داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امان از پیرمرد حشری

سلام من امیرم ۱۹ سالمه و این داستان واسه ۲ سال پیشه یعنی زمانی که ۱۷ سالم بود من یه پسر سفید و یکم تپل بود و کونم خیلی تو چشم بود و از این خود نمایی راستشُ بخواید لذت می بردم
خلاصه یه روز گرم تابستونی که داشتم از کلاس زبان می اومدم اتفاقی و از سر گرما هوا سوار یه ماشین شخصی شدم از قضا شانس من یه پیرمرد حشری مخ زن بود پوستش یکم تیره بود و قد کوتاه حتی از منم کوتاه تر بود ولی حسابی زبون باز بود و خودمم ازش خوشم اومده بود القصه این پیرمرد که اسمش ناصر بود شروع کرد حرف زدن از بلوغ و این حرف ها و خیلی واضح داشت همه چیزو می گفت بعد که داشت مخمو می زد دستشُ گذاشت روی رون پام وقتی دید من اوکیه ام دستشو نزدیک کیرم کرد بهش گفتم داری چیکار می کنی یکم جا خورد گفت فکر کردم خوشت میاد عزیزم اخه خوش اندامی و خوردنی اینو که گفت انگاری قند تو دلم اب شد شل کردم خودمو و با حالت چشمام فهموندم که راضی ام اونم انگاری دنیا رو داده باشن بهش دستشو گذاشت رو کیرم و شروع کرد به مالیدن انگار اون لحظه تو دنیا نبودم حسابی لش کرده بودم ناصر بهم گفت عزیزم حاضری بیایی خونمون بیشتر حال کنیم من که از خدام بود قبول کردم اینو که گفتم از شدت ذوق گاز گرفت و رفتیم سمت خونش ، خونش طرف های پایین شهر بود یه خونه کف کرسی قدیمی بود رفتیم داخل باهم فکر کنم لباس هام از وسایل خونش گرون تر بود ولی مرتب بود خونش ناصر از شدت خوشحالی حتی خودش کفش منو در اورد و برام یه صندلی اورد گفت بشین عزیز دلم بعد خودش رفت تو یه اتاق دیگه بعد چند دقیقه گفت بیا رفتم داخل دیدم ناصر با اون قد کوتاه و شکم گندش لخت رو تخته من رفتم کنارش نشستم شروع کرد به لب گرفتن ازم حسابی لب ها مو خورد منم حسابی حشرم زد بالا ناصر شروع کرد به در اوردن لباسام وقتی تن سفیدمو دید از خوشحالی بغل کرد شروع کرد به بوسیدن تنم بعد چند دقیقه شلوارمو در اورد و اون دوتا هلو سفید افتادن بیرون ناصر منو خوابوند و زیر شکم بالاش گذاشت لپ کونمو باز کرد شروع کرد به خوردن و لسیدن من از شدت لذت شروع کردم به اه کشیدن ولی نمی دونستم چه بلایی قراره سرم بیاد کیر ش در اورد اندازه چماق بود من ترسیدم گفتم میشه نذاری ناصر گفت مگه میشه از این کون گذشت نه می ذارم ولی نگران نباش من کار بلدم خلاصه وازلین و زد به کیرش شروع کرد به فرو کردن جیغم رفت اسمون حسابی درد داشت ولی بعد چند دقیقه اروم شدم و کم کم داشتم لذت می برد ناصر دید که من اوکی شدم منو بر گردوند پا ها مو دستش گرفت و با تمام فشار کرد تو سوراخ کونم منم دیگه داشتم حال می کردم کیر کوچیکم حسابی شق شده بود و ناصر مدام قربوم صدقم می رفت بعد از چند دقیقه ابش در اومد هموشو تو سوراخ خالی کرد و افتاد رو تخت منم حسابی خسته شده بود بعد نیم ساعت رفتیم‌ حموم با هام اونجا هم یکم منو مالید بعدش خشک کردیمو و لباس ها مونو پوشیدیم ناصر حسابی ازم تشکر کرد و منو تا یه جایی رسوند و از اون روز به بعد ناصر و ندیدم و حسرت اینکه با یه شماره فیک سر کارش گذاشتم تو من موند …

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها