داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مدیر مدرسه (طنز)

سلام به همه ی بچه های انجمن

شاید داستان گلدسته ها و فلکو تو کتاب ادبیات سال سوم دبیرستان خونده باشید این داستانی که مینویسم(طنز) خاطره ی جالال ال عمته:

بدیش این بود که برای کردن کون هم باید از گلدسته ها بالا میرفتیم.ما هیچ کاری به کار گلدسته ها نداشتیم اما فقط میخواستیم با کون هم حال کنیم تو کلاس که نشسته بودیم و مشق می نوشتیم یا تو حیاط که همدیگرو انگوشت میکردیم گل دسته ها به ما چشکم میزد و میگفت: حسن جلالو بیار کون هم بزارید حسن!
خود گلدسته چنگی به دول نمیزد اما عجب مکانی بود ساکت ساکت.راستی گلدسته ها کنار مدرسه بودن و از توی کلاس هم معلوم بودند!
یه روز که صبح ابم زده بود بالا رفتم در خونه ی حسن اینا ننش درو باز کرد گفتم: سلام جنده خانوم برو به پسر کونیت بگو بیاد ننش رید به خودش رفت حسنو صدا کنه حسن اومد جلو در یه لب ازش گرفتمو یه انگشت هم کردم تو کونش بعد گفتم بزن بریم راه افتاد رفتیم در گل دسنه هارو پیدا کردیم قفلو با کیرم باز کردم حسنو انداختم جلو از پله ها ی گلدسته که بالا میرفتیم حسنو انگوشت میکردم طفلکی 1 متر میپرید بالا نتیجه این شد که 300 پله رو سه سوته اومد بالا. سریع شرتو از پاش در اوردمو یه تف کردم دم کونش بعد سر کیرمو گزاشتم دم کونش یه هو کردم تا دسته تووش چنان دادی زد که صداش از بالای گل دسته تو کل محل پیچید!ناگهان کل بچه ها که اومده بودن زنگ تفریح مارو دیدن شروع کردن به جق زدن من میکردم حسن داد میزد و بچه ها جق!
مدیر مدرسه تا مارو از تو دفترش دید گفت فرصت از بهتر برای بچه بازی نیست بابای مدرسه رو که اونم قزوینی بود و فرستاد از اون بالا بیارتمون پایین
خلاصه تا بیاد بالا من کون حسنو جر داده بودم ازون پایین هم بچه ها منو تشویق میکردن:شیر سماور …اگزوز خاور…ابتو درآور.
یههو بابای مدرسه رسید بالا هم زدمون هم کلی کردمون بعد بردمون دفتر مدیر
مدیر گفت فلک و بیارید پاهامونو بست به فلک چوب فلک هم کیر 22 سانتیش بود اول منو کرد:نه تف نه کرم نه واسکازینی فرو کردن همانا ریدن به کیرش همانا!

بقیش هم این شد که تا 6 ماه نتونستیم درست حسابی راه بریم

نویسنده:جلال ال عمت

@@@سر کلاس ادبیات خوابم برده بود***

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها