داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

الناز و داداش

+اومدی ؟مامان خوابید؟
_آره طفلی تازه خوابش برد ،
+بلاخره آقا رستمی این ماه پونصد تومنی که قول داده بود رو به حسابم اضافه کرد ،
_خدا خیرش بده ،
+فردا از سر کار اومدم میریم و خشکبار به اندازه یک ماه می‌خریم که ارزون تر باهامون در بیاد فقط لیستش به عهده تو ،
_همه رو نوشتم ،
+از این به بعد هر چی از بقالی می‌گیری رو بنویس بیشرف احساس میکنم داره الکی ازمون پول می‌گیره ، حساب این ماه شده سه و چهارصد ،
_چه خبره ؟؟
+تا وقتی که ننویسیم همینه ،
_فقط این ماه رو پول پسندار یادت نره ،
+تا الان پسندازمون چقدر شده ؟
_هشت میلیون و صد چهل ،
+به نظر من اگه ازشون استفاده کنیم و نقدی خرید کنیم سر ماه می‌تونیم پول بیشتری پس انداز کنیم ،
_اگه تو میگی باشه ، راستی ی خبر خوش ،
+چی ؟
_از ماه آینده بهزیستی سیصد به حقوق مامان اضافه میکنه دیگه نیاز نیست برای داروهاش پول بزاریم ،
+چه بهتر ، اینجوری می‌تونیم سیصد تومن دیگه پس انداز کنیم ،
،
انگار ما حق زندگی نداشتیم و فقط باید زجر می‌کشیدیم که زنده باشیم ،
الناز بیست و هشت سالش شده بود و هنوز به امید روزی روشن قسطی جهیزیه‌ش رو تکمیل می‌کرد ، تنها برای داداشش که دوستش داشت خوشگل خانم بود ولی شاید کمتر پیدا می‌شد پسری که عاشق دختری با قد یک متر پنجاه پنج بشه ،
این همه مشکل می‌تونست منو افسره کنه اگر پدری توی این خونه بود ولی حتی وقت افسرده شدن رو نداشتم ،
یادم نمیاد کی مرد بودنم رو حس کرده بودم ،
تنها وقتایی که الناز میومد بغلم احساس می‌کردم اگه خیلی طول بکشه ممکنه شهوتم فوران کنه ،
الناز چهار سال ازم کوچیک تر بود و می‌تونستم از سادگیش به نفع خودم استفاده کنم ولی نمی‌خواستم و در حالت عادی به خودم این اجازه رو نمی‌دادم ،
بلاخره شبی شهوت من و شوخ طبعی الناز تلاقی داشت ،
قبل از اینکه الناز بخواد بره بخوابه شیطنت‌های خانمی در محل کار آتشم رو شعله ور کرده بود و چشمام رو بسته بودم و داشتم شیطنت‌های خانمه رو مرور می‌کردم که الناز هوس ناز کردن برای داداشش کرده بود و بوسه ای به گونه‌م زد ، چشمم رو باز کردم و الناز رو دیدم که با صد ناز و عشوه برای برداشت پنجاه هزار تومن از پس اندازمون اومده بود تا دلربایی کنه ، نمی‌دونم کدوم منطقم بود که الناز رو به بغلم دعوت کرد ،
از به مشام رسیدن عطر زنانش به دماغم مجوز برداشت هر رقمی که دوست داره رو ازم گرفت ،
محکم بغلش کردم و موهاش رو بوسیدم ،
قبل از اینکه آلتم چیزی حس کنه و حتی بلند بشه شروع به بیرون دادن پیشاب کرد ،
مغزم از کار افتاده بود و به بجای نوازش دست و صورتش دستم به شکمش رسید و الناز رو به خودم فشار می‌دادم ، الناز متوجه سیخ شدن کیرم در چاک کونش شده بود فقط قصد در انکارش داشت ، حتماً درکش برای الناز سخت بود و یا شاید ترسیده بود ولی ده ثانیه ای اذیتش کردم و اون هم فقط سکوت کرد ، با خلاص شدن از آتش هوس دستم از شکمش رها شد و از بدنش فاصله گرفتم ،
حرفی بینمون رد و بدل نشد تا اینکه الناز آهسته گفت من برم بخوابم ،
نگاه های الناز به من سرسری شده بود و نگاه عمیقی توی صورتم نمی‌کرد ، فکر می‌کردم رابطه خواهر و برادری مون رو از دست دادم و باید به دستش بیارم ،
چند روزی طول کشید تا متوجه بشم الناز کینه به دل نگرفته ،
برای به دست آوردن دلش یک شب دیگه در همون حالت ازش بغل خواستم ، الناز انگار به اسرار بیشتری احتیاج داشت تا بیاد بغلم ،
نیم ساعتی بغلم بود و مطمئن شد که کاریش ندارم ،
در مورد موهاش صحبت کردیم و قول خریدن لباس بهش دادم و به ازدواجش امیدوارش کردم ،
بیش از همیشه توی بغلم مونده بود ، دستم رو به صورتش کشیدم و ازش خواستم به رختخوابش بره ، یک دقیقه ای بعد از این حرف گذشت و هنوز توی بغلم بود ،
پیشنهاد اینکه توی بغلم بخوابه رو با سکوتش پذیرفت و چیزی نگفت ،
از احساسی شدندش فهمیدم که بغلم بودن رو دوست داره و شاید بخواد دوباره کیرمو پشتش حس کنه ،
کیرم چند سانتی باهاش فاصله داشت و با فکر کردن به این موضوع شروع به بزرگ شدن کرد ،
چند ثانیه ای طول کشید تا کیرم رو برای بار دوم روی کونش حس کنه ،
دستم رو به لگنش گرفتم و به خودم فشار دادم ،هیچ اعتراضی از الناز دیده نشد ، دستم رو جلوتر بردم و بین پاهاش و نزدیک کصش رسوندم ، الناز دستش رو آورد و دستم رو توی دستش گرفت ولی نه پس میزد و نه میزاشت راحت تر کارم رو انجام بدم ، لحظه ای بعد دستش رو از روی دستم برداشت و راحت تر اون قسمت رو دست می‌کشیدم ، با فوران شهوتم دستم رو بدون واسطه زیر شورت و شلوارش بردم و از لمس تنش بار دیگه شورتم رو پر از منی کردم و حالا دیگه دست زیرینم رو ستون کردم و صورتم رو روی بازوش گذاشتم و دستم رو بیشتر داخل دادم و یک بند انگشتم رو داخل کصش کردم ، الناز دستش رو آورد و بار دیگه به دستم فشار آورد و با صدای نفس هاش منو تشویق کرد که بیشتر با انگشتم بهش حال بدم ،
آه و ناله های بی امانش جسورم کرده بود و برای لذت بیشترش انگشتم رو توی خیسی کصش بیشتر داخل می‌دادم ،
خیلی طول نکشید که دیگه الناز از نفس افتاد و دستم رو با تمام زورش پس زد ،
با خوشحالی از اینکه ارضا شده بود صورتش رو بوسیدم و رفتم تا لباسم رو عوض کنم ،
داخل رختکن حمام که رسیدم با نگاه به انگشتم متوجه شدم الناز طی ده دقیقه گذشته عروس شده ولی داماد داداشش بود ،

نوشته: داداش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها