داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

یک سال صیغه

سلام من افسانه هستم 32سالمه من خاطره ای رو که براتون تعریف میکنم واقعا برام اتفاق افتاده و امیدوارم شما از خوندنش عبرت بگیرید که مثل من با دست خودتون زندگی تون را خراب نکنید من با شوهرم رضا با عشق ازدواج کردیم و خیلی با هم خوب بودیم و تا سه سال تقریبا هر شب سکس حسابی داشتیم و رضا همه جوره از همه لحاظ بهم میرسید بعد از اون سه سال با خانمی آشنا شدم و خیلی با هم صمیمی شدیم طوری که من حتی سکس با شوهرم رو براش تعریف میکردم یکی از دفعات که با هم درباره ی سکس شب پیش گفتم بهش گفتم که رضا هر شب منو میکنه و من خسته شدم و از طرفی نمیتونم بهش جواب رد بدم چون میترسم از دستش بدم که اون خانم که اسمش فاطمه بود بهم پیشنهاد کرد که پیش یه دعا نویس که آشنا داره بریم که یه دعا بنویسه که شوهرم شهوتش کم بشه من بعد از چند روز که فکر کردم قبول کردم با هم رفتیم پیش دعانویس که حدودا 60سال داشت و اسمش سید حسین بود اون به من گفت باید لخت مادزاد بشی تا روی بدنت با زعفرون دعا بنویسم بعد که رفتی خونه غسل کنی تا شهوت شوهرت کم بشه من ناراحت شدم و قبول نکردم و اومدم خونه بعد از یکهفته که همچنان رضا منو ول نمی کرد و هر شب کوسم رو حسابی می کرد به فاطمه زنگ زدم و گفتم اگه سید قبول میکنه که تو هم باشی من قبول میکنم فاطمه از سید پرسید اونم قبول کرد من و فاطمه فردا ش رفتیم من با ناراحتی زیاد لخت شدم و شورتمو در نیاوردم که سید اومد تو اتاق گفت باید شورتت رو هم در بیاری که فاطمه به من اشاره زد و من بلاخره شورتم رو هم در آوردم و روبروی سید ایستادم سید به بدنم دست نزد و با قلموی ریز تقریبا روی تمام بدنم دعا نوشت و گفت صبر کن تا خشک بشه بعد لباس بپوش برو خونه غسل کن و خودش رفت تو اتاق دیگه من بدنم خشک شد ولباس پوشیدم و قبل از رفتن یک میلیون تومان کارت به کارت کردم برای سید اومدم خونه رفتم حموم غسل کردم از اون به بعد به فاصله ی بیست کم کم رابطه ی من با رضا سرد شد این ماجرا سه ماه طول کشید تا اینکه بینمون کم کم اختلاف پیش اومد و بالاخره رضا گفت که میخواد طلاقم بده بعد از این موضوع چند بار پیش سید رفتم ولی با وجود کارای دیگه که سید به اصطلاح انجام داد نه تنها بهتر نشد بلکه هر روز بدتر شد تا جایی که رضا منو طلاق داد و از طرف خانواده هم طرد شدم چون رضا آدم موجه و همه چی تموم بود و من هم توجیهی برای موضوع طلاق مون ندلشتم شش ماه بعد از طلاق در به در خونه ی فامیل و دوست و رفیق از جمله فاطمه بودم که به فاطمه گفتم از سید برام وقت بگیره اون روز که وقت داشتم فاطمه باید دکتر می رفت و من مجبور شدم تنها برم سید گفت که باید صیغه یه نفر بشی تا بعد از صیغه یه دعا بدم درست بشه من با ناراحتی گفتم کیو میتونم پیدا کنم که سید گفت من خودم صیغه ت می کنم از سر ناچار ی قبول کردم و یکساله صیغه سید شدم و با یک ساک لباس و دل پر غصه به خونه سید رفتم سید تو این یک از صبح تا اذان مغرب به کار دعانویسی مشغول بود و یه شب در میون بعد از اذان مغرب و نماز منو فقط از کون میکرد و کیر سیاهش رو براش می خوردم و کارهای خونه ش رو انجام میدادم و توی این یک سال فقط ماهی یک بار کوسم رو با التماس میکرد و علاقه ی شدیدی به کونم داشت بعد از یکسال فهمیدم که رضا ازدواج کرده و من هم از سید جدا شدم و زندگی قشنگم با اشتباه خودم از هم پاشید و الان با فاطمه که بعدا فهمیدم که بیوه بود باهم شریکی خونه اجاره کردیم و هر دو توی یه تولیدی سر کار میریم و پدر و مادر و خانواده ام با من قطع رابطه کردن و خبری از اون ها ندارم

نوشته: افسانه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها