داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

برو به جهنم شوهر بسیجی !

نمی دونم اگه زمانو به عقب بر می گردوندند من چیکار می کردم . پسرم و دوستش قبل از کنکور میومدند خونه مون تا با هم درس بخونن . هرچند می دونستم هیشکدومشون درس خون نیستند . پسرم منان و دوستش مظفر فقط حرف می زدند و با کامپیوتر بازی می کردند . شوهرم میثم هم یک بسیجی و پاسدار بود که دیگه از اونجایی که  خبر مرگشو بیشتر در لبنان و سوریه و این مناطق نفرین شده بود کمتر بهم می رسید . ازبس خانوم بازی داشت و دختر بازی و حلال و حرام هم سرش نمی شد به من گفت همین یه بچه کافیه .. درهر حال ماجرا از اون شبی شروع شد که  اون شب مظفر خونه مون بود . ما سه تایی دور یه میز نشسته و شام می خوردیم . اینو هم بگم که من مثل شوهر بسیجی نون به نرخ روز خورم  نمی تونستم فیلم بازی کنم . از من می شنوی تمام اونا حتی اگه خوب و با تقوا هم باشند بازم بدن . برای بهترین یا خوباشون باید این مثال رو بزنیم که این به ظاهر خوبان برروی زیر بنایی آتشفشانی خونه زیبایی رو ساختن . اما این خونه هر لحظه ممکنه آتیش بگیره و بهتره بگیم شکی در سوختنش نیست . حالا چه جوری این خونه رو ساختن  اون داستانی جدا گانه داره . مظفر به من خیره شده بود . روسری هم که اصلا نمی ذاشتم . برای تظاهر نبود عبادت هم نمی کردم . راستش شلوار های تنگ و چسبون رو به این خاطر نمی پوشیدم که غریبه ها رو تحریک کنم ولی مظفر تحریک شده بود . دم صبح که رفتم حموم  از اونجایی که فکر نمی کردم چشم چرون داشته باشیم وقتی که پهلو می کردیم تصویر اونو از آینه بزرگ پهلوی انبار می دیدم که بر هنه شده کیرشو گرفته توی دستش و داره باهاش بازی می کنه . خونم به جوش اومده بود ولی دلم خواست که اذیتش کنم . تحریکش کنم . به جای این که نیمساعت بمونم دوساعت موندم و کون بر جسته و گنده خودمو توی دید اون قرار دادم . دستمو از پشت می ذاشتم لای کونم با کسم که دیگه از حد استاندارد خارج شده بود ور می رفتم ولی اصلا به این فکر نمی کردم که یه روزی به این نمایش ها عادت کنم . من به مظفر و بازی هوس با اون عادت کرده بودم . ولی به این که خودمو در اختیارش بذارم فکر نمی کردم .چند روز بیشتر به کنکور نمونده بود . البته می دونستم مظفر بازم میاد خونه مون . من مثل یه معتادی شده بودم که باید خودمو با چیز قوی تری راضی و آروم می کردم . افکار شیطانی و سکس با مظفر به سرم افتاد . این که بخوام به شوهر بسیجی خودم  که اجبارا باهاش ازدواج کرده بودم خیانت کنم  خیالم نبود . چون علاقه داشتن به این طایفه ریاکار یعنی علاقه به شیطان . به شیطان باید سنگ انداخت . منان رو چیکارش می کردم .اون شب وقتی که منان بهم گفت مامان سرم درد می کنه یه قرصی بهم بده من یه قرص اعصاب خواب آور بهش دادم .. همچین خوابید که می دونستم تا فردا ظهر هم از خواب بیدار نمیشه .. مظفر که هم بازی خودشو این جوری دیده بود اومد جریانو بهم گفت و منم  با یه توجیهی که واسش کردم حقیقتو که این قرص خواب بوده رو بهش گفتم . دیگه دم صبح نرفتم حموم که مطمئن باشم منان مزاحم مظفر نمیشه .. همون  یازده شب رفتم حموم .. وقت رفتن هم به مظفر اعلام کردم .. -من دارم میرم حموم اگه گوشی زنگ خورد بردارش .. .. اون بازم اومد کنار حموم .. این بار تمام لباساشو در آورده بود . از اون محوطه تکون نمی خوردم تا منو کاملا ببینه اون لحظات حسابی سنگ تموم گذاشتم . حتی می تونستم کیر تمام خواجه ها رو بلند کنم . دو ساعت قبل از اومدن به حموم هم یه بلوزی تنم کرده بودم که راحت می تونست نیمی از سینه های درشتمو ببینه .. بین خودم و اون دیگه شرم و حیایی ندیدم که بخوام بیشتر از این فیلم بازی کنم . -مظفر خان خجالت نکشین بفرمایین داخل . این جور چش چرونی  شما و سکوت من آتش دوزخ رو واسه هر دو تامون به ارمغان میاره .. بیا داخل .. آتش که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی .. انگار منتظر دستور من بود . از پررو بودن اون خوشم میومد . -می دونی پاداش کسی که این همه مدت ریاضت کشیده چیه ;/; هنوز باورش نمی شد ولی من برهنه بودم و ازش دعوت کرده بودم . چشام از هوس سرخ شده بود . شوهرم دوماه بود که بهم نرسیده بود . قبل از این که بیاد طرفم دستم رفت رو کسم . چیزی نمونده بود که به دست و پاش بیفتم . -درو ببند . دستم همچنان رو کسم بود . مظفر درو بست و منو بغلم کرد . آنچنان حالی بهم داد که همونجا سست شده و رو زمین دراز کشیدم . نمی تونستم وایسم . دستمو از رو کسم ور داشت با سینه هام بازی کرد لبامو بوسید . با موهام بازی کرد . شونه هامو آروم می بوسید و و یواش یواش جلوم خم شد تا کسمو بلیسه که من اینجا رو دیگه رو زمین دراز شده  پاهامو به صورت هشت  تا می تونستم کش آورده و به دو طرف بازشون کردم . یه خورده از این که قالب کسم گنده بود و داخلشم گشاد شده بود خجالت می کشیدم ولی کیر مظفر با این که شاید پونزده سانت هم نمی شد ولی خیلی کلفت و چاق و چله بود . یه کیر تازه و جوندار نشون می داد . مهم همون کلفت بودنش بود که به کار کس کلفت و گشاد شده من میومد . همون نظر انداختن به کیرش و بدنش کسمو خیسش کرده هر چی با دستم تمیزش می کردم بازم آب پس می داد . مظفر دهنشو گذاشت روی کوسم . صورت نرم و لبای گرمش کس داغ  منو بیش از این منتظر نذاشت .. با همون میک اول سینه ها و قلب منو لرزوند . یه لرزشی ادامه دار.. -امشب هم خودت و هم کیرت باید بیدار باشین . هر دو تاتون . پس از دو سه دقیقه که کوسمو خورد و با سینه هام ور رفت از جاش بلند شد . یه جوری بهم نگاه می کرد که انگاری دوست دخترش باشم . خوشم میومد لذت می بردم از این که هوس منو داره . هوس یه زنی رو که جای مادرشه . کیرشو که به وسط کسم چسبونده بود حس می کردم که از همونجا داره منو آب می کنه . -مظفر بذارش تو. من تحملشو ندارم . حرکتو عوضش کن . یه جا بند نشو .. دوست داشتم این لذتو سریع به همه جا منتقلش کنه . کیرو فرو کرد توی کسم . آتیش گرفته بودم . من به این کیر نیاز داشتم . به این سکس و این که برم در بغل یه مرد یا پسر دیگه .. بیشتر از سکس به آرامش و اعتماد به نفس نیاز داشتم . مظفر رو من دراز کشید و همراه با بوسیدنم منو می گایید .. آب کیرش توی کس من راه افتاده بود . لذت می بردم . با ریختن آبش حس می کردم که بیشتر خوشم اومده ولی واسه این که ار گاسمم کنه باید با ضربات شدید تری منو می گایید . کمی صبر کرد تا آروم شه و کیرش اون آمادگی حرکتو پیدا کنه . این بار دیگه راحت تر منو می کرد . پاهامو انداخت رو شونه هاش . کیرش با این که مثل اول سفت نشون نمی داد ولی کلفتی اون طوری به کسم حال می داد که با هر ضربه اش فکر می کردم که آبم می خواد بیاد و بالاخره اومد .. دستم فقط به گردن مظفر رسیده بود .. -مهشید جون مهشید جون چقدر باحالی .. داری آتیش میدی .. -بکن.. کس باحالو بکن .. که دخترا این جوری نمی تونن بهت حال بدن .. -مهشید جون دوستت دارم عاشقتم . کس تو رو می خوام . کون تو رو می خوام .. هر چند این طرز حرف زدن بهش نمیومد ولی من لذت می بردم و هوسمو زیاد تر می کرد .. اون حتی کون منو هم گایید . از بس به شوهرم کون داده بودم دیگه نیازی نبود که  نرم ترش کنم تا کیر راحت تر بره . کون دادن لذتش بیشتر در این بود که مظفر جونم بیشتر حال کنه .. اون روز به خیر گذشت .. ولی دیگه از روزای دیگه مظفر دم صبح میومد منو می گایید و سریع هم این کارو انجام می دادیم که یه وقتی منان بیدار نشه . واسه دوروزی برای مظفر کاری پیش اومد و نتونست که بیاد . منم به یاد اون و عادتی که داشتم دم صبح می رفتم حموم .  همون یه روزی که نبود دلم خیلی واسش تنگ شده بود . ولی از بس فکرم پیشش بود حس کردم که سایه کیر مظفر رو توی آینه می بینم . نه این سایه نبود یه کیر دیگه بود .. ترس برم داشت . نکنه جن باشه .. من این یکی رو پنجاه پنجاه قبول داشتم ولی هیکلش به آدما می خورد .. وااااااییییییی منان بود .. -منان اینجا چیکار می کنی .. زشته .. اگه می خوای بری حموم صبر کن من بیام بیرون و تو برو -مامان اشکالی نداره که دو نفری بریم ;/; منم بیام داخل ;/; -بی ادب . زشته کی بهت گفته که به مامانت نظر بد داشته باشی . -بدون این که چیزی بگم و دعوتی کنم اومد پیش من . کاملا لخت بود . -خب مامان غریبه ها می تونن بیان و من نمی تونم ;/; .. وای من بمیرم خدا مرگم بده اون موضوع من و مظفر رو از کجا فهمیده بود یا دیده بود یا این پسره دهن لق بهش گفته بود . نههههه در هر دو صورت چطور غیرتش قبول کرده بود که اون با من باشه و چیزی نگه .. حتما برای این که خودش بیاد سراغ من .. -پسرم .. من مادرتم . همسر یک بسیجی با ایمان و مکتبی که جونشو گذاشته کف دستش داره با اسرائیل غاصب که هر چی بد بختی می کشیم از دست اونه می جنگه .. انصاف نیست … دیگه از اونجایی که می دونستم کس شر دارم میگم حرفمو ول کردم . دستشو گذاشت رو شونه هام و منو نشوند و کیرشو مالوند به دهنم گفت حالا یه خورده کیرمو فرو کن توی دهنت کمتر حرف بزن .. شروع کردم به ساک زدن . باید به اونم باج می دادم تا چیزی به باباش نگه . اخلاقشو می دونستم . اگه چیزی می خواست تا به دست نمی آورد ول کن نبود . یه پنج دقیقه ای واسش ساک زدم -حالا داری میشی یه مامان خوب . منو کف حموم خوابوند و کس لیسی رو شروع کرد .. هرچی ازش خواستم که کسمو نکنه قبول نکرد .. -مامان آخر عشق و حاله . منم دلم می خواست . داشتم مثلا ناز می کردم و می خواستم یه جوری متانت خودمو نشون بدم . هر چند مادری که به دوست پسرش کس بده چه متانتی می تونه داشته باشه ;/; -آخخخخخخخخ منان جان فدات منان جان کسسسسسم کسسسسسسم یک دست و آتیشی آتیشش کن . دوستت دارم . دوستت دارم . کیر منان مثل کیر مظفر کلفت نبود ولی خیلی داغ و گوشتی وکاری بود . وقتی منان پسر گلم کیرشو می کرد تا ته کسم و درش می آورد  با تمام درازای کیرش کیف می کردم . -وای وای وای منان منان منان .. ول نکن ول نکن .. داشته باش همینو داشته باش .. عوضش نکن .. دوستت دارم . دوستت دارم . اون خیلی راحت تر و سریع تر از مظفر در بار اول آبمو آورد . کاراش ضربتی و سرعتی بود . مثل باباش که می رفت با زنای عرب حال می کرد و می گفت دارم با اسرائیل می جنگم . -منان بریز آبتو توی کسم .. از مظفر که کمتر نیستی .. -مامان ;/; -نترس مگه بابات  وقتی بر می گرده و این همه منو می کنه و تو کسم خالی می کنه بار دار میشم ;/; نترس قرص می خورم و اگه کار به جای باریک بکشه آشنا هم دارم . ما آدمای با ایمان هم در دادن پارتی داریم هم در گرفتن .. -زود تر بگو مامان .. هر چند می دونستم مظفر تو کست آب می ریزه ولی خب دوست نداشتم داداشم بچه اون باشه .. -شایدم دختر می شد .. دو تایی خندیدیم .. منان چشاشو بست و با چند تا ضربه کیری و کاری در حالی که تمام بدنش رفته بود توی حس و لذت و می لرزید آبشو توی کسم خالی کرد . . اونم مثل مظفر عاشق کون بود . منم که دیگه راه کونم باز باز بود و هر مدل کیری رو قبول می کرد . یه حالی هم از طرف کونم کردم . آخر کار بهم گفت مامان می تونم یه چیزی ازت بخوام .. -تو که ما رو گاییدی دیگه از این بالاتر چی می خوای -مامان اینم مربوط میشه به همون گاییدن . می دونم تو هم خوشت میاد . دوست دارم من و مظفر دو تایی تو رو بکنیم . وقتی که دو تا کیر با هم میره توی بدنت و میاد بیرون ببینیم و حال بکنیم .. -عزیزم زشته . دو نفر که با هم سکس می کنن یه شرم و حیای خاصی بین اوناست . اگه یه نفر سومی هم بیاد این شرم و تمرکز از بین میره .. -مامان من و مظفر این حرفا رو با هم نداریم . حتی اگه می شد حاضر بودیم دو نفری یه زنو بار دار کنیم نصف بچه مال اون باشه نصفش مال من -کس خل شدی پسر .. باشه .. هر چی تو بگی .. ولی وقتی تو رو برای کار بیرون و خرید فرستادم این طرف و اون طرف نق نزنی ها -چشم مامان حتما . -ببینم شما می خواین دو نفری دو تا کیر توی تن من ببینین و حال کنین .. پس من چی .. من باید سرمو بر گردونم  یا خم کردن نمیشه خوب دید -مامانی با موبایل یا تنظیم دوربین برات ردیفش می کنیم که بعدا ببینی و حال کنی . -دستت درد نکنه . خیلی هیجان زده شده بودم . منم دیگه وسوسه شده منتظر بودم مظفر بر گرده .. دوروز بعد سه تایی مون این بار روی تخت ولو شدیم . دو تایی هر کاری می تونستن با من انجام دادن . یه بار با هم کیرشونو کردن توی دهنم و در یه حالت هم دو تایی کیر رو فرستادن داخل کس . اولش مخالف بودم با این که دو تا کیر باهم بره توی کون -بچه ها اگه کونم جر بخوره و بسیجی دلاور بر گرده مشکوک میشه .. -مامان اگه  دردت گرفت بگو ما درجا می کشیم بیرون .. -یه وقتی فکر نکنین منم کون گشادما ;/; -نه مامان این طبیعیه .. نمی دونستم به چی داره میگه طبیعی -فقط فیلم یادتون نره دو تا کیر وقتی رفت توی کونم انگاری کونم شده بود یه راکت .. یه موشکی که می خواست منفجر شه ولی عجب کیفی داشت . وقتی بعدا فیلمشو دیدم بیشتر کیف کردم طوری که دلم می خواست اون دو تا کنارم بوده صحنه تکرار می شد . ولی واسه این که ارگاسمم کنند گفتم که یه حالت قمبلی بگیرم مظفر بذاره توی کسم و منان فرو کنه توی کونم و دو تایی کمر و پاهامو داشته نمی ذاشتن تکون بخورم . وضعیتم طوری بود که می تونستم رو مظفر خم شده اونو ببوسم .. خیلی جانانه و مشتی بهم حال دادن . واسه ارگاسم شدن فشار زیادی به خودم نیاوردم طوری بهم حال داده اعصابمو آروم کرده بودند که دو دقیقه بعد از اراده و تمرکز و حس گرفتن آبم اومد .. حالا فقط آب اونا رو می خواستم . منان تو می تونی بریزی توی کونم . مظفر تو صبر کن من بعد از تموم شدن کار منان  طاقبا ز کنم . می خوام آبتو توی تنم جذب کنم . حرومش نکنم -مامان گل کاشتی امروز گل کاشتی مثل همیشه .. -فعلا تو عسل گلتو بریز توی کونم که مظفر جونم منتظره . منان در حالی که با دستاش دو تا قاچ کون و کپلهای منو فشار ش می داد کیرشو چند بار کرد توی کونم و کشید بیرون و در یه لحظه مثل فشفشه آبشو خالی کرد توی سوراخ کون مامانش … مظفر : منان جون من عجله ندارم . خوب کون مامانتو دید بزن و باهاش حال کن عشق کن .. -مظفر جون می دونم دیگه خیلی کمرت سنگین شده . واسه تماشای کون مامانی وقت وسیعه .. رو زمین طاقباز شده مظفر پاهامو انداخت رو شونه هاش. از منان خواستم بیکار نشینه کیرشو در همون حالت من بذاره توی دهنم . مظفر هم مثل یک مرد , خستگی ناپذبرانه منو می گایید .. -مهشید جون بریزم -اوخ بریز دیگه چقدر میذاری که من تشنه بمونم . مگه نمی بینی کسم  دهنشو باز کرده آب آب میگه تا این حرفو زدم آبو آتیش کرد .-مهشید جون مهشید جون داره میاد و می ریزه . می خوام خنک شم -منو بسوزون و خنک شو .. منان کیرتو واسه چی از دهنم کشیدی بیرون -مامان تو خودت پسش زدی که می خواستی حرف بزنی .. -منان دوباره کیرتو بکن توی دهنم . سینه هاموبمالون . سکس  با دو تا مرد خیلی لذت می داد . بعد از تموم شدن سکس و این که دیگه جایی و نایی واسه حال کردن نمونده بود سه تایی در بغل هم به خواب رفتیم . دیگه کارمون در اومد . من و منان و من و مظفر خودمون سکس جدا داریم که هیچ .. دو به یک هم که داریم هیچ , تازگیها مظفر داره از این میگه که مامانشو می خواد بیاره توی خط که یه سکس ضربدری و چهار نفره هم داشته باشیم . این دیگه خیلی حال میده .. جاااااااان چه شود ! به سلامتی هرچی شوهر بسیجی گور به گور شده … پایان … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها