داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

تجاوز دوست پسرم به من

سلام این جریان مربوط به سالها قبله و باید بگم برای تحریک جنسی نوشته نشده پس اگه دوست ندارید نخونید.
فقط برای این نوشتمش چون هنوز بعد از سالها خیلی ذهنمو درگیر کرده و ناراحتم میکنه خواستم برای کسی تعریف کرده باشم
داستان برمیگرده به وقتی که من ۱۸ ساله بودم و یه کم هم تپل شده بودم، داشتم برای کنکور میخوندم روی یه نفر تو اینستا کراش داشتم که اونموقع حدودا ۲۵ سالش بود قدش بلند بود و هنرمند و گرافیک میخوند. اسمش علی بود. یه روز دیدم بهم دایرکت داد و گفت ازت خوشم میاد منم ذوق زده و باورم نمیشد کسی که روش کراش داشتم از من خوشش میاد.
خلاصه رابطه ما همینطوری ادامه پیدا کرد اوایل مجازی بود یکی دوباری تونستیم همو ببینیم و من خیلی تو حس عشق و عاشقی فرو رفته بودم.
اینم بگم من یه بچه ساده بودم تا اونموقع که همش سرم تو درس بود و این اولین رابطه م بود.گذشت تا اینکه باهام کات کرد و بعد برای برگشتنش شرط گذاشت باید عکسای لختی برام بگیری از لاپات و سینه و… خیلی مقاومت کردم ولی در اخر تسلیمش شدم. اونموقع فکر میکردم اگه اینو از دست بدم دیگه هیچکس عاشقم نمیشه :/

رابطه مون بیشتر پیش رفت وقتایی که کلاس خصوصی داشتم میتونستم یه ساعتی قبلش ببینمش تو ماشین مجبورم میکرد براش ساک بزنم کم کم راضیم کرد از پشت بهش بدم. با اینکه خیلی درد داشتم قبول کردم هر سری پشتم زخمی میشد و تا چند روز درد داشت. کلا رابطه ما تو ماشین تو کوچه پس کوچه ها بود.

یه شب موهامو بافته بودم و تو فکر خودم براش خوشگل کرده بودم. مدتی بود دیگه بهم علاقه نشون نمیداد و توجه نمیکرد. اون شب هم بهم توجهی نکرد و من خیلی ناراحت شدم و نخواستم باهاش رابطه داشته باشم. نذاشتم مثل هر دفعه منو بکنه اونم گفت باشه تو کونتو بهم نشون بده تا من باهاش جق بزنم. من صندلی جلو رو داده بودم عقب و دمر خوابیده بودم اونم یه کم جق زد ولی یدفه با نامردی پرید روم هرچی تلاش کردم از زیرش در بیام فایده نداشت جا تنگ بود و اون بزرگ تر از من. از پشت دستشو گذاشته بود روی گردنم و بزور کیرشو کرد توی کونم اولش سعی کردم فرار کنم و جیغ بزنم ولی بیشتر بهم فشار میاورد و گردنم داشت له میشد و احساس خفگی میکردم.
اشک توی چشمام بود ولی هیچ واکنشی نمیتونستم نشون بدم حس کردم از درون مردم و کاملا بی حسم. علی رغم درد هیچ صدایی ندادم تا کارش تموم شد. خوب که لاشی زود انزال بود 😐

بعد از اون تا مدتی باهاش بودم ولی هیچوقت نتونستم دوستش داشته باشم و با هم کات کردیم. اون روز حس عجیبی داشتم شاید خوش حال بودم که تموم شده و شایدم ناراحت از اینکه برای یه رابطه بی سرانجام وقت درس و بدنمو هدر دادم.

این خاطره خیلی منو آزار میده از سادگیم و از ناتوان بودنم متنفرم و احساس میکنم خیلی احمق بودم که گذاشتم اینطوری منو فریب بدن فقط خواستم با یکی در میون بزارم که خالی بشم.

نوشته: shadeAbabe

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها