داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با خاله حشری شب تولد پسرم

سلام دوستان
این داستان تقریبا دو سال پیش اتفاق افتاد یه روز سرکار بودم که خانومم زنگ زد گفت داره ازش آب شرشر میره و چون نزدیکای زابمانش بود متوجه شدیم کیسه آب سوراخ شده و اگه تحت مراقزت نباشه ممکن بچه از دست بره سریع کارمو ول کردمو خودمونو رسوندیم بیمارستان اونجا یه بیمارستان بیخود بود که چون مختص زنان بود منو راه نمیدان تو خانومم مجبور شد تنها بره به خاطر همین سریع زنگ زدم مامانامون بیان کمک خانومم من فکر نمیکردم به این زودی وقت زایمان بشه چون بیست روزی هنوز وقت بود ولی این بیمارستانا دیگه بری توشون راه فرار نداری… سرتون درد نیارم خانوممو بستری کردنو هی میگفتن برو فلان چیزو بخر و بیار که تا آخر شب همش در رفت و آمد بودم ولی بچه سرش نچرخیده بود برا زایمان ساعت نزدیکای دوازده بود که یهو خاله کوچیکم الهه سر رسید با دوتا بچه هاش اونم نه باشوهرش تنهایی با تاکسی اومده بود که مثلا بره تو خانوممو از نزدیک ببینه خلاصه رفت تو یکم موند بچه هاشم من دم در نگه داشتم یه ساعتی گذشت اومد بیرون بعد کلی حرف زدن که شوهرت کجاست و اینا گقت رفته دهات پیش پدر مادرش سر بزنه منم دلم طاقت نیاورده اومدم پیس عسل (خانوم من) خلاصه از حال خانومم پرسیدم گفت فعلا کار داره بیا مارو برسون خونه خاصی دوباره برگرد منم ماشینو روشن کردم و راهی شدم به خونشون که رسیدیم گیر داد از صبح سرپایی بیا بالا استراحت کن صبح برو منم گفتم نه بهو آقا مجید برگشته زشته گفت نه بابا دلت خوشه اون بره تا یه هفته نمیاد خالمو مجید مثل ما دو سه سال بود ازدواج کرده بودن هردوشون ازدواج دومشون بود محمد ده ساله بچه مجید از زن اولش بود خالمم چون بچه دار نشد از شوهر اولش جداشد و حسام از مجید حامله شد بالاخره به آرزوش رسیده بود… خلاصه رفتم بالا خالم یه چایی بهم داد و رفت بچه ها رو بخابونه نیم ساعت بعد یهو دیدم با یه لباس خونگی چسبون که همه جاش از زیر لباس معلوم بود اومد بیرون من خاله رو فقط موقعی که بچه بودم اینجور دیده بودم تقریبا ده سالی اختلاف سنی داشتیم خالمم دو دبیرستان ازدواج اولشو کرد بگذریم یکم از خالم بگم ۳۵ سالشه قدش یک و ۶۰ قیافه ی جذابی نداره ولی بدن توپر و جذابی داره و سرزبونی داره که هیچکی حریفش نیست تو فامیل…
از اتاق که اومد بیرون موهاش شونه کرده و مش شده شو هی دست توش میکرد و دلبری میکرد برام موقع اومدن از اتاق دو دست رخت خواب دستش بود اورد بیرون با خودم گفتم چرا دو سری آورده که خودش گفت امشبو میخوام کنار خواهرزادم بخوابم تا صبح درد و دل کنیم هیچی دیگه پاشدم کمکش جاهارو انداختم اونم چسبیده بهم دراز کشیدیمو من پتو انداختم ولی با اینکه پاییز بودو لباس خالمم کم گفت گرممه و یجوری خابید انحنای سکسی کونش تو چشم باشه شروع کردیم به حرف زدن و از زندگیامون گفتیم یهو گفتم مجید کجا میره هر چند وقت نیست گفت دست رو دلم نذار که از انتخابش پشیمونم اصلا بهم اهمیت نمیده و نیازمو برطرف نمیکنه یهو گفت تو نیازای عسلو برطرف میکنی گفتم اره هرچی بخواد به پاش میریزم گفتم نه خره منظورم اینه هر موقع بخواد ارضاش میکنی یهو سرخ شدم و کیرم یه تکونی خورد منو من کردمو گفتم والا حتما میکنم که الان تولمون تو راهه یه نیش خندی زدو منم خواستم فضا رو عوض کنم گفتم هواهم سرد شده ها گفت گمشو بخاری روشن خونه به این گرمی یهو بی مقدمه پتو زد کنارو متوجه کیر نیم خیز من شد چشاش برق زد گفتم مثلا آخرین بار کی کردیش گفتم چیییییی گفت منظورم سکسه دیگه باز قرمز شدمو کیرم بیشتر خودنمایی کردم گفتم والا یادم نیست به خاطر بچه دو سه ماهی هست نکردیم گفت منم همینطور خیلی وقته مجید کسو کونمو یکی نکرده باز یجوریم شد از این حرفش که یهو گفت دوست دخترم نداری تو این چند ماه بهت برسه گفتم واااا خاله این چه حرفیه ما عاشق همیم من خیانت نمیکنم به عسل گفت اعععععع چه چیزا باشه… من گفتم خاله ببخشید من از صبح سرپام یکم بخوابم تا صبح نشده اونم گفت باشه عزیزم بخواب… منم چشامو بستم ولی همش تو فکر اندام خالم بود که چرا مجید قدرشو نمیدونه زیر پتو یکم به کیرم ور رفتم تا خوابم برد خالمم اونور داشت به گوشیش ور میرفت یکم که نمیدونم چقدر بود گذشته بود یهو دیدم یه چیزی داره بهم مالیده میشه نگو خالم منو بقل کرده بود هی خودشو بهم میمالوند و میگفت جوووون جرم بده کسم له له میزنه نمیدونم خواب بود یا الکی خودشو زده بود به خواب که یهو خاله پشتشو بهم کردو کون خوش فرمش و میمالید به کیرم منم دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم دستمو گذاشتم رو سینه هاشو مالیدم دیدم یه آه انجمن کیر تو کس کشید و گفت جووون فهمیدم همش نقشه بوده تا منو به راه بیاره کونشو بیشتر بهم فشار داد و منم سینه هاشو میمالیدم و گردنشو لیس میزدم یکم که حال کرد مثل برق بلند شد و لخت شد و افتاد به جون من تا شلوارمو دربیاره یهو نگاه به بدن مثل بلورش افتاد وای چی میدیدم یه سینه سایز حدود ۷۰ با یه سر خیلی بزرگ شهوتناک… به چه زوری کیرمو کشید بیرونو قربون صدقش میزد و ماهرانه ساک میزد گفتم خاله الان ارضا میشما گفت عیب نداره تو چاییت قرص ویاگرا ریختم دوباره راست میکنی اینقدر خورد تا آبم اومد و تو دهنش خالی کردم و اونم قورتش داد حالا نوبت من بود که لیسش بزنم خوب خوردمش افتادم به جون کوسش که گفت نمیخواد بخوری فقط بکن که کیرتو میخوام گفتم اخه کاندوم که دیدم از زیر بالاشش یه فضایی درآوردو کشید سرکیرمو خودش گذاشت دم کسش گفت مهران امشب به خالت رحم نکن میخوام جرم بدی که یهو برق سه فاز بهم وصل کرده باشن شروع کردم تلمبه زدن بعد یه ربع تلمبه زدن و دوبار ارضا شدن خالم دیدم یه کونشو برام باز میکنه با دستش نگو میخواسته بگه کونمم بکن یکم با انگشت باهاش ور رفتم که دیدم خیلیم تنگ نیست کاندومو درآوردم و کردم تو کونش چون میخواستم ارضا شم دیگه مثل چی کردمش و اونم داشت لذت میبرد و میگفت جوووون کیر مهران برا خودمه بعد ده دقیقه شل شدمو آبمو خالی کردم تو کونش اونم گفت جوووون چه داغه و همون جور خوابمون برد یه ساعت بعد دیدم داره یکی به گوشیم زنگ میزنه دیدم مامانمه میگه بدو بیا که پسرت به دنیا اومد یهو دیدم خالمم بیدار شده دوباره داره به کیرم ور میره راستش کنه گفت خاله ول کن برم گفت یه بار دیگه حال کنیم بعد برو گفتم نمیشه پاشدم لباس پوشیدمو راه افتادم ببخشید یکم طولانی شد ولی دوسالی بود میخواستم بنویسمشو نشده بود امیدوارم فحش ندید

نوشته: منها

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها