داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

خواهر شیطون , برادر بسیجی

از همون بچگی ها شیطون بودم . سر به سر همه میذاشتم . وقتی هم که بالغ شدم خیلی هم حشری بودم . دوست داشتم  با پسرا سکس داشته باشم . با این که دختر بودم دلم می خواست برم توی جمع پسرا. حتی در فانتزیهای خودم می دیدم که با داداشم سکس دارم و اون داره منو می کنه . ده یازده ساله بودم که دیگه هیجانات سکسی در من شروع شده بود . ولی از اون جایی  که گفتم اگه در این سنین بخوام سکس کنم  مخالف قرارداد های بین المللی باشه دندون رو جیگر گذاشتم و صبر کردم تا هیجده سالم بشه . داداش فرهاد یه سال ازم بزرگتر بود . اصلا نمی شد باهاش کنار اومد .  یه آخوند اومده بود توی محل و با کس شرات خودش خیلی از جوونا رو از راه به در کرده بود . طوری که چند تا از جوونای کس خل محل مثل داداش من حاضر بودن خودشون برن جهنم و این آخونده بره بهشت . داداش من خیلی خوشگل بود . با این که ریش هم به صورتش گذاشته بود ولی بازم دوست داشتم اون آرزویی رو که از بچگی داشتم یه روزی بر آورده شه . اما کار خیلی سخت شده بود . دیوونه به من می گفت جلوش با روسری ظاهر شم -آهای داداش من خواهرتم . به هم محرم هستیم . تو که نمی خوای شوهرم شی .. صبحها منو به زور از خواب بلندم می کرد که پاشم عبادت کنم  . شبا   زود می خوابید که سحر خیز باشه . در عوض اون تا می خوابید و از شرش خلاص می شدم می رفتم رو لپ تاب و سایتهای سکسی و تصاویر لختی و عملیات گایشی و همچین داستانهای سکس خانوادگی .. چه لذت و هیجانی بهم می داد . یه روز صبح که از خواب بیدار شده بود ازرو شلوارش متوجه شدم که شب گذشته خواب دیده و نجس شده ..  ظاهرا خوابشم برده بود و بیدار نشده بود .. -داداش چه عجب ما رو بیدار نکردی . -شیطون گولم زده بود -شیطون واسه این که دیر بیدار شی یا واسه چیز دیگه -فرشته تو که بازم روسری سرت نیست .. -فرهاد جون تو کی می خوای بفهمی این آشغالا برای منافع خودشون از شما دارن سوءاستفاده می کنن . -فرشته من به ایمان خودم کار دارم . -اگه راست میگی خیلی با ایمانی برو جلو این گرونیها رو بگیر . برو وسط خیابون جار بکش پول مملکت کجا میره .. -خواهرم عزیزم مصلحت نظام این جوره .. الان کاسه چشم روحانیون معظم و جان بر کف ما پر از خونه .. -فرهاد جان من هر چی از این دارو دسته شیاطین می بینم یا همه پیر و زوار در رفته و در حال مرگند که تریاکشون دیر شده در حال چرتند یا با شکم گنده شون عین سگ  دنبال غذا می گردند و از زن بارگی که دیگه نگو . -فرشته گناهشونو پاک نکن . غیبت از گناهان کبیره هست . واقعا مخشو شستشو داده بودند . هر کاری هم می کردم درش تاثیری نداشت . ریدم توی ایمان شما که با چشایی بسته خودتونو میندازین به دام شیطان .. پیش خونواده همش از این می گفت که یک جوان باید زود ازدواج کنه تا به گناه کشیده نشه . روز به روز بیشتر طالب این می شدم که خودمو در اختیارش بذارم . با دوستم سیمین در این مورد صحبت کردم . البته نگفتم که دلم می خواد که برادرم منو بکنه . از یه غریبه حرف زدم .. اون استاد این کارا بود یعنی به دام انداختن با حرف یا به روشهای دیگه .. -ببین من یه قرص دارم هوس مردا رو فوق العاده می بره بالا -از این آشغالایی که ماهواره تبلیغ می کنه ;/; -نههههه .. دوستم از خارج آورده اصل اصله .. یه داروی خواب آور هم می تونی توی آب میوه اش بریزی البته نباید کاملا بخوابه .. یا کم بهش بده .. اگه می تونستی بهش مشروب بدی بد نمی شد . -من که تا حالا نخوردم . -اگه می تونستی یه جوری قالبش کنی .. حالا اینو ولش کن .. همون خوابش کنی بهتره . اگه کاملا هم خوابید اون وقت …. یه تعلیماتی بهم داد که نذر کردم اگه موفق شدم هرچی عیدی جمع کردم بدم به فقیر .  خنده دار اینجا بود که من وداداش هر دو تامون دیپلم بیکار بودیم و دانشگاهی هم نبودیم و اون جهت جلو گیری از گناه زن هم می خواست . دو تا پاشو کرد توی یه کفش که من زن می خوام . ازدواج سنت پیامبران است و فلان روایت داریم تا کیر ما راست شد باید زن بگیریم . البته این جمله رو من خودم اضافه کردم . داداش خداییش این قدر بد دهن نبود . -مامان میریم خواستگاری از یکی از همین خواهران با ایمان و محجبه که با نان خشک هم سر می کنن . رفتیم خواستگاری چند تا از این دخترا . دست از پا دراز تر بر می گشتیم . یکیشونو تعریف می کنم . بشنوید از مادر عروس ;/;! -آقا زاده چیکاره هست . -فعلا فارغ التحصیل دبیرستان و آموزش متوسطه هست -خواهرم ! فعلا که دکتراش دارن بیکار می گردند . کار دارن ;/; -پیدا می کنیم . -خونه چی ;/; -یه اتاق اضافه داریم میدیم بهشون زندگی کنند . جهیز هم فعلا نمی خواهیم -لطف می فرمایید . -خدمت تشریف بردند ;/; -نه اونجا هم میرن . گفتیم فعلا یه دوسالی رو در مسجد محل به شغل شریف بسیجی مشغول باشن یه چند ماه کسر از خدمت براش میاد ..ولی پسر خیلی با ایمانیه . اهل مسجد و عبادت اول وقته . با خونواده شما جوره .  مامان از این کس خلانه تر نمی تونست حرف بزنه . دوسال غیبت خوردن تازه چند ماه کسر خدمت ;/; خب از همین الا ن می رفت دیگه .. شانس آوردیم ما رو با کتک رد نکردند . تازه اونا خونواده مذهبی هم بودند . وقتی رسیدیم خونه هر چی از دهنمون در اومد دسته جمعی به این  فرهاد گفتیم . پسر تو سالته زن می خوای چیکار . اینم از خونواده های مذهبی -نه مادر هنوز دخترای ایثار گر داریم که در راه خدا ازدواج کنن در هر حال یکی از این شب جمعه ها شد و مامان و بابا  رفتند شهرستان پیش مامان بابام یعنی ننه آقام همون مادر بزرگ تا حالشو بپرسن که خیلی مریض بود . داداش هم حالش خوب نبود و سر مای سختی خورده بود طوری که حتی برای ادای فریضه دعای دشمن بر انداز کمیل نتوست بره مسجد -مامان من پیشش می مونم .. .. من و فر هاد تنها شدیم . اون خودش قرص نخورده چرتی شده بود . -فرشته شلوار پات کن . فرشته روسری رو بیار پایین .. فرشته بلوزتو عوض کن .. تو دلم گفتم کوفت فرشته مرض فرشته درد فرشته ..یکی گفتی خواهرت چی داره می کشه . الان هیجده سالمه به سن بین المللی هم رسیدم هنوز دریغ از یک کیر . به تو هم میگن داداش;/; با این حال هر غلطی که می کرد گوش می دادم تا رگ خوابشو بگیرم تو دستم . خودم داروشو از داروخانه پیچیده بودم .. -داداش بیا آنتی بیوتیکتو بخور .. سر ساعت باید بخوری -این چرا این رنگیه .. -فرهاد تو یه ظاهر کپسول چیکار داری . ازوقتی که تحریم شدیم دیگه رنگای مخصوص پیدا نمیشه که کپسولها رو به رنگ سابق در بیاره .کس خل , کس شر منو باورکرد . دادم به خوردش تا یه خورده حشرش بزنه بالا .. من که دیگه نیازی به دوپینگ نداشتم .. یکی دو تا قرص راستکی هم بهش دادم . بعد یه لیوان آب میوه بردم براش و اون گرد خواب آور رو ریختم داخلش .. -آب میوه رو خورد و گفت به فرشته جون عجب خوشمزه ای بود دستت درد نکنه حیف که تموم شد -اتفاقا تازه شروع شد -چی ;/; -هیچی داداش . بگیر بخواب خیلی کار داریم با این چیزایی که به خودش داده بودم نمی دونستم تنش سرد میشه یا گرم . وقتی عین خرس گرفت خوابید رفتم و کنارش دراز کشیدم . دیگه صبرم به سر اومده بود . می خواستم عقده سالها حسرت رو یک دفعه ای خالی کنم . به یه خواب سنگینی فرو رفته بود که فکر نمی کردم تا فردا ظهر هم بیدار شه . مونده بودم که از کجا شروع کنم . . مثل یه گرگ گرسنه ای که پس از سالها گشنگی به یه غذایی رسیده باشه نمی دونستم کجاشو بخورم . . همش فکر می کردم که اگه زود نخورمش ممکنه یه شیری از پشت سر حمله کنه و این آهوی به خواب رفته رو از چنگ من درش بیاره . شلوار و شورت داداشو کشیدم پایین .. خودمم لخت کردم کاملا لخت . بذار هر کوفتی که می خواد بشه . باید لباسای اونو هم درش می آوردم . کار سختی نبود ولی خیلی سنگین هم شده بود . رفتم طرفش و بغلش زدم . یاد مانکن های سکسی افتاده بودم . البته این داداش فر هاد ما هیچ چیزیش شبیه به این مانکن ها نبود . اون قدر پررو شده بود که به مامان بابا می گفت بریم ثبت احوال  اسم فرهاد و فرشته رو عوض کنیم و اسلامیش کنیم . وقتی این حرفو زد همچین سرش داد کشیدم که نزدیک بود اسم فعلی خودشو از یاد ببره . هیجده سالم بود و هنوز هیچ پسری منو نگاییده بود . امان از دست داداش من که یه سال ازم بزرگ تر بود . کاش داداشم بیدار بود و هوشیار و منم دو طرف کونمو بازش می کردم و اونم مث یه رزمنده بسیجی می کرد توی کونم . ولی حالا طوری بغلش کرده بودم که کیرش به کسم بچسبه . خودم واسه خودم ناله می کردم . بدون این که صدای هوس منو بشنوه .. -آخخخخخخخ داداششششش کاش بیدار بودی .. کاش می کردی تو کونم .. کسم نمیشه حالا .. کاش کسسسسمو می خوردی .. اوووووفففففف چقدر خوشم میاد . حالا من چیکار کنم . این که مث مجسمه ها گرفته خوابیده . دردی رو که دوا نمی کنه . فقط بیشتر آتیش می گرفتم -نههههههه نهههههه داداش فرهاد کسسسسسسم کسسسسسسم می خاره . چه کیری داره این داداشم . در خواب هم تپله . مثل خودش . . دیدم دارم دیوونه میشم اگه بخوام همین جوری کیرشو به کسم بمالونم هوس چیزای دیگه می کنم . کسمو گذاشتم رو دهنش و اونو به لباش مالیدم . -داداش داداش قربون اون لبای سرخ و غنچه ایت بشم من . کوس منم مث لبات کوچولوست . بخورش بخورش .. فقط داشتم خودمو آتیش می دادم . سینه هامو به سینه هاش می مالیدم و فقط داشتم می سوختم و  خاموش نمی شدم . کسمو به صورت و چونه و ریشش می مالیدم ..آهههههه آههههههه کسسسسسم داداش داداشششش تو چه طوری اسم خودتو میذاری بسیجی با ایمان خواهرت داره می سوزه آتیش می گیره .. .. هیچی فایده ای نداشت . اگه هم بخوام عقب نشینی کنم  نمیشه . دو سه ساعتی گذشت و اعصابم خرد شد. واااااییییی داشت تکون می خورد نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت .. .. من باید فیلم بازی کردن خودمو شروع می کردم . اول تا آخرشو باید همینو تکرار می کردم که داداش نکن دست از سرم بردار .. نههههه من نمی خوام من نجیبم عفیفم پاکم  حالا اگه می خوای بکنی کونمو بکن و از این کس شرات .-من کجام چرا سرم گیج میره .. من دیگه شروع کرده بودم .. -نهههههه داداش منو نزن نکش .. هر کاری بخوای می کنم .. خوابم میاد فرهاد خمارشدم . حس ندارم .. -منم همین طور فرشته .. نمی دونم رو زمینم یا هوا -داداش دروغ نگو  .. من سرم گیج میره .. زورم بهت نمی رسه . من خواهرتم .. ببین لختم کردی .. من ناموستم . نکن داداش . مگه من اسرائیل غاصب هستم که داری به من حمله می کنی .. با همون حالت خمارش می گفت فلسطین پیروز است .. امروز کربلا فردا فلسطین .. دوباره داشت خواب می رفت .. تکونش دادم و دست و پا زده گفتم ولم کن ولم کن نهههههه من نمی خوام ولی خودمو بهش می چسبوندم .. دستشو گرفته به کسم چسبوندم . -اووووونهههههه فرهاد من دخترم داری چیکار می کنی … یه خورده بیدار تر شده بود .. -فرشته توچرا لختی .. واااااایییییی آتش جهنم .. فرشته من بیدارم یا دارم خواب می بینم -داداش بی حیا تو بیداری . نکنه فکر می کنی داری جنب میشی تو بودی که به من حمله کردی . پس واسه ما فیلم نیا – زود برو لباس بپوش . من چرا لختم -بی حیا .. پررو از من می پرسی .منو خوابم کردی افتادی روم لختم کردی می خواستی بهم تجاوز کنی .. حالا طلبکار هم هستی .  دستشو از رو کسم بر داشته .. کس رو به کیرش چسبوندم . -نهههههه فرهاد نکن من دارم آتیش می گیرم . شیطونو لعنت کن .. در حالت خواب و بیداری می گفت من که جون ندارم حرکت کنم -بی تر بیت بی شعور اگه به بابام نگفتم یه آشی واست نپختم . اووووففففف نههههههه فرهاد نکن گناه می کنی خوشم میاد خوشم میاد .. …. جوووووووون حس کردم کیرش سفت شده و شق . این طبیعی بود . می دونستم اون از بس خله تا حالا نه کس کرده نه کون و واسه همین کارا می خواست زن بگیره .. کیرش شق شده بود . اون باید هوشیارانه باهام سکس می کرد تا من ار ضا شم ولی این جوری فایده ای نداشت . -فرهاد نه .-فرشته ولم کن من حالم خوب نیست . شیطان منو لختم کرده -برادر کدوم شیطان از تو شیطان تر . شیطان در نفس و ذات ما انسانهاست . پس بر نفس خود غلبه کن . دستمو گذاشته بودم رو کیرش . دیگه یه خورده باید تخفبف میومدم . کیرش کاملا داغ و سفت نشون می داد . -آخه چرا فر هاد . چشاشو باز می کرد و می بست -فرشته من به تو حمله کردم ;/; من که خودم دارم میفتم هیچی یادم نمیاد . پاشو لباس بپوش زشته گناه داره .. -داداش منم جون ندارم .. خودمو پشت به اون قرار دادم طوری که بتونه منو از پشت ببینه و کونم به کیرش بچسبه . کیرشم با دست گرفته اونو با لا پام تنظیمش کردم . .. همین جور شق بود .. جاااااان چقدر داغه و می چسبه . ساکت بود و حرفی نمی زد . می دونم هنوز خمار بود .. -اوووووفففف داداش داداش .. آب هوستو ریختی رو کونم .. داره میاد همین جوری آبت داره می ریزه .. آخخخخخخ منم یه دخترم منم دارم آتیش می گیرم . چرا گناه می کنی . پس آب من چه جوری خالی شه .. -فرشته حال ندارم دست من نیست .. خوابش در حال پریدن بود .. -حالا داداش کثیف من کارشو می کنه و منو به حال خودش ول می کنه . باشه . نامرد . بسیجی جهنمی . ازت متنفرم . همه شما همینین . شهوت پرست . -یادم نمیاد بهت