داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

رضا اولین دوست پسرم

سلام.اسم من نسیم 19 سالمه .قدم173 وزنم 60…پوستم بلوند چشم و آبرو مشکی دارم خلاصه قیافه جذابی دارم…5سال پیش که 3 راهنمایی بودم خرداد ماه بود تو امتحانات …یه روز بعد از امتحان با یکی از دوستام داشتم میرفتم خونه که سر کوچمون با دوستم وایستادیم به تعریف …وقتی دوستم رفتم من بی دلیل وایستاده بودم سرکوچه تا اینکه یه پسر با یه پیکان که تا کف خوابونده بود از جلوم رد شد شماره انداخت …من پسرو چند با دیده بودم خیلی جذاب خوشکل بود دیونه کننده بود قد تقریبا بلند داشت موهای تقریبا فشن چشمای زاغ عسلی بینی کوچیک پوست سفید بور…بی خداگاه شمارشو برداشتم …چند روز بعد از باجه بهش زنگ زدم.(اینم بگم اولین پسری بود که باهاش میخواستم دوست بشم) وقتی صداشو شنیدم یه لحظه خشکم زد صداشم مثل قیافش جذاب بود .خیلی خونسرد راحت برخورد کردم کلی منو تحویل گرفت…گذشت با هم اشنا شدیم اسمش رضا بود، تا اینکه یه روز دیدم با یه دخترو بچه از جلوم رد شدند خشکم زده بود خون به مغزم نمیرسید…چون گوشی نداشتم فقط من باید بهش زنگ میزدم تا چند روز زنگ نزدم تا اینکه یه روز وقتی کسی خونمو نبو زنگ زد من بدون اینکه شمارو ببینم جواب داد میدونست کسی خونمو نیست وقتی صداشو شنیدم ناخواسته زدم زیر گریه گفتم در حد هیچ حرفی نیستس قطع کردم…چندین بار زنگ زد جواب ندادم…تا اخرش خسته شدم جواب دادم گفت اگه قطع کنم میاد در خونه…منم گفتم هرچی میخوای بگو …گفت من زن و بچه دارم …کلی باهام حرف زد با اینکه میدونستم تمام فکرام به واقعیت پیوست چرا خام حرفاش شدم…من بدجوری وابستش شدم اونم روز به روز از اینکه سنم کم بود انقد عاقل مغرور بودم خوشش اش میومد…مثل یه پسر مجرد منو دوست داشت ارزش قائل بود…گذشت تا بعد 2سال منو وادار کرد برم خونشون خانوادم رفته بودند تهران منم که خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینمشو باهاش حرف بزنم رفتم …وقتی رفتم تو خونه از اتاق اومد بیرون گفت بیا تو اتاق رفتم تو اتاق نشست رو تخت اشاره کرد که بشینم پیشاش منم احساس بدی داشتم…چون بار اولم بود با یه پسر تو خونه تنها بودم…وقتی نشستم پیش اش سرم پایین بود سنگینی نگاهش که با لبخند بود رو خودم حس میکردم بدون اینکه نگاهش کنم گفت چیه نگانگا میکنی…دستشو گذاشت رم چونمو برگردوند سمت صورت خودش نگاهامون رو هم قفل شده بود برق چشماشو با چشمامو حس میکردم دیونه نگاهش شده بود با یه لبخند سرمو تکان دادم به نشانه (که چیه نگاه میکنی) بی هوا لبشو گذلشت رو لبم بوسید من با دو تا داستم به سینه اش فشار دادم تا عقبش کشیدمو گفتم داری چکار میکنی اون رنگ پریدگی ترس تو چشمامو دلشور دلمو خوب حس کرده بود گفت بوسید که جرم نیست از چی میترسی گفتم از بی گناهی ادم گناه کار میشه…بلند شدم دستمو گرفت منو نشوند نگااش کردم نگاهم کرد لبمو دوباره بوسید هر کاری کردم که مانع بشم نشده اون منو سفت گرته بود یه لحظه هزاران فکر به سرم رسید دم گریه بودم اشک توچشمام جمع شده بود…یه لحظه که دیگه مانع نشده بودم نگام کرد دید اشک تو چشمام جمع شده گفت دیونه من که کاری نکردم…گریه نکنی دیون میشم با حراش منو دوباره خام کرد گفت با لباس بغلم بخواب…منم نخواستم کاری کنم که فکر کنه خیلی لوسم قبول کردم وقتی بغلش خوابیدم حس خوبی داشتم عطر تنش مثل شراب نابی بود که از یادم نمیرفت…وقتی دست میکشید به کمرم نوازشم میکرد خیلی حس خوبی بود …بعداز حدود10 دیقه گفت شروع کرد به باز کردن زیپ مانتوم دستمو گذاشتم رو دستش گفت قسم میخورم کاری نکنم که پشیمون شی گفت دارم میمیرم تورخدا مرگ رضا یه لحظه گفتم نه گفت دیونه من زن دارم کاری نمیتونم بکنم …خلاصه دوباره خام حرفاش شدم…یواش یواش لباسامو در اورد…لباساشو در اورد وقتی منو لخت دید ماتش زده بود یه مو رو تنم نبود اخه تمام بدنمو لیزر کرده بودم…دیونه هیکلم شده بود از برق چشماش میفهمیدم خوابید روم لباموخورد بعد با یه دست سینه هام که 70 بودند میمالید اون یکی رو میخورد.دیونه شده بودم حس خوبی نود گردنمو لیس میزد نفس نفس میزد وقتی به کسم رسید اول خورد بعد انقدر مالید که هم خیس شده بودهم داغ داشت دیون میشدم ام خواست ساک بزنم ولی اصلا قبول نکردم…اونم اصراری نکرد منو بلند کرد وایستادیمو کیرشو گذاشت لای پامو عقب جلو میکرد منو بغل کرد پشت کمرمو دست میکشیدو دم گوشم نفس نفس میزد ناله میکردو قربون صدقه ام میرفت منم با صداش دیونه تر میشودم ازم خواشت کیرشو بمالم تا ارضا بشه ابش بیاد یا نکنه تو کونم…من اصلا دوست نداشتم از پشت بکنه ترجیح دادم کیرشو بمالم او خوابید منم نشستم رو پاش کیرشو گرفتم تو دستمو میمالیدم بعد چند لحظه ابش پاشید یه کمی پاشید به لبم سریع بلند شد با زبونش ابش که پاشیده بود به لبو رو خورد با دستموا خودشو تمیز کرد من ارضا نشده بودم ازم خواست ارضام کنه ولی من نخواستم…وقتی خواستم برم بهم گفت نسیم بهترین سکسی بود که داشتم حتی با زنم همچین عشق حالی نکرده بودم تا حالا اخه رضا عاشق هیکل ورنگ پوست بود که منم شدید خوش هیکل بودم…رابطه بعدیمون 2 سال بعد بود که براتون بعد تعریف میکنم ببخشید طولانی شد…

نوشته: نسیم

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها