یعنی ی دختر کاملا بی اعصاب و وحشی!
بی‌ادب بودم اینو قبول دارم
ولی با این همه بدی اون دوسم داشت،
پسر عموم بود،
خیلی مظلوم ،بی آزار
سر ب زیر و ساده بود
من نمیخواستم باهاش ازدواج کنم بخاطر این ک من و اون مث زمینو آسمون بودیم ولی خانوادم راضی بودن و منم مجبور شدم بله رو بگم …ازدواج کردیم،شب اول عروسی نزاشتم انگشت کوچیکش بهم برخورد کنه،الان یاد اون شب میوفتم خندم میگیر ک چرا همچین کاری کردم…
.
همش الکی باهاش دعوا میکردمو بیخودی فحش میدادم ،ولی هیچی نمیگفت فقط نگاه معنی داری میکرد!!
وای ک چقد خرررر بودم!
.
چند ماه گذشت رفته رفته دیدم بهش حس پیدا کردم عادت کردم بهش …وابسته شدم
اگه ی دیقه نبود بیقرار بودم!
خانوادم از جمله مامانم خیلی نصیحتم میکردن…
منم تصمیم گرفتم قدمی بردارم…
اون روز صب خواب بود داشتم بهش نگاه میکردم
همچین دلم خواست بغلش کنم ماچش کنم
.
وقتی رفت سرکار رفتم آرایشگاه،ب خودم رسیدم
بعد اومدم خونه مرتب کردم،آرایش غلیظی کردم…لباس خیلی سکسی قرمز پوشیدم عطر و فلان … حتی تو اتاقمون شمع روشن کردم …منتظرش نشستم امیر خیلی زود از سرکار میومد،ولی
اون شب برعکس تمام شبا ،
دیر اومد خونه،
رو مبل نشسته بودم،غرور لعنتی نمیذاشت زنگ بزنم
یهو در باز شد،گفتم مادرجنده کجا بودی!؟
رفتم نزدیکش،پیش دخترا بودی؟
خارکصه اره…؟ چون من بدم؟
چون من فحش میدم؟
…چون عصبیم؟ با بغض…چون شبا …
.
ساحل لطفا فحش نده!! چرا شلوغش میکنی … ماشین خراب شدع بود!!
چرت و پرت نگو تروخدا خستم
…ی چای دم کن!
رفت سمت حموم…
.
توجهی بهم نکرد،پیرهنشو دراورده بود،رفتم سمتش
یعنی تو مادرجنده تغیری تو من نمیبینی؟
+سااااااحل …لطفااا فحش نده مامانم زن.عموت میشه
-خب ک چی…؟
موهامو کنار زد گفت:خوشگل عصبی…باششه فحش بده جذابتر میشی خخخ…اخم کردم …
خعلی خب میری مهمونی!
با این لباس؟…
لابد میری پیش ابجیات نه…
دوستات؟؟
اصلا میدونی چیه ؟خارتوگاییدم…
داشتم میرفتم یهو از پشت بغلم کرد در
گوشم گفت :یک کلام بگو واسه تو …حلال گوشمو بوسه زد
میخوامت،ناخداگاه برگشتم رفتم سمت لباش! لب تو لب شدیم خیلی آروم لب میگرفتیم،دلم میخواست ب همه جام دست بزنه،دستاشو میبردم سمت سینهام گردنم موهام لبام…انگشت اشارشو میکشید رو لبام…
لباسی ک پوشیده بودمو درآورد ،رفت سمت سوتینم
لباشو گذاشت رو گردنمو داشت سوتینمو باز میکرد
بعد یهو گفت:ساحل باز نمیشه نگاش کردم گفتم ک*ص عمت… بعد خندیدمو خودم بازش کردم موهام ریخته بود رو سینه هام …بعد موهامو کنار زد نگاه ب سینهام کرد یواش گفتم امیر …چنگشون بزن،مچ دستاشو گرفتم گذاشتم رو سینهام اون هم شروع کرد ب چنگ زدن
بهش گفتم:نکشونو بکش…کشید… بعد دست ب شکمم زدو شروع کرد ب بوسیدنش قلقلک دادنش، یواش یواش اومد بالا لب گرفتو چونمو بوسید،منم شلوارشو درآوردم
واسش ساک زدم …شق کرد بود…
دلم میخواست جرررم بده
بغلش کردم در گوشش گفتم جرم بده
کیرشو کشید لای کسم بعد فشار میداد توم نمیرفت
خودمم اذیت میکردم میترسیدم… گردنمو میک زد
موقعی ک فشار داد سریع گازش گرفت ک آه بلندی کشیدمو دردی ک پیچید زیر شکمم… بغضم ترکیدو اشکام جاری شدن
فقط احسا میکردم آتیش گرفته کسم…
بعد میخواست تکون بده نمیزاشتم… یهو کیرشو کشید بیرون یکم خونریزی داشتم …یکم لب بازی کردیم بعد دمر خوابوند منو کمرمو میبوسید …اصلا انتظار اینو نداشتم ک باز بخواد بزار کسم خیلی ریلکس خوابیده بودم ک یهو با فشاروقدرت تمام داخلم فرو کرد یعنی فقط جیغ میکشیدم…
ملافه رو چنگ انداختم …چشام سیاهی رفت دستام یخ کرد کمرم عرق انگاری فشارم افتاد…وقتی توم بود خودشو بهم میمالوند… عقب جلو نمیکردا ی حالت مالوندن داشت… وقتی کشید بیرون خونریزیم شدیدتر بود…دستام داشت میلرزید
ترسید بودم
( این کار باعث شد سکس بعدیمون سخت تر بشه )
بعد دوباره میخواست بزار داخلم…ک نشستم بغلش دستامو دور گردنش حلقه کردم… التماسش کردم گفتم ارضات میکنم نمیخوام بزاری کسم باز!ی دستمال برداشت کیرش ک کمی خونی بود پاک کرد…زانو زدم و واسش ساک زدم زیاد طول نکشید ارضا شد تو دهنم من اوق زدم سریع رفتم سمت دستشویی خالی کردم …بعد رفتم زیر دوش آب گرم…همش تو ذهنم کارامون تکرار میشد نا خداگاه میخندیدم…
تو همین افکار بودم ک از پشت اومد بغلم کردو دوتامون خیس بودیم لب میگرفتیم…هم دیگرو بغل میکردیم…
ک گفت خارتو…انگشتمو گذاشتم رو لبش
بعد خندیدم و گفتم نه خوبه را افتادی
نوشته: ناشناس