حمله کرده باشم -آره تو جنون زده شده بودی . خودمو به کیرش چسبونده بودم و ولش نمی کردم . -فرشته پاشو می خوام غسل کنم . خوب نیست که یه مسلمون مخصوصا یه بسیجی مدت زیادی رو نجس بمونه -ببینم تجاوز به خواهر زشت نیست ;/; سکس با محارم ;/; زنا ;/; اوووووففففف داداشش داداشششش .. -من نمی دونم چم شده و چی شده ولی الان میرم توبه می کنم .. امادستم بود روی کیرش و باهاش بازی می کردم . کیر شل شده شو دوباره سفت کردم . -داداش منم نمی خواستم این طور شه ولی به خاطر من به خاطر خواهرت . قول میدم هر طوری که خواستی بشم . مثل تو مومن بشم . محجبه بشم . جلوی تو مانتو گل و گشاد بپوشم . اصلا چادر عربی سرم می کنم فقط دماغم معلوم باشه با دو تا چشام . جلو دو تا چشام هم یه پرده می زنم که گناه نکنی . حالا که می خوای توبه بکنی چون اطمینان نداری که حرکتت عمدی بوده یا سهوی پس یه یکساعت دیگه توبه کن . -اگه در این فاصله یک ساعتی بمیرم چی میشه -این قدر نفوس بد نزن . تو پس از نوزده سال زندگی اولین باره که داری به فیض اکمل می رسی . مطمئن باش به این زودی ها نمی میری . تو چشاش نگاه کردم که برق هوس درش موج می زد . -حالا من باید چیکار کنم تا تو راضی شی و بعدا با ایمان شی .. -کسمو بخور داداش کسمو بخور بهم حال بده با این که آماتوری کسمو می خورد ولی من با دو تا دستام از بس که هوس داشتم کلی از ریشاشو از ریشه در آوردم . ولی اون ولم نمی کرد .. اوووووفففففف فرهاد فر هاد خواهش می کنم خواهش می کنم .. وووووویییی .. داداش داره خوشم میاد .. با دستاش سینه هامو به شش طرف حرکت می داد . سست سست شده بودم داداش داداش ووووووییییی داره می ریزه ..داره خوشم میاد جوووووون جووووووون .. وقتی که ارضام کرد اومد رو سینه هام و اونجا رو هم شروع کرد به میک زدن . کیرشو هم گذاشت تو دهنم تا واسش ساک بزنم .. واقعا این بسیجی اگه تصمیم بگیره کاری انجام بده هیچی جلو دارش نیست و مصمم و قاطعه . آفرین . کیرش دراز تر و کلفت تر نشون می داد . منو به پشت روبروش قرار داد یعنی به طرفش قمبل کرده اونم سوراخ کونمو با دستاش می مالید و یه دستشم رو کیرش بود ظاهرا می خواست کونمو بکنه .. -فرشته برو یه قوطی کرم از رو میز مامان بر دار بیار می خوام سوراخ کونتو چربش کنم . فقط اون کرمی رو بیار که غربی نباشه ممکنه از چیزای نجس استفاده کرده باشن که حرام باشه و گناه داشته باشه . ساخت امریکا نباشه که حرامه .. -داداش الان امریکا کجا بود برای ما جنس بده .. این کرم فرانسویه .  -فرانسه ;/; باشه بیار . من که قراره توبه کنم . کرم رو مالید رو سوراخ کونم . من که ار گاسم شده بودم از این که دارم به داداشم حال میدم بی نهایت لذت می بردم . از این بهتر نمی شد . -وووووویییییی فرهاد فرهاد .. -چیه فرشته خودت می خواستی -یعنی تو کون نمی خوای ;/; تو با کون خواهر نازت حال نمی کنی ;/; نکنه مرجع تقلیدت فر مون داده که کون کردن حرامه . اون اگه بدونه تو داری خواهرتو می گایی و نمی تونی پرده شو پاره کنی فتوا میده که اگه از کون خواهرتو بکنی اشکالی نداره .. یه خورده فکر کرد و کیرشو بازم چرب ترش کرد و فشارشو بیشتر کرد . زبون و لب و گونه هامو از درون گاز گرفته بودم از درد . بالاخره رفت و منم یه نفس بلندی کشیدم .یعنی این کیره رفت توی کونم نه این که داداشه رفته باشه .  راحت شده بودم . -فرهاد بی احساس خوشت نمیاد داری کون آبجیتو می کنی ;/; حرف بزن -گناهه گناهه . باید زودتر کارمو بکنم و تمومش کنم . داشت بهم مزه می داد . این مزه بیشتر از این که جنبه جسمی و جنسی داشته باشه از این که داداش بالاخره با یه بهونه و توجیهی راضی شده بود کونمو بکنه داشت بهم حال می داد . درد رو تحمل می کردم . لذتم وقتی بیشتر می شد که اون با دو تا دستاش قاچای کونمو به پهلو ها باز می کرد . -فرشته فرشته . تو مث فرشته ها بودی و من هم خودم و هم تورو آلوده به گناه کردم -داداش از گناهت لذت ببر هر چیزی یه چاره ای داره . حرکت کیرش توی کونم بهم لذت می داد . جوووووون فرهاد فرهاد دوستت دارم داداش دوستت دارم .. -فرشته بازم داره خالی میشه .. .. واقعا حیف بود که سکس من و اون همین جا تموم شه .. واقعا حیف بود . چند بار دیگه قسمتی از کیرشو فرو می کرد توی کونم و عقب می کشید تا در یکی از این حرکتا با یه دستش سینه هام و با دست دیگه اش کمرمو محکم گرفت و در حالی که خودشو محکم بهم چسبونده بود آبشو توی کونم خالی کرد . وقتی کیرشو از تو کونم بیرون کشید یه بار دیگه اونو گذاشتم توی دهنم و آبشو خوردم . . -فرهاد دوستت دارم . عاشقتم . بیا بغلم کن . بذار ببوسمت . دوستت دارم . اون همش از توبه می گفت و منم می گفتم بذارش برای چند دقیقه بعد.  اونو دوباره به خودم چسبوندم و بالاخره در آغوش هم خوابیدیم . صبح که بیدار شدیم بهش گفتم هر طوری که بخوای همون میشم . دوستت دارم داداش . دو تایی مون توبه کردیم و اون مسجدشو می رفت و منم دیگه وقتی صبحها بیدارم می کرد کاری به کارش نداشتم ولی توبه من توبه گرگ بود . من داداشو کس گیر آورده کیر کرده بودم . پیش داداش حجاب می کردم . روسری سرم می ذاشتم یا با شلوار و مانتو بودم یا زیر دامن جوراب مشکی پام می کردم . .. شب جمعه ای شد و بازم مامان بزرگ حالش بد شد و خواستند که شبو برن پیشش . این بار فرهاد گفت که شبو خونه پیش من می مونه واسه مراقبت از من . چون منم خودمو زده بودم به مریضی .. وقتی که تنها شدیم گفت فرشته من همیشه عذاب وجدان دارم به خاطر اتفاقی که بین ما افتاد . -فرهاد هیچ اینو می دونی که اون اوایل برادر خواهرا با هم رابطه داشتند ;/; یا در زمانهای قدیم در خیلی از کشور ها روابط برادر و خواهر ها عادی بود ;/; -آره فرشته جان ولی دین ما اونو ممنوع کرده -کاش نمی کرد .. . -حالا فرهاد جان من خیلی گرمم شده تب دارم . لباسامو کم کنم ;/; اگه اجازه میدی . چون من و تو محرمیم . -بکن به شرطی که شیطون نشی -شیطون که یک طرفه آدمو گول نمی زنه . مبارزه با نفس و جهاد اکبر پس به چی گفتن . تو یک برادر بسیجی هستی .. خودمو طوری نیمه بر هنه و وسوسه انگیز کردم که کیر شق شده شو از داخل پیژامه حسش می کردم گه چه جوری داره واسه کون من بی تابی می کنه . اون شب بازم با هم سکس کردیم . خیلی بیشتر از دفعه قبل . حسابی منو گایید . دوبار ارگاسمم کرد و دو بار هم منو از کون کرد . سر تا پامو لیسید و منم تا می تونستم واسش ساک زدم و باهاش ور رفتم . این بار دیگه واسه غسل کردن عجله ای نداشت . . حتی دیگه توبه هم نکرد ….. پایان … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها