داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاله ی مطلقه

سلام من امیر هستم ۱۷ سالمه بدن نسبتا خوبی دارم این خاطره ک تعریف میکنم مربوطه به حدود یک هفته پیش که با خالم رفتیم به سمت تجریش خالم ۲۷ سالشه با بدن سفید و توپ سکسی که تازگیا هم با کمک خودم از شوهرش جدا شده بود(شوهرش معتاد شده بود و اذیتش میکرد) کوچیکترین خالمه اسمش مریمه ۲ تا دختر هم داره بریم سر اصل مطلب
یه روز خالم می خواست بره تجریش برای انجام دادن کار مهریه و این چیزا اما چون شوهر نامردش غیرت الکی داشت نمیزاشت جایی بره به همین علت بلد نبود از کجا بره خونمون هم منطقه ۱۵ تهرانه
به من زنگ زد گفت می خواد بره تجریش اما بلد نیست گفت که بیا با هم بریم و برگردیم منم قبول کردم سوار تاکسی شدیم رفتیم ترمینال جنوب سوار مترو شدیم تا تجریش رفتیم کارهاشو ک انجام داد و یکم گشتیم ساعت دیگه نزدیکای ۶ و ۷ غروب بود
رفتیم سوار مترو شدیم جا برای نشستن نبود اما تقریبا خلوت بود سرپا وایسادیم تا بعد ۵ تا ایستگاه یهو مردم هجوم اوردن داخل مجبور شدیم به بغل بچسبیم به در این طرف منم پشت خالم وایسادم تا کسی اذیت نکنه
هرچی زمان میگذشت ایستگاه ها شلوغ ترو کمتر کسی پیاده میشد منم مجبوری کامل چسبیده بودم به پشت خالم همش فکرمو میبردم سمت درس و کارهای خودم که یه وقت منحرف نشم اما نمیشد این دست فروشا به زور از بین مردم رد میشدن و فشار میومد کیرم نیم شق شده بود و با کون خالم برخورد میکرد قلبم داش تند تند میزد تو ایستگاه امام خمینی مترو نگه داشت بازم جمعیت بیشتر شد یه فشار باعث شد تا کیرم کاملا بره لا چاک کون خالم اون به روی خودش نمیاورد چون میدونست چرا اینطو میشه اما برای من سخت بود کیرم سیخ سیخ شد و لای کون خالم بود مترو ترمز میزد بیشتر فرو میرفت تا ترمینال جنوبم راه تقریبا زیادی بود
خالم داشت حشری میشد دیگه یه جورایی وقتی فشار میومد خودشم یکم فشار میاورد بالاخره رسیدیم و از مترو پیاده شدیم و رفتیم خونه ی خالم ساعت ۹و نیم شب بود حال نداشتم برگردم خونه ی خودمون بچه ها هم پیش مادربزرگم موندن خیلی مادربزرگمو دوست داشتن
شامو حاضر کردیم داشتیم میخوردیم متوجه نگاه سنگین خالم شدم هیچ حرفی نمیزدیم چون من خجالت میکشیدم با اون اتفاقی ک افتاده بود
ساعت ۱ شب شد و خواستیم بخوابیم
جفتمون رفتیم روی تخت دو نفره خوابیدیم من خسته بودم گرفتم خوابیدم اما خاله با موبایلش بازی میکرد
تا اینکه تو خواب حس کردم تو شورتم یه لحظه یخ کرد چشمامو یکم باز کردم دیدم دست خالمه اما چون تاریک بود خالم نفهمید چشمام بازه و بیدار شدم
با ترس و لرز داشت کیرمو اروم اروم میمالید کیرم باز سیخ شد یاد مترو هم افتادم ک بدتر تبدیل ب شق درد شد سریع از جام بلند شدم خالم جا خورد و زبونش یه لحظه بند اومد نمیدونست چی بگه اما من روم باز شده بود کنارش نشستم دستاشو گرفتم بهش گفتم میدونم چ حسی داری غروب منم همون حسو داشتم (من زیاد اهل سکس نبودم و زیادم سکس نداشتم در حد دو سه بار حرفه ای هم نبودم) خوابیدم رو تخت شلوارمو از پام دراورد شروع کرد به خوردن کیرم حدود ۵ دقیقه خوردش منم بلند شدم لباساشو دراوردم غیر از شورت و سوتینش رفتم پایین پاهاش خیلی پاهاش سکسی بود یه کوچولو دوقل پاشو لیس زدم اروم تا کشاله رونش شورتشو زدم کنار کصش خیلی ناز بود براش خوردمش حدودا ۱۰ دقیقه خوردمش داشت دیوونه میشد دیگه اه و ناله هاش تبدیل به گریه میشد
یکم به کیرم توف زدم گذاشتمش دم کصش فشارش دادم داخل خیلی تنگ بود یه جیغ آرومی کشید اروم آروم تلنبه میزدم هی تندترش میکردم
یکم تلمبه زدم سوتینشو خودش دراورد وسط تلمبه زدن ممه هاشو میمالیدم خیلی طول نکشید کیرمو کشیدم بیرون گفتم حالت سگی بخوابه نزدیک به ارضا شدنم بود از سر میز کنار تخت کرم برداشتم زدم دور سوراخ کون صورتیش اولش مخالفت کرد که شوهرش یبار کرده خیلی درد داشته اما من اصرار کردم که بکنم تو کونش با هزار خواهش راضی شد کیرمم چرب کردم سرشو گذاشتم دم کونش هی یه ذره یه ذره تلمبه میزدم تا اینکه کل کیرم رفت توش دو سه دقیقه کردمش نزدیک بود آبم بیاد(خیلی دوس داشتم ابمو بریزم تو کص کسی) خالم لولشو بسته بود کردم تو کصش سریع آبم اومد تا قطره آخرشو ریختم تو کصش
دستمال برداشتم گذاشتم زیرش ابو خالی کرد رو دستمال کصشو کونشو تمیز کردم گفتش ک خیلی نامردی من ارضا نشدم منم حال نداشتم اما دلشو نشکوندم رفتم کمرشو گذاشتم لبه ی تخت کصشو خوردم بعد ۵ دقیقه اونم ارضا شد جمع و جور کردیم اتاقو رفتیم حموم ازم تشکر کرد بخاطر ارضا شدنش چون شوهرش زیاد اهمیت نمیداد خیلی وقت بود ک اینطو کسی بش حال نداده لباشو بوسیدم بهش گفتم هروقت احساس کردی نیاز داری در خدمتتم خندید و دوش گرفتیم رفتیم خوابیدیم
ببخشید طولانی بود. فحش آزاده اما به مادر و خاله فحش ندین ممنون

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها