داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پا درد زندایی الهام

از وقتی یادم میاد الهام و دیده بودم اون وقتا من بچه بودم و اون دختر بود و تا زمانی که زن دایی م شد و شد زندایی الهام
بیو الهام :
سن : 36
وزن : 85
زنگ پوست : سفید برفی اما اندکی کک و مکی
سایز سینه : 90
سایز باسن : خیلی بزرگ پهن سفید
سایز پا : 40
بیو من :
سن : 32
وزن: 80
قد : 180
رنگ پوست : سفید مایل به سبزه
خب …
داستان از جایی شروع میشه که من 15 سالم بود و الهام 18 سالش بود چون تولد الهام بود و چون ما فامیل بودیم خانه اونا جمع بودیم و من تو راه پله نشسته بودم روی پله ها داشتم به کسشعر های بقیه گوش میدادم که الهام امد و با خنده گفت پاشو بیا بابا عاشق که من رفتم قاطی دخترا و کس بازی تا وقت شام شد و شام رو خوردیم و وقت کیک رسید و قرار شد الهام کس تپل بره لباس بپوشه و بیاد تا برامون اون کون گرد و قلبمه شو بلرزونه و اب همه رو بیاره اصلا این بشر سلطان کونه از بس کونش قشنگ و گوشتی و سوراخش صورتی رنگه از بس پوست بدنش سفیده کسش خود نمایی میکنه کس تپل خانم خلاصه الهام رفت و لباس کردی پوشید و ارایش ساده ای هم کرد و لباشو قرمز کرد و امد ت. همه براش دست زدن و خانم کسش گل انداخت و خود خیشتن پنداریش گل کرد و پرید وسط و با اهنگ امشوشوشه سندی انچنان اون ممه ها و کون رو تکون میداد که همه پشت سر هم دسشوییشون گرف و رفتن زدن با کس و کون بانوی کون من هم با دختر دایی م داشتیم نگاه میکردیم که یهو الهام منو بلند کرد که باهاش برقسم و از اونجایی که من شق درد بودم خجالت میکشیدم و میترسیدم ببینن و کونم بزارن هی بهونه اوردم و اخر سر مثل گوسفند قربونی دست و پاهام گرفتن و انداختن وسط و همه هار هار هار میختدیدن و منم بلند شدم به رقص تا اهنگ تمام شد و یه اندی گذاشتن و اونم تمام شد و الی کس قلمبه خسته شد و رفت نشست و نوبت به زن های فامیل رسید یکی یکی امدن عنتر بازی و رفتن نشستن من فقط نگاهم روی پاها و کفش های پاشنه بلند خانم ها بود به خصوص سندل های الهام که با لاک های زرشکی و صورتی و سفید و پابند و انگشتی طلایی که به انگشت پاش بود این اطمینان رو میدم که نصف مردهای مجلس با پاهاش زده بودن جق قشنگه رو چون واقعا خود نمایی میکرد بهتر بگم پا نمایی اوففففف جووونم کیک رو بریدن و کادو ها رو دادن و کم کم دهن دره ها و کش و قوص های مردا شروع شد و فردا چی کنیم چی نکنیم پچ پچ کنان همه مشغول کس گفتن شدن که طبق رسم کیری چای اخر رو اوردن و همه خوردن و کم کم زحمت رو کم کردن چون خانه ما رو به روی خانه الی کس طلایی بود مجبور بودیم وایسیم تا همه برن بعد ما بریم الهام رفت نشست تو اتاق و با دختر دایی عا و دختر خاله ها مشغول هرهر کردن بودن که منم صدا زدن و منم رفتم تو اتاق که حس کردم چه بوی گندی میاد که از بس اینا رقصیده بودن بوی چس اتاق رو گرفته بود که با باز شدن پنجره و فوش های زندایی بزرگه و خاله زنداییم بو از اتاق کم کم بیرون رفت و رایحه گل شب بو جای بوی عرق زیر بغل بانوان رو گرفت من با دختر دایی بزرگه چون هم سن بودیم زیاد شیطنت میکردیم که یهو جلو همه دخترا کیر منو گرفت و ول کرد منم یک منر پریدم و با یک دیوس گفتن خنده دخترا بیشتر شد و من چون کیر شده بودم کم نیاوردم و ممه دختر دایی رو گرفتم و فشار پشت فشار تا الهام امد مثلا ما رو جدا کنه نتونست و در نهایت اونم کیر منو مثلا برای این که من جدا بشم گرفت و یه کم مالید و فشارش داد که داد من بلند شد و دختر دایی رو رها کردم و رفتم نشستم سر جام نگو خانم حشری شده و کسش به خارش افتاده با این بهانه بعد از رفتن همه فقط ما ماندیم و داییم اینا که با اصرار دختر داییم و خاله ش منم ماندم شب پیششان مثلا به بهانه بازی و کس گقتن خانه الی کس قلمبه اینا دو طبقه بود و طبقه دوم هم یک واحد کامل بود اما دستشویی داخل خانه چون فرنگی بود سر اتاقک پشت بام خانه یک دستشویی با همه امکانات درست کرده بودن که من دختر دایی رو چند بار اونجا لاپایی کرده بودم شب شد و ما نشستیم باهم تعریف و کسشعر گویی که الهام یهو بی مقدمه پاهاشو انداخت روی پاهای منو شروع کرد به نق زدن که پاهام درد گرفته و کس کس کس بعد به من گفت شهاب برام میمالیشون خیلی خسته شدن تو سندل هام راه رفتن تو اونا برای ما زن ها چیزی جز خستگی و درد کف پا چیزی نداره منم که ناچار به قبول بودم گفتم باشه و با دست شروع به ماساژ کردم همین که میمالیدم یه حس خوبی داشتم الهام خیلی دختر مهربونی بود پاهاش گذاشته بود روی پاهای منو و دراز کش داشت با دختر داییم روی تخت حرف میزدن منم هم با اونا حرف میزدم هم پاهای الاهه کس رو میمالیدم که کیرم شق شده بود و الهام هم این رو میدونست به همین خاطر پاهاشو هی فشار میداد روی شلوارم انقدر این کار رو کرد تا ابم امد جنده خانم متوجه امدن ابم شد برگشت با یک نگاه مرموز و نیش لب نگاهم کرد منم که هم ترسیده بودم و هم خوشحال بودم رفتم دستشویی و شرتم رو در اوردم و شستم گذاشتم روی حوله خشک کن حمام تا خشک بشه امدم نشستم پیششان و دو باره خانم پاهاشو انداخت روی پاهام اما این بار روی زانو هام گداشت تا به کیرم نخوره منم براش ماساژ میدادم تا دختر دایی م چشماش گرم شد و الهام هم کم کم خوابش گرفت من بلند شدم و جام رو انداختم پایین تخت اونا و خوابیدم نصف شب شهوت بدی امد سراغم و هوس پاهای الهام رو کردم خوشبختانه الهام پاهاش رو از تخت انداخته بود پایین و خودش هم با دختر داییم بغل به بغل خواب بودن من اول با احتیاط اوی ناخن شصت پاشو با انگشتم حس کردم دیدم تکونی نخورد با بزونم روی لاکشو لیسیدم اخخخ که جس خوبی داستم شهوت استرس کیر شقی بعد که دیدم باز تکون نخورد برای این که اطمینان حاصل کنم خوابه رفتم وسطشون و صورتم رو نزدیک صورت الهام کردم و نفس عمیقی کشیدم بعد کم کم توی صورتش فوت کردم متوجه شدم الهام جون خوابه و رفتم پایین و کف پاهاشو بوس بوس میکردم تا رسیدم به پاشنه پاهاش و از بس سفید و گوشتی بود زبونم کشیدم بهش که الهام یهو تکان خورد و نیم خیز شد و تا منو دید چشماشو گرد کرد و به من گفت چه غلطی میکردی کثافت هان ؟ اما یواش منم که ریده بودم به خودم گفتم هیچی فقط داشتم بوسشون میکردم اونم چون میدونست من دروغ نمیگم و شاید مثلا حالا بچه هستم چیزی نگفت و نشست لبه تخت و گفت یالا بجنب بوس کن منم میخوام ببینم منم مثل یک برده به حرفاش گوش میدادم و اول پای چپش رو با دو تا دستام گرفتم دستم به صورتی که کف پاهاش توی دستام بود اول روی پاهاش رو از نوک انگشتاش تا مچ پاهاش با زبون لیسیدم و بوس میکردم که الهام اهییی از روی شهوت کشید و با نگاه به من گفت کثافت خوب بلدی از کجا یاد گرفتی و اون یکی پاشو داد تا لیس بزنم منم براش کم نزاشتم و جفت پاهاشو لیس و بوس میکردم تا رسیدم به انگشتاش و تک تکشون میمکیدم و لاشون رو لیس میزدم وقتی به انگشت کوچیکه پاش رسیدم و مک زدم الهام خانم ارضا شد و اخخخخخ شهااابببب اووففففف شلوارش رو تا زانو کشید پایین و روی تخت دراز کشید و موهای منو کشید و سرم رو گزاشت دقیقا روی تپلی کسش انقدر کسش تپل بود با شکمش یکی شده بود من تا امدم به خودم بیام کرم رو فشار داد دو دستی زوی کسش و میگفت اخخخخخ اخخخخ اههههه و کونش رو روی پتو قر میداد تا ارام شد و موهامو رها کرد و حالا داشت نوازشش میکرد دختر دایی هم مثل خر خسته نفس میکشید و خواب خواب بود الهام امد پایین تخت کنار من و گفت چطور جرات چنین کاری کردی اگه به داداشام بگم چی ؟ اگه به مامانت بگم چی ؟ منم گفتم نگو بزار مثل یک راز بینمان بمونه من دوست دارم ازت خوشم میاد الهام که همین طوری داشت نگاهم میکرد یکی اروم زد تو سرم گفت خاک تو سرم و به کیرم نگاه میکرد گفت درارش ببینم منم گفتم باشه و در اوردم اول با دست زد به سرش و بعد گرفتش و کم کم برام میمالید همین طوری که برام جق میزد بهم گفت از کجا میدونی ما خانما خوشمون میاد پاهامون ببوسن و لیس بزنن منم گفتم تو مدرسه بچه ها تعریف میکردن منم یاد گرفتم الهام گفت فیلم هم میارن دوستات ؟ منم گفتم میارن اما ما که دستگاه CD نداریم الهام گفت ما داریم تازه خریدیم و برام داشت جق میزد الهام قرار شد براش فیلم سوپر بیارم تا نگاه کنه و پاهاش رو باز کرد و من رو کشید داخل پاهاش و من رو تکیه داد به خودش و با دستاش برام جق میزد وقتی خشک میشد و تف میزد و دوباره میمالید چنان حس خوبی بهم دست میداد تا این که کم کم حس کردم ابم داره میاد بهش گفتم الهام داره میاد اونم گفت چی داره میاد گفتم اب منی م که باز برام مالید تا ابم امد ریخت رو دستاش اما هنوز ول کن نبود و کیرم تو دستاش بود و بازی میکرد همین که بازی بازی میداد بهم میگفت پس یادت نره فیلم برام بیاری اگع برام فیلم بیاری منم برات سنگ تموم میزارم و با شرتش اب کیرم و دستاش رو پاک کرد و شلوارم کشیدم بالا و خوابیدیم تا فردا که من رفتم مدرسه و دنبال فیلم سوپر گشتن
داستان ادامه داره دوستان

نوشته: شهاب

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها