک میکنن و جدا شدیم و رفتیم تو حال…
بعد اون جریان ماهان خیلی دورو برم میپلکید !!! اما دیگه موقعیت پیش نیومد وتا اینکه چند ماه بعدش به خاطر کار بابام مجبور شدیم 5سال بریم جنوب زندگی کنیم . یه چند روزی بود که برگشته بودیم که ماهان به بهونه کمک همش خونه ما پلاس بود…
میدونستم چی میخواد اما یه چند سال گذشته بود و میترسید کاری بکنه…
یه چند ماهی گذشت تا من دوباره بی اف بگیرم و سکسام شروع شد…
یه روز خونه ماهان اینا دعوت بودیم ,منم اونروز قرار بود با دوست پسرم برم بیرون بعدش از اونجا برم خونه عمم . دوست پسرم منو رسوند سر خیابونشون و رفت . یه نیم ساعتی گذشت تا ماهان از بیرون برگشت…
بعد 10دقیقه اس داد که خوش گذشت ؟؟؟ منم نوشتم چی ؟؟؟ نوشت 206 سفید سر خیابون…
( ماشین دوست پسرم 206سفید بود)…
منم نامردی نکردم نوشتم خیلیییییییییی…
نوشت با این خیلی که تو نوشتی, پس معلومه یه کارایی کردین !!! منم به نشانه تایید یه چشمک زدم و یه سری تکون دادم . نوشت پس سهم من چی ؟؟؟ منم از کنارش رد شدم گفتم گربه برداشت…
اونشب سیر بودم و نمیخواستم بهش رو بدم اما یه ماه بعد رفتیم شمال یه روز که رفته بودیم جنگل من میخواستم برم دستامو تو رودخونه بشورم که ماهانم اومد…
پشت یه درخت گرفتم و چندتا لب گرفت و سینه ها و کونمم یکم مالید…
منم هیچ حرکتی نمیکرئم .فقط وقتی کارش تموم شد یکم کیرشو گرفتم تو دستم که نزدیک بود از خوشحالی بال در بیاره…
تو اون سفر یکم بهش حال دادم مثلا چندبار کونم میچسبوندم بهش و یکی دوبارم از کنارش که رد میشدم یه دستی به کیرش میزدم . گذشت تا چند ماه بعد که یه شب قرار بود بریم خونه بابابزرگم منم مثل همیشه قبلش با بی اف جدیم قرار سکس گذاشتم .اما وسط کار بودیم که زد حال خوردیم و مامان باباش میخواستن برگردن خونه و ما مجبور شدیم بزنیم بیرون, هرچی گشتیم مکان پیدا نکردیم منم دیرم شد و باید میرفتم خونه مامان بزرگ .از شانسم ماهان اونجا بود و باز میخواست یه ناخونک به من بزنه منم که خودم حالم خراب بود .سریع یه فکری به سرم زد خودمو زدم به سر درد طوری که همه ابراز همدردی بکنن بعد نیم ساعت به ماهان اس دادم که بگو من با دوستام قرار دارم میخوام برم . اونم قبول کرد بعد 5دقیقه ماهان پاشد و گفت که با دوستام قرار دارم میخوام برم .منم گفتم من حالم خوب نیست میتونی منم سر راهت برسونی ؟؟؟ میدونستم مامانم اینا به این زودیا نمیان آخه هنوز شام نخورده بودن !!! هرچقدر اصرار کردن نموندیم و اومدیم بیرون . سریع رفتیم خونه ی ما , تا رفتیم تو مشغول شدیم بعد ساک زدن من و لیسدن اون من دراز کشیدم ماهانم کیرشو خیس کرد و گذاشت لاپام و تلمبه میزد !! دو دل بودم که بگم یا نه…
اما بالاخره با خودم گفتم من که تا اینجاشو اومدم بزار این بگم . گفتم بزار تو کسم . ماهان: مگه اوپنی ؟؟ من: آره بزار . اونشب یه حال اساسی کردیم…
اما بعد از اونروز ماهان دیگه اعصاب خورد کن شده بود .زنگ میزد اس میداد و به نوعی ول کنم نبود .تا اینکه بهش گفتم من دوست پسر دارم و نمیتونم با تو باشم ولی اگر بعضی وقتا تونستم تورو هم به نوایی میرسونم . ماهان انگار این جمله بد حالشو گرفته بود !! چون تا چند ماه دیگه تحویل نمیگرفت و مثلا قطع رابطه کرده بود . تا اینکه عروسی یکی از فامیلا بود که یه احمق خورد به من و یه لیوان آب آلبالو که دستم بود ریخت رو پیراهنم و همش لک شد . خیلی حالم گرفته بود و ناراحت شدم مامانم گفت الان به بابات میگم برسوندت خونه لباستو عوض کن و برگرد .بعد 5دقیقه بابام با ماهان اومد و گفت من یکم مشروب خوردم نمیتونم رانندگی کنم بیا با ماهان برو . تو مسیر هیچکدوم حرفی نمیزدیم تا اینکه ماهان گفت از بی افت چه خبر ؟؟ من: سلامتی خوبه . ماهان: الحمد…
خوش بحالش . من: چطور ؟؟ ماهان: هر روز داره مفت مفت دختر دایی مارو میکنه و حال میکنه . اما ما خودمون بی نصیبیم . میدونستم چی میخواد !!! من: شما قدر نعمت رو نمیدونی مگرنه شما هم بی نصیب نمیموندین . ماهان: ما که نعمتی بهمون نرسیده…
من: چرا نرسیده ؟؟؟ بنده 2ساعت تمام تو اتاق خودم به جنابعالی نعمت دادم اما بعدش نخواستی و عین بچه کوچیکا قهر کردی و الانم داری بی دلیل گله میکنی…
ماهان: بخاطر اینکه منصف نبودی قهر کردم . من: من منصف نیستم ؟؟ ماهان: آره . من: چرا اونوقت ؟؟ ماهان: چون نعمتتو مساوی تقسیم نکردی اون یارو هر روز و من سهمم شد هر چند ماه یکبار اونم اگه تونستی…
من: کی گفته چند ماه یکبار ؟؟ ماهان: خودت گفتی . من: من نگفتم .گفتم هروقت موقعیتش پیش اومد . ماهان: خوب این یعنی چی ؟؟؟ من: دیونه من و تو فامیلیم و نمیشه با هم باشیم بفهمن آبرو ریزی میشه .منم بخاطر همین گفتم هروقت موقعیت جور شد .ممکن تو یه روز 2بار جور شه ممکن تو 6ماه یه بارم جور نشه . ماهان: تو اینطور توضیح ندادی . من: آخه تو نخواستی . در ضمن من هر روز سکس ندارم و نداشتم .شاید 1ماه یا 2ماه یکبار و اینم بدون که تو 2سال گذشته یه بار از جلو دادم و اونم به تو بوده…
(نمیخواستم در مورد من فکر بد بکنه .اما حقیقتش این بود که من هفته ای 2بار سکس داشتم . ماهان: پس الان که رسیدیم موقعیتش هست ؟؟ من: اگه تندتر بری شاید . ماهان: از جلو ؟؟ من: نخیر . ماهان: چراااا ؟؟ من: آخه دوختم . ماهان: چرا ؟؟ من: شوهر کردم نمیگه پردت کو ؟؟ ماهن: کی پردتو زد ؟ من: یه احمق خر که مستم کرد و پردمو برداشت…
اما من شاید سر جمع 5بارم از جلو سکس نداشتم . اونشب از کون یه حال توپ به ماهان دادم که تا آخر مراسم شنگول بود . شاید 2هفته بعدش بود که با بی افم بهم زدم . یه 10روزی گذشت نتونستم تحمل کنم بخاطر همین به ماهان اس دادم که مکان داری ؟؟ گفت چرا ؟؟ گفتم که با هم باشیم . تقریبا 10روز یه بار با ماهان میرفتم بهشم گفته بودم که بی اف ندارم…
یه مدت گذشت تا اینکه عمم چندبار تو مهمونیا به من میگفت عروسم…
یه روز که با ماهان بودم ازش پرسیدم که چه عمه میگه عروسم…
ماهانم میگفت که بهش گفتم تورو میخوام . راستشو بخواین ناراحت شدم .اول برا اینکه به خودم نگفته بود دومم بخاطر اینکه ما به هم نمیومدیم . ماهان میگفت چرا مخالفی ؟؟ من: ببین من تورو دوس دارم تو خیلی خوبی اما ما نمیشه با هم ازدواج کنیم . ماهان: چرا ؟؟ من: ببین رابطه ی من و تو یه رابطه ی سکسی بوده و تو میدونی من قبل از تو با کسایی دیگه سکس داشتم و پردمم سوریه و همه ی اینا در آینده مشکل ساز میشن و…
ماهان: من با اینکه تو قبل از من با کسی سکس داشتی کاری ندارم و…
من خودمم با بعضی سکس داشتم و…
این قضیه شاید چند ماه طول کشید تا بالاخره راضی شدم و تو یه پرسه 6ماه ما عقد و ازدواج کردیم و رفتیم سر زندگی مشترکمون…
فعلا تا اینجارو داشته باشید تا بعد زندگی پر پیچ و خم متاهلیمونو براتون بنویسم . نظر یادتون نره .

نوشته: سارا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها