داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

اجباری که مادرم رو جنده کرد (۱)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام امیرحسین هستم از کرج کلاس یازدهم این داستان کاملا واقعیه بدون هیچ تغییر که مدتی ازش میگذره و باهاش نمتونم بگم کنار اومدم ولی آروم تر شدم چندباری سکس بابام و مامانمو دیده بودم غیرمستقیم آرزومم بود مامانمو لخت موقع دادن ببینم روشم غیرت ندارم خوشم میاد اگه کسی بره تو نخش
یه خانواده ۳نفره هستیم تو کرج پدرم کارمنده ‌شرکته نفته وضعمونم بد نیس میگذرونیم به جزء مسائل سنگین
مادرم ۳۸سالش میشه و پدرم ۴۵سالشه زندگی خوبی ام دارن نه دعوایی نه بحثی پدرمم همه جوره خوبه به خانوادش میرسه
مامانم اسمش موناس کاملا معمولیه یعنی نه خیلی دافه نه خیلی داغون فیس معمولی داره موهای قهوه‌ای روشن فیسشم معمولیه باگردن باریک و پوست سفید قد تقریبا۱۷۰ وزنشم ۶۰_۶۵میشه روناش توپره باسنشم معمولیه به هیکلش میخوره اما نقطه قوتش سینه هاشه که واقعا معرکس سایز۷۰میشه تا قبل ماجراء که تو سوتین میدیدم هوش از سرم میپروند گرد نرم سفید خوش فرم که کاملا هیکلشو سکسی میکنه
چند وقتی بود مامانم پکر بود نه من چیزی میفهمیدم نه بابام یه روز ظهر جمعه مامانم گف یه فیلتر شکن‌براش بریزم تو گوشیش خودشم رف حمام من برداشتم ریختم فضولیم گل کرد رفتم تو گوشیش ببینم چی داره اینستاش رفتم همه فک و فامیل و دوست بودن که تو پیاماش هیچی نبود کاملا معمولی واتساپش سر زدم که اونجاام عادی بود جزء یه شماره سیو نشده که پروفم نداشت رفتم داخلش و حال بده مامانمو فهمیدم از کجاس.
فلش‌بک کوچکی بزنم به یه سال پیش که برای خرج عمل مادربزرگم پدرم از اقای سیاوشی بنگاه محل پول‌گرفته بود نزدیک۱۰۰تومن میشد گمونم
آقای سیاوشی مردی ۵۵ساله با شکم چاق قده کوتاه گندس کاملا از اقوام دورمون هم میشه که تو عروسی ها اکثرا میبینیمش تو محله ما بنگاه داره یه محل و فامیل قسم میخورن سرش چندین بار حج رفته هر سال سفر کربلا و مشهدشم به راهه.
توی چت اون اولاش حرف از پولش بود که انگار مادرم حرفای پدرمو بهش میگف اما پایین تر ازش خواسته بود به بنگاهش بره و صحبت کنه مادرمم گویا تنها رفته بوده بااجازه بابام البته که جوری که معلوم بود اقای سیاوشی از مامانم خواسته فقط یکم در اختیارش باشه تا باهاشون خیلی راه بیاد صفته ام دستش بوده مامانمم کلی بهش توپیده بوده و گفته که به بابام میگه اونم تهدید کرده صفته میزاره اجراء مامانم حالش پکر بود و سیاوشی ام منتظر جواب مامانم ۲روز گذشت که مامانم حموم بود دوباره رفتم دیدم مامانم اروم‌تر حرف میزد که من شوهر دارم بچه دارم و نمتونم درخواستتو قبول کنم زندگیم خراب میشه اونم گفته بوده هیچی نمیشه کلا یه ساعت میای پیشم بعدشم میری مامانم بازم ازش خواهش گرده بود که توی جای بابامی اونم که اتمام حجت کرد طبق صحبتمون تااخر ماه پولو بیارید پس
مامانم اون مدت همش درگیر بود با پدرم که پولشو بده بابامم میگف من میرم باهاش حرف میزنم مامانم خوشحال شد رفتش اومد گف پول لازمه میخواد ملک بخره هیچجوره راه نیومد باید زنگ بزنم پول جور کنیم خیلی لازم داره کلی عذر خواهی کرد ولی گف باید تاسره برج بهم بدید پولو
مامانم بهم ریخته بود باز نصف شب گوشیشو برداشتم که مامانم بهش پیام داده بود گفته بود که چیزه دیگه ازش بخواد اونم گفته بود فقط همین تو یه ساعت بیا پیشم قول میدم تموم بشه همه چی مامانم باز قسمش داد ولی کوتاه نیومد که نیومد
فرداش گوشیشو از مدرسه اومدم برداشتم جا خوردم خیلی ناراحت شدم نوشته بود قبوله فقط یه ساعت اونم خونه خودم ساعتشو روزشو بهت میگم سیاوشی انگار تیرش به هدف خورده گف حالا شد مونا خانم منتظرتم زیبا‌.
من برام جذاب شده بود که مامانمو زیره اون سیاوشی چاقه تخمی ببینم بخاطر همین به مامانم گفتم من فردا ساعت ۴میرم بیرون تا شب میام سالن گرفتن بچه ها مدرسه میدونستمم بابام اضافه کاره فرداش.
اخره شب گوشیشو دیدم مامانم گفته بود فردا ۵درو باز میکنم بیا بالا فقط کسی نبینه حواست باش بی آبروم نکنی
اونم گفته بود چشم فردا میبینمت.
خونه ما یه پاسیو داره که وسط راهرویی که حال رو به اتاقا متصل میکنه از اونجا میشه راحت تو حالو دید ولی اتاقا اصلا نمیشه دید
نقطه کور پاسیو پشت گلدونای بزرگ بودن که از حال نمیشد دیدش
هر چیه کاره من ریسکی بود ولی باید میدیدم ساعت۴مامانم که رف تو اتاق من گفتم میرم گف به سلامت امیرحسین مواظب باش تو سالن گفتم باشه رفتم درو باز کردم بستم بعدشم رفتم تو پاسیو پشت گلدونا با ترس نشستم بدون هیچ صدای اضافی
تو اتاق معلوم نبود چی میکنه ولی ساعت نزدیک ۵ بود گوشیش زنگ خورد گف اومدم
از اتاق اومد بیرون یه شلوار خونگی گشاده مشکی پوشیده بود یه تیشرت طوسی که تا بازو هاش بود شالم نداشت
گف بیا بالا رف جلوی دره که باز کنه سریع بیاد تو معلوم بود خیلی حوله یهویی سیاوشی اومد تو مامانم درو بست خودش جلو تر اومد سمت مبلا سیاوشی گوشی و سوییچ ماشینشو گذاشت رو اوپن گف خلوت بود هیچکی ندید مامانم گف امیدوارم سیاوشی گف یه لیوان آب خنک بده ببینم دخترم مامانم رف سمت یخچال یع لیوان براش اورد گف خب مونا خانوم چه مدلی دوس داری؟
مامانم خیلی معلوم بود خجالت میکشه نگاهشم نمیکرد دست کشید به موهاش گف یعنی چی؟!
گف چجوری دوس داری بکنمت؟
مامانم انگار جا خورده باشه با ناراحتی گف نمدونم من فقط چشامو میبندم کارتو کن بره
سیاوشی گف خب اول بگو تا چند وقت داریم؟
مامانم گف ۷باید بری
سیاوشی گف خب خوبه تااونموقع کار تمومه
دوباره ازش پرسید خب حموم که رفتی؟!
مامانم گف اره میشه لطفا سریع تمومش کنی؟!
گف عجله نکن حالا وقت داریم.
مامانم پاشد گف کجا میری
گف برم کاندوم بیارم
سیاوشی گف نه لازم نکرده من با گاندوم هیچکیو نمیکنم
مامانم گف کار دستم میدی
سیاوشی یه خنده ای با مسخره کرد گف بشین دخترجون همزمان مچه دستشو گرف
گف بریم رو تخت؟
مامانم گف مه همینجا خوبه
منم تعجب کردم وسط حال اخه
گف باش مامانمو کشوند سمته خودش لبشو برد سمتش مامانم صورتشو چرخوند که لب نگیره
سیاوشی بهش برخورد صورتشو با یه دست گرف به صورت جدی گف مث ادم کستو بده تموم بشه فهمیدی؟
مامانم گف ارره با لرزع صداش
لبشون رف روی هم ساوشی لباشو میخورد سینه هاشو روی پیرهن میچلوند مامانم چشاشو بسته فقط لباشو تو دهن اون که سیاوشی پیرهنشو دراورد
گف به به چه هلو هایی سوتین دراورد
واقعا معرکه بود گرد سفید نرم با نوک قهوه‌ای کم‌رنگ که نوکش بیرون نمیزد شروع کرد خوردن سینه های مامانم
میخورد و مک میزد یکیشم میچلوند مامانم نشسته بود تقریبا
سیاوشی گف خوبه مونا
مامانم با همون لرز صداش گف اره
سیاوشی کم نمیاورد درازش کرد رو زمین با کمر سینه هاشو میخورد مامانم معلوم بود حشری شده
چشاشو بسته بود کلا نفس نفس ریز میزد سره سیاوشی ام فشار میداد به سمت خودش
سیاوشی شلوار مامانم راحت دراورد یه شرت آبی تنش بود سیاوشی گف به به چه خیسم کردی جتده خانم مامانم بااین کلمه چشاشو باز کرد باتعجب تمام یه نگاه به صورت خیسه سیاوشی کرد اونم سینه ها مامانمو ول نمیکرد دوباره چماشو بست سرشو گذاشت زمین
سیاوشی پاشد پیرهنشو دراورد بااون شکم گندش شلوارشو دراورد با شرتش کیرش سیخ بود من خیلی جا خوردم دقیقا شبیه مامانم یه کیره سیاهه ۱۵سانتی تقریبا ولی به شدددددت کلفت واقعا خیلی کلفت بود
دست مامانمو گرف خودش خوابید کامل گف بخورش
مامانم سرشو برد سمت کیرش اول ۴تا لیساز خایه تا سره کیرش کرد بعد دهنشو باز کرد خوردش تو دهنش جا نمیشد لپاش باد میشد انقدر کلفت بود ولی مبخورد بازم سیاوشی موهاشو جمع کرد تو دستش تو دهتش تلمبه میزد مامانم با یه شرت آبی فقط داشت برای کیره سیاوشی ساک میزد سیاوشی ام میگف عالیه مونا خوب میخوری افرین جنده
سیاوشی تو دهنش تا تهههه نگه داشت مامانم داشت اوق میزد که دراورد چند تا سرفه مامانم زد موهاشو برد عقب از صورتش گف چی میکنی حاجی
گف دارم میکنمت دیگه
مامانم نگاه کرد به ساعت اونم گف بخواب ببینم مامانم به کمر خوابید که سیاوشی چپش کرد به شکم خوابید یهویی دست انداخت شرت مامانم کامل پاره کرد مامانم گف اوووه چی میکنی وحشی اومد پاشه سیاوشی بااون شکم کیرشو گذاشت لای کونش خوابید روش صورتشو چسبوند به مامانم گف زر نزن جنده مامانم گف دارم خفه میشم پاشو گف به تخمم جندگی درد داره دیگه
بعد پاشد از روش گف قوس بده کمرت کونت بیاد بالا همون کارو گرد این صحنه عالی بود مامانم لخت کامل داگی شده بود سیاوشی پشتش با یه کیر کلفت واستاده بود سیاوشی کیرشو میمالید به کس مامانم ولی تو نمیکرد هی اینکارو کرد تا مامانم اهش دراومد گف ااههه بکن دیگه سیاوشی یه لبخندی زد گف اهااااا حالا شد هی اون کارو تکرار کرد کیرشو میکشید رو کس مامانم ولی توش نمیکرد مامانم چشماشو بسته بود هی خودشو عقب میداد بره توش ولی اون نمیبرد مامانم گف بکن دیره سیاوشی گف التماسم کن مونا
مامانم گف چی میگی بکن تموم بشه دیگا
گف نه التماسم کن مامانم رو جفت واستاده بود و بسیار حشری بود گف بکن سیاوشی گف بیشتر مامانم گف بکن توم توروخدا بزار توش بره توروخدا سیاوشی گف بیشتر حروم زاده مامانم گف توروخدا بکن توش التماست میکنم سیاوشی گف کمه جندع مامانم یه نق زد گف توروخدا سیاوشی گف جنده کیه مامانم ساکت بود سیاوشی هی تکون میداد باز میپرسید مامانم گف من
سیاوشی گف کی زیره گیرمه مامانم گف من سیاوشی گف بکن تو کیهههه مامانم گف توووویییی
همینو که گف کیرشو کررررد تو کسه مامانم یه اههههههییییی مامانم با سیاوشی کشیدن مامانم گف بکن حاجی
سیاوشی شروع کرد به گاییدن کل خونه صدای شالاپ شلوپ بود مامانم چشاش بسته بود موهاش ریخته بود رو صورتش سینه هاش با هرضربه تکون میخورد خودشم اهههه میکشید فقط صدای شاپ شاپ میومد که مامانم چفت آرنجاشو گذاشت زمین گف حاجی عالیه بکن اااایییی کیرت کسمو پرررر کرده کسمممم از همه جاش آب میاددد خداااا حاجی از پهلوش گرفته بود گهگاهیی دست میکشید به کمر و کون مامان که زیرش شاپ شاپ صدا میداد مامان گف من دارم میام بکن ادامه بده محکمممم ترررر ااایییییی بزنننن محکم حاجی اااایییی اههههههه محکم تر کسمو بگااااا اااااهههههه اههههه اوووووفففف ارررره وای خداااااا یه لرزشی کرد که سیاوشی بلندش کرد رو زانوهاش تو بغل سیاوشی کامل ارضا شد
مامانم تا اومد حالش یکم جا بیاد سیاوشی کرد دوباره توش مامانم کلا خوابید رو زمین سیاوشی ام دید مامانم نمتونه داگی واستع افتاد روش بالاپایین میشد مامانم زیرش به خرخر افتاده بود میگف اهیییی ایییی ارومممم کمرم درد گرف کامل نیوفت روم ولی سیاوشی کار نداشت داشت فقط میکردش
جوری که واقعا صدای شاپ شاپ برخورد سیاوشی به کون مامانم صدای طبل میداد مامانم سعی میکرد زیرش نفس بگیره که سیاوشی گف بچرخ مامانم چرخید سیاوشی یکم سینه هاشو مالید بعدشم یه گازی ازشون گرف سرشو گذاشت رو کس مامانم دوباره کرد توش مامانم گف اوووففف خیلی سفته کیرت کسمو کامل پرکرده سیاوشی ام میگف کس تری از چیزی هستی که فکر میکردم سیاوشی داشت تلمبه میزد از حالت صورتش و صدای تند نفساش معلوم بود نزدیک ارضاشه کامل افتاد رو مامانم گف میریزم رو صورتت بلند شدم پاشو بریزم روصورتت مونا مامانم چشماشو باز و بسته میکرد حالش نمیفهمیدم که لذته یا درده ولی گف باشه پاهاشو قفل کرد پشت سیاووشی که حاجی پاشد سرپا گف یالا مونا
مامانم روی ۲زانو نشست صورتشو برد سمت کیرش چشاشو بسته بود سیاوشی کیرشو یکم مالید صورتش قرمز شده بود که تمام آبشو پاچید رو صورته مامانم خیلی آبش زیاد بود جوری که۳بار آبش پرتاب شد ۲بارم قطره ای ریخت بعدش نشست زمین نفس نفس میزد جفتی خیس عرق بودن یه چندتا سوال کسشعر از مامانم پرسید ولی چون صورتش جق ریخته بود حرف نزد که تو دهنش نره بغل دستش رو میز عسلی دستمال برداشت با ظرافت خاصی تمام آب صورتشو پاک کرد سیاوشی ام داشت لباساشو تن میکرد مامانم هنوز لخت بود سیاوشی گف شب پیام میدم راجب پول حرف میزنیم مامانم گف باشه حواست باشه کسی نبینتت داری میری گف باشه حواسم هس خدافظ جنده
مامانم هنوز لخت بود خوابید رو زمین معلوم بود داره نفسش بالا میومد دست میکشید به کسش که خیسی داشت معلوم بود یهویی گف وای خدا چقدر خوب بود کسم ترکید لباساشو برداشت شرت پارشو دید گف نگاه چی کرد من الان اینو چی کنم اخه پاشد با اون سینه های معرکش و کون سفیدش راه افتاد سمت اتاق من گیر کرده بودم چجوری در بیام حالا که تابلو نباشه که صدای شیر حمامو شنیدم رفته بود حمام که داخله اتاقه منم سریع پریدم بیرون لباسامو پوشیدم نشستم تو حال تمام صحنه هارو مرور میکردم مامانم اومد بیرون لباس تنش بود گف اع اومدی امیرحسین گفتم اره خوبی مامان گف اره تو چطور بود سالن؟
گفتم خوب بود
مامانم حالش خوب شده بود شبم سرش تو گوشی بود که من میفهمیدم داره با کی حرف میزنه
فرداشم گوشیشو دیدم که مامانم کاملا باهاش راه اومده بود سیاوشی ام بازم ازش خواسته بود که مامانم گفته بود خبرت میکنم بیای رسما مامانم جنده سیاوشی شده بود
بعده اون۲بار دیگه مطمینم بهش داده که من ندیدم
بعده یه مدتم پای یکی دیگه اومد وسط که خواستید تعریف میکنم

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها