داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و مامانم پرستاریم (۱)

من و مادرم هر دو پرستار هستیم البته من یکسال بیکار بودم هیچ جا استخدامم نمی کردن تا اینکه مادرم با رئیس بیمارستان دکتر نافذی صحبت کرد و الان یکساله همون بیمارستانی که مامانم کار میکنه مشغول به کار شدم البته توی بخش اورژانس که واقعا خسته کننده بود چون مراجعات زیادی داشت و من چون مجبور بودم قبول کرده بودم اما مامانم بخش اطفال بود و شیفت ما اکثرا مخالف هم بود وقتی من نبودم مامانم بیمارستان بود و وقتی من بیمارستان بودم مامانم خونه بود چون پدرم سالها پیش فوت کرده بود من تنها فرزند خانواده بودم و با مامانم زندگی می کردیم خونه ما یه خونه ویلایی بود یه روز خیلی خسته بودم و با یکی از همکارام شیفتم رو جابه جا کردم و رفتم خونه تا بخوابم چون بی خوابی بد جور بهم فشار اورده بود در حیاط رو باز کردم رفتم داخل رسیدم به در خونه در رو باز کردم خونه ما یه راهرو داره بعد وارد خونه میشید کل فضای خونه پر از صدای آه و ناله بود راهرو رو اروم رفتم جلو دیدم مامانم داگی خوابیده سرش توی مبل بود و دکتر نافذی داشت توی کون مامانم وحشیانه تلمبه میزد و من داشتم نیمرخ کاملشون رو می دیدم که کیر کلفت دکتر نافذی توی کون مامانم عقب و جلو میکرد و هر دو آه و ناله میکردن البته صدای مامانم کمتر بود اما صدای دکتر نافذی بلند تر، مامانم میگفت آبت کی میاد؟ دکتر میگفت تاخیری زدم حالا حالا ها این کون خوشگلتو جر بدم مامانم بهش گفت پس با دستت کوسمو بمال دکتر نافذی هم کوسشو میمالید و تند تند تلمبه میزد هر دو اه و ناله میکردن دکتر نافذی میگفت سکس با تو رو دوست دارم چون هر چی وحشیانه تر و خشن تر میکنمت بیشتر بهم حال میدی مامانم جوابی نمیداد یهو دکتر موهوشو کشید سرشو بلند کرد و خوابوندش سمت چپ و افتاد روش توی این حالت پشتشون به من بود، دکتر به مامانم گفت پاهاتو ببند حالش بیشتر بشه مامانم پاهاشو بسته بود و دکتر کامل روش خوابیده بود و تلمبه میزد مامانم گفت دستتو از روی کوسم بر ندار بمالش برام، دکتر دستشو برد زیر مادرم و کوسشو میمالید میگفت این کوس گشاد مالیدن نداره کوس فقط کوس دختر جووون اما کونت هنوز کار میده و کیر میخواد بازم صدای ناله های جفتشون بلند شد مامان میگفت جوووووونم دکتر میگفت واااای چه کونی سیر نمیشم از کردنش، منه بدبخت اومده خونه بخوابم حالا با این اوضاع نمی تونستم بخوابم رفتم توی پارک سر کوچه نشستم تا کارشون تمام بشه و دکتر نافذی هم بره خیلی طول کشید تا دکتر رفت تقریبا نزدیکای زمان برگشتن من به خونه طبق ساعت شیفتم دیدم دکتر از خونمون اومد بیرون و سوار ماشین اش شد و رفت ماشینش یه سانتافه مشکی بود گذاشتم طبق ساعت معمول بشه و رفتم خونه مامان توی حمام بود و من مستقیم رفتم خوابیدم بعد که از خواب بیدار شدم تازه فهمیدم چی دیدم و چه اتفاقی رو شاهد بودم دکتر نافذی و مامانم؟ اخه چطور؟ از کی؟ به مامانم گفتم من از اورژانس خسته شدم کاش میشد بیام پیش خودت بخش اطفال گفت تو تازه اومدی سابقه ای نداری من بعد 15سال تونستم برم اطفال اما یکم تحمل کن درستش می کنم گفتم من دیگه نمی تونم تحمل کنم واقعا سخته گفت باید صبور باشی اما درستش می کنم واقعا بریده بودم حتی توان تحمل یه روزش هم نداشتم یه روز مادرم گفت همسر دکتر نافذی بیماره و یه پرستار تمام وقت توی خونه نیاز دارن گفتم این که یعنی کلفتی گفت نه خودشون خدمت کار برای کارهای خونه دارن فقط یه پرستار میخوان تمام وقت پیش همسرش باشه و هم صحبتش باشه منم با ذوق قبول کردم و رفتم اتاق دکتر نافذی و خودم رو معرفی کردم حسابی تحویلم گرفت و گفت برو یه سری دارو از داروخانه تحویل بگیر و بیا تا با هم بریم رفتم تحویل گرفتم و برگشتم با هم رفتیم پارکینگ و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونشون توی راه بهم گفت مامان گفتن از کار توی اورژانس ناراضی هستی و قرار بود خانم شادمان برای این کار بیان که مامان گفتن شما بیاید منم قبول کردم گفتم ممنون قول میدم رضایتتون رو جلب کنم و بهتر از خانم شادمان انجام وظیفه کنم گفت پس امروز آزمایشی ببینم چطوره کارت، رفتیم خونشون زنش یه خانم قد کوتاه تپلی و بسیار خوش اخلاق بود داروهاشو دادم و کلی حرف زدیم خونه دکتر دو بلکس بود 2 اتاق و آشپزخونه و حمام و دستشویی پایین داشت که اتاق من و زن دکتر که اسمش مائده بود همون طبقه پایین بود 2 اتاق و حمام و دستشویی هم طبقه بالا بود که دکتر استفاده میکرد شب که شد بهم گفت آرام بخش مائده رو بزن و بیا بالا تا درباره کارت با هم صحبت کنیم آرام بخش مائده خانم رو تزریق کردم و یکم صحبت کردیم و اون خوابش برد رفتم بالا دکتر پرسید امروز چطور بود؟ کارت رو دوست داشتی؟ گفتم عالی بود بله دوست داشتم مهم اینه شما راضی باشید از پشت میزش بلند شد و اومد جلوم ایستاد و به میز تکیه داد و گفت بستگی داره تو چیا بلد باشی و به کیرش اشاره کرد منم خودمو زدم به اون راه و گفتم من یه سال توی اورژانس بودم و کارمو بلدم گفت که اینطور؟ پس دستت رو بده به من بلند شو؟ تا بلند شدم چسبوندم به میز و از پشت بهم چسبید و کیرشو به کونم میمالید و در گوشم گفت بلدی چیزی که الان لای کونته رو بخوابونی و بهش حال بدی؟ منم گفتم حتما مثله مامانم میخواد از کون بکنتم، کون دادن به دکتر نافذی بهتر از کار توی اورژانسه گفتم بلدم اما من باکره ام تا حالا سکس نداشتم گفت اگر میخوای اینجا بمونی دیگه باکره نیستی با دستاش کوس و کونم رو فشار داد و گفت اینا از امشب ماله منن و گرنه برمیگردی اورژانس منم چون نمی خواستم برگردم اورژانس با تکون دادن سرم موافقت خودمو اعلام کردم گفت مانتو رو در بیار مانتو رو دراوردم زیرش یه تاپ داشتم و یه شلوار مشکی شلوارمو کامل از پام دراورد و یه شورت سفید پام بود گفت دستات رو بذار روی میز و پاهات رو جفت کن یهو دیدم کیرشو از پشت کرد لای کوسم و بهم چسبید و و عقب جلو میکرد و با دستشم از روی شورتم کوسمو میمالید کیرش خیلی کلفت بود و حسابی ترسیده بودم اما داشت بهم حال میداد از کارش لذت میبردم کم کم شورتم خیس شد بغلم کرد و بردم روی تخت و شورتم رو کنار زد و شروع کرد خوردن خیلی عالی میخورد واقعا لذت میبردم آه و ناله ام که دراومد بلند شد تاپم رو دراورد و سوتین ام رو باز کرد و سینه هامو چرب کرد و کیرشو گذاشت وسط دو تا سینه ام و سینه هامو بهم دیگه فشار میداد و کیرشو عقب جلو میکرد کیرش واقعا کلفت و بزرگ بود یهو ولم کرد و روی کمر خوابوندم و شورتم رو دراورد و کیرشو روی کوسم می کشید داشتم لذت میبردم که یهو کیرشو کرد توی کوسمو افتاد روم و دهنمو گرفته بود و من از درد داشتم زیزش دست و پا میزدم و جیغ میزدم و اون دستشو بیشتر فشار میداد روی دهنم و میگفت تحمل کن آروم باش اروم باش تا دهنت رو ول کنم با سرم قبول کردم و دهنمو ول کرد و یه نفس عمیق کشیدم گفت بازم نفس عمیق بکش دو سه تا نفس عمیق کشیدم گفتم درد دارم گفت یکم تحمل کن و نفس عمیق بکش و شروع کرد ازم لب گرفتن با دستاش نوک سینه هامو فشار میداد و کم کم شروع کرد عقب جلو کردن اما خیلی اروم کم کم لذت میبردم و اون هم اروم اروم عقب و جلو میکرد واقعا لذت میبردم بهم میگفت کوست از کوس مائده زنم هم که اولین بار کردمش تنگ تره خیلی دوست دارم کوستو و اروم اروم عقب جلو کردن رو بیشتر میکرد تا جیغ میزدم ازم لب میگرفت یهو محکم کرد توی کوسم نفسم بند اومد خودشم یه اه بلند کشید و خودشو انداخت روم یه چند دقیقه گذشت و در گوشم گفت دیگه باکره نیستی مبارکمون باشه از روم بلند شد و دیدم کیرش خونیه دست زدم دیدم کوس منم خونیه بهم دستمال داد گفت خودتو تمیز کن و شورتت رو پات کن منم میرم دستشویی، خودمو تمیز کردم و شورتم رو پام کردم و بقیه لباسهامم پوشیدم و بلند شدم احساس کردم یه چیزی ریخت توی شورتم نگاه کردم دیدم آب کیر دکتره که توی کوسم خالی کرده بود… رفتم شورتم رو عوض کردم و برگشتم دکتر از دستشویی اومده بود و تا وارد اتاقش شدم اومد سمتم و بغلم کرد و بوسیدم و گفت از الان می تونی توی خونه ما مشغول به کار بشی گفتم مرسی و لبخند زدم دستمو گرفت و با هم روی مبل نشستیم یه بسته بهم داد و گفت اینم هدیه ات بازش کردم یه لباس شب بود یه تاپ و دامن قرمز جیغ گفت پاشو بپوشش تا بلند شدم دکتر گفت بذار من برات لباساتو در بیارم آروم شلوارم رو کشید پایین و از پام دراورد پشت زانو و پشت ساق و رون هامو می بوسید شورتمو کشید پایین و دو تا سیلی به کونم زد و بوسیدشون بلند شد تاپ ام رودراورد و سوتین ام رو باز کرد و سینه هامو می بوسید و میگفت تو محشری دختر عجب چیزای نابی داری و ازم چند تا لب گرفت و گفت حالا خودت لباستو بپوش، پوشیدم خودش هم لخت شد و و نشست روی مبل کیرشو چرب کرد خوابوندش و بهم گفت بشین روش و چاک کوستو به کیرم بمال منم پاهامو باز کردم و انداختم دو طرفش و کوسمو جوری تنظیم کرد که کیرش لای کوسم بود و بهم میگفت خودتو روش تکون بده لباسم یکم برام گشاد بود سینه هامو از داخل لباس دراورده بود و می خورد گاهی مک میزد گاهی هم گاز میگرفت دیگه آه و ناله ام دراومده بود و کوسمم خیس شده بود بلندم کرد انداختم روی تخت پاهامو از هم باز کرد و کیرشو اروم کرد توی کوسم، اما اینبار تا فرو کرد توی کوسم یه آه بلند کشیدم و گفت جووووووون و آروم عقب و جلو میکرد یهو کیرشو کشید بیرون و چربش کرد و دوباره کرد توی کوسم این بار هم یه آه بلندتر کشیدم گفت داری از کیرم لذت میبری؟ نمی تونستم جواب بدم یهو کیرشو کشید بیرون و گفت کیر میخوای؟ بکنم توی کوست؟ گفتم اره بکن گفت کردم توی کوست نمیگی آه میگی جووووون، یهو کرد توی کوسم گفتم آه گفت بگو جووووون دوباره دراورد و از اول کرد توی کوسم گفتم جووووون گفت جرت میدم و شروع کرد توی کوسم تلمبه زدن اما همچنان اروم بود اما سرعتش از بار اول بیشتر بود منم این بار واقعا لذت میبردم چشمامو بسته بودم و لبمو گاز میگرفتم و آه آه میکردم دکتر هم آروم آروم تلمبه هاشو تندتر میکرد تا اینکه ارضا شدم دکتر گفت چه زود ارضا شدی امشب حالا حالا ها باید بهم کوس بدی سکس آروم رو فقط امشب تجربه میکنی کیرشو گذاشت لای سینه هامو و گفت سینه هاتو بهم بچسبون و کیرشو عقب و جلو میکرد وگاهی کوسمو میمالیدگاهی کیرشو میاورد دم دهنم میگفت ببوسش منم می بوسیدمش میگفت دوستش داری؟ گفتم خیلی گفت جوووووون بگو کیر میخوام، منم میگفتم کیر میخوام کیر میخوام، کیرشو روی کوسم شروع کرد کشیدن چون چرب بود خیلی بهم حال میداد بهم میگفت الان چی میخوای؟ گفتم کیر میخوام کیر میخوام و کیرشو کرد توی کوسم یه آه بلند کشیدم گفت مگه کیر نمیخواستی؟ بیا اینم کیر اینم کیر و توی کوسم تلمبه میزد اما این بار خیلی تندتر از قبل تلمبه میزد و منم بلند بلند آه آه میکردم تا اینکه دوباره ارضا شدم و اونم بعد از چند تا تلمبه آبش رو توی کوسم خالی کرد گفت عجب کوس تنگیه چقدر حال میده و اومد کنارم دراز کشید و گفت یه کاری هست بعدا بهت میگم انجامش بدی هم کار بهتری داری هم درآمد بیشتری…

بعد از شب اول دکتر نافذی برای یه ماموریت به تهران رفت و بعد از دو روز همراه یه دکتری بنام ناصحی اومدن خونه طرفای غروب بود اومدن دوتایی رفتن طبقه بالا شب شد و دکتر نافذی اومد پایین و گفت آرام بخش مائده جان رو بزن تا استراحت کنه… طبق معمول آرام بخش رو زدم و مطمئن شدم مائده خانم خوابه اومدم برم بالا دکتر نافذی از آشپزخونه صدام زد و گفت لباس قرمزه که بهت دادم رو بپوش و بیا بالا گفتم بیام بالا؟ اونم با اون لباس؟ مگر مهمان ندارید؟ گفت مگر قرار نشد ماله من باشی؟ تا بتونی اینجا بمونی؟ گفتم بله گفت پس لباست رو تنت کن و بیا بالا لباس رو تنم کردم و رفتم بالا در زدم گفت بیا داخل رفتم داخل دکتر ناصحی گفت پس فرزانه خانم شمایی دکتر نافذی از شما خیلی تعریف کردن و دستمو کشید و نشوندم روی پاهاش میگفت به به عجب چیزیه و شروع کرد ازم لب گرفتن و سینه هامو دراورد و شروع کرد خوردن و کیرش زیر پام داشت کلفت و کلفت تر میشد گفت بلند شو کمر بندم رو باز کن کیرمو در بیار شروع کن خوردن شروع کردم خوردن کیرش خیلی کلفت تر از کیر دکتر نافذی بود و کاملا سیاه بود دکتر نافذی اومد از اتاق بره بیرون که دکتر ناصحی گفت کجا؟ گفت بهتره تنهاتون بذارم گفت عجالتا که تعریف هات همه دروغ بود اصلا بلد نیست بخوره، دکتر نافذی گفت الان درستش می کنم شما برید روی تخت دراز بکشید به منم گفت برو کیرشو بخور و خودشم شروع کرد کوسمو خوردن اون کوسمو میخورد منم کیر دکتر ناصحی رو میخوردم دکتر ناصحی گفت حالا شد بسه بیا این کوس تنگی رو که این همه ازش تعریف کردن رو بکنم ببینم راسته یا نه، منو به حالت داگی خوابوند و به دکتر نافذی گفت بزن بریم، دکتر ناصحی کیرشو چرب کرد و کردش تا ته توی کوسم یه آه بلند کشیدم گفت جوووون و شروع کرد تلمبه زدن اما مثله وحشیا تلمبه میزد منم جیغ میزدم و میگفتم آروم تو رو خدا اروم تر دارم پاره میشم که دکتر نافذی کیرشو کرد توی دهنم دکتر نافذی موهامو جمع کرده بود توی دستاش و موهامو می کشید و کیرشو تا ته میکرد توی دهنم تا صدای جیغ و فریادهام کمتر بشه دکتر ناصحی هم مثله وحشیا توی کوسم عقب جلو میکرد و میگفت وای راست میگفتی خیلی تنگه وای چه لذتی داره عجب کوس تنگیه انقدر تلمبه زد تا ابش اومد و ولم کرد و گفت نافذی راست میگفتی عالیه این کوس تنگیش بی نظیره بعدش دکتر نافذی کیرشو از تو دهنم دراورد و رفت کیرشو کرد توی کوسم گفتم تو رو خدا آروم به خدا کوسم جر خورد دکتر نافذی گفت اروم باش آروم میکنمت، شروع کرد اروم تلمبه زدن واقعا لذت میبردم بهم گفت چی میخوای؟ گفتم کیر میخوام گفت چی میخوای؟ گفتم کیر میخوام دکتر ناصحی اومد کیرشو کرد توی دهنم گفت اینم کیر امشب از کیر سیرت میکنم یکم براش خوردم و کیرش دوباره شق کرد به دکتر نافذی میگفت بذار بهش کیر بدم تا سیر بشه دکتر نافذی کیرشو دراورد و دکتر ناصحی کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد مثله وحشیا توی کوسم تلمبه زدن موهامو توی دستش جمع کرده بود و هر بار که جیغ میزدم موهامو می کشید میگفت جیغ چرا؟ مگه کیر نمی خواستی؟ انقدر تلمبه زد تا ابش اومد و دوباره خالی کرد توی کوسم بعدش بلند شد و لباسهاشو پوشید و گفت اون مسئله حله منم باید برم خونه وگرنه عیالم دیگه راهم نمیده، اون رفت و دکتر نافذی هم تا دم در همراهیش کرد. وقتی دکتر نافذی اومد کیرشو داد بخورم منم خوردم و روی کمر خوابید و گفت بیا بشین روی کیرم پاهامو باز کردم و کیرشو تنظیم کرد دم سوراخ کوسم و گفت بشین نشستم و کیرش رو تا ته کرد توی کوسم یکم نگه داشت منو کشید سمت خودش و گفت نوک سینه ات رو بذار توی دهنم و شروع کرد توی کوسم تلمبه زدن این مدلی رو خیلی دوست داشتم خیلی حالش بیشتر بود بخصوص اینکه دکتر بهم میگفت خودت تلمبه بزن واقعا اینکه خودم تلمبه میزدم و هر وقت دلم میخواست می تونستم تند یا کندش کنم حس خوبی بهم میداد بخصوص وقتی کامل می نشستم روی کیرش و کیرش تا ته توی کوسم بود و یکم نگه میداشتم و دوباره تلمبه میزدم توی ابرا بودم که یهو بلندم کرد به کمر خوابوندم و شروع کرد توی کوسم تلمبه زدن دو تایی فقط آه و ناله می کردیم تا اینکه هر دو ارضا شدیم و اونم آبشو خالی کرد توی کوسم بوسیدم و گفت خودت نمیدونی چه کار بزرگی برام انجام دادی ممنونم ازت گفتم خواهش می کنم دکتر رفت حمام منم رفتم پایین توی اتاق خودم و دکتر صبح زود رفت و تا یه هفته نیومد بعد از یه هفته زنگ زد و گفت رفته یه ماموریت خارج از کشور و تا دو ماه دیگه نمیاد، دوهفته بعد یه روز زنگ ایفون رو زدن یه پسر جوانی بود گفت منم سعید پسر دکتر نافذی،تازه از آلمان اومدم در رو زدم و رفتم در خونه رو باز کردم اومد داخل و گفت مامان بابا نیستن؟ گفتم بابا نیستن اما مامان هستن… مائده خانم از دیدنش خیلی خوشحال شد منم خیلی ازش خوشم اومده بود واقعا بهش حس خوبی داشتم شب شد و من آرام بخش مائده خانم رو زدم و سعید رفت حمام بعد از چند دقیقه صدام کرد و گفت میشه حوله ام رو از توی چمدون بیاری؟ منم رفتم و حولشو براش اوردم و خواستم بهش بدم رفته بود پشت در گفتم وای چه خجالتی اصلا بهتون نمیاد گفت پس شما خجالتی نیستی؟ گفتم اصلا خجالتی نیستم گفت حوله رو بده برو، حوله رو دادم و رفتم توی اتاقم بعد از چند دقیقه با حوله ای که پیچیده بود دورش اومد دم اتاقم و گفت خانمی که خجالتی نیستی بهم یه قهوه میدی؟ بلند شدم رفتم توی آشپزخونه تا براش قهوه درست کنم که یهو اومد توی آشپزخونه و بهم چسبید گفت پس خجالتی نیستی؟ گفتم نه، حوله رو باز کرد و گفت برگرد برگشتم دیدم کیرش شق کرده منم شروع کردم براش خوردن حسابی شق کرده بود و اه اه میکرد گفتم بریم بالا اتاق بابات رفتیم بالا و گفتم من خوردم حالا نوبت توعه و شروع کرد خوردن کوسم خیلی خوب میخورد هم کوسمو می خورد هم انگشت میکرد توش گفت متاهلی؟ گفتم نه، گفت پس این کاره کیه؟ گفتم باید بگم؟ گفت نه، گفتم بلند شو من کیر میخوام گفت جوووونم منو کشید سمت خودش و پاتامو داد بالا و کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن واقعا از تلمبه زدن هاش لذت میبردم چون چند هفته بود سکس نداشتم و واقعا میخواستم یکی با همه وجودش بکنه توی کوسم برعکس باباش این خیلی وحشی بود و مثله وحشیا توی کوسم تلمبه میزد و منم آه آه می کردم و لذت میبردم ابش اومد و توی کوسم خالیش کرد گفتم چه زود ابت اومد؟ گفت کوست خیلی تنگه تا الان چند بار سکس داشتی؟

“ادامه دارد”…

نوشته: فرزانه

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها