داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

این لذت بخش ترین درد دنیاست

با صدای زنگ تلفن از جا پریدم، بالاخره بعد از دو سه روز پیداش شد. هنوزم با دیدن اسمش روی گوشیم نفسم میگیره و قلبم به شدت میزنه. اما یه نفس عمیق میکشم
-جونم؟
دوباره صداش توی گوشم پیچید. قلبم از جا داشت کنده میشد. یه ماهی میشد که صداشو نشیده بودم. فقط هر از گاهی یه اسمس احوالپرسی برای هم فرستاده بودیم. اما امروز میدونستم برای چی زنگ زده. خب البته خودم چنین پیشنهادی داده بودم. بعد از احوالپرسی پرسید:

برنامت چیه امروز؟
توی دلم از خوشحالی داشتم پرپر میزدم اما نمیخواستم حسمو نشون بدم
برنامه ای ندارم، چطور؟
دارم کارامو جمع و جور میکنم که اگه کاری پیش نیومد شب با هم باشیم.
باشه پس هماهنگ میشیم با هم
تو کاراتو بکن آماده باش
چشم
خداحافظ
خداحافظ
اه…بازم این لحن سرد. تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی؟ چرا تظاهر میکنی که برات عادیه؟ فکر میکنی باور میکنم که سه سال رابطه عاشقانه رو فراموش کردی؟ اینقدر سرد حرف میزنی که منم مجبور میشم سرد حرف بزنم. تو آدمی نیستی که اگه حسی به کسی نداشته باشی شبی رو در کنارش صبح کنی. با پنهون کردن احساست نمیتونی منو از خودت دور کنی.خودت هم اینو میدونی.
توی این چند ماه مدام این حرفارو با خودم تکرار میکنم. اما دریغ از جراتی که بتونم جلوی تو به زبون بیارمشون.
بیخیال این افکار میشم و زنگ میزنم آرایشگاه و برای آخرین ساعت وقت اپیلاسیون میگیرم. زمان زیادی ندارم. با عجله از شرکت میزنم بیرون . توی مسیر کارامو مرور میکنم. وقتی میرسم خونه با عجله هوله مو برمیدارم و میپرم توی حموم. توی آیینه نگاهی به خودم میندازم. عذابی که توی این هشت ماه کشیدم به وضوح خودش رو با گودی زیر چشمام نشون میده. خوبه که حداقل سفیدی موهامو با رنگ موی فندقی تیره پنهون کردم. توی سی سالگی پیری زود رس رو حس میکنم، اما به لطف ژنتیک خانوادگی هنوز 3-4 سالی جوون تر نشون میدم. وقتی توی حموم روی تنم دست میکشم لاغر شدنم رو بیشتر حس میکنم. مخصوصا سینه ها و باسنم. ولی خب…هنوزم به اندازه ای هست که بتونم با اعتماد بنفس تنم رو براش عریان کنم. بعد از حموم سریع آ‌رایش ملایمی میکنم. وقتی برای درست کردن موهام ندارم. با عجله موهامو دم اسبی میبندم ، صدای غرغرهای مامانم توی گوشم میپیچه:
هنوز نیومده کجا داری میری؟ مگه تو خستگی حالیت نمیشه؟
دلم برای این همه سادگیش میسوزه که بازم قراره دروغهای منو بشنوه .
میرم پیش بهاره. حالش خوب نیست.
زود بیا برای شام
منتظرم نباشید. شاید شب پیش بهاره بمونم. مامانش رفته مشهد.
از خودم بدم میاد که بازم دارم دروغ تحویلش میدم. ولی خب چیکار کنم؟ کی میتونه بفهمه که برای یه لحظه بودن با اون حاضرم همه زمین و زمان رو بهم بدوزم.
با یه خداحافظی از خونه میزنم بیرون. باید باهاش هماهنگ کنم. اما با این همه هیجانی که دارم میترسم صدام در نیاد. بخاطر همین به یه اسمس اکتفا میکنم.
یه ساعت دیگه حاضرم
اوکی…میام.
وقتی میرسم آرایشگاه همه جا سوت و کوره. این آرامش رو دوست دارم. همیشه از همهمه ی آرایشگاههای زنونه متنفر بودم. لباسامو در میارم و روی تخت دراز میکشم. درد اپیلاسیون رو به خاطر لذتهای بعدش دوست دارم. زل میزنم به سقف و به خاطراتمون فکر میکنم. که با صدای افسانه به خودم میام.
مبارکه عزیزم. میتونی بلند شی
ممنون. خسته نباشید
هوله یه بار مصرف رو برمیدارم و میرم توی حموم. آب ولرم رو پاهام میریزم و کم کم دوش رو میارم بالاتر. گرمی آب رو روی کس ورم کرده ام حس میکنم. آروم دستمو میکشم روش،تجسم میکنم که دستهای مردونه اش لای پامه، اما زمان اجازه نمیده این رویای شیرین رو ادامه بدم.
با عجله از آرایشگاه میام بیرون و خودمو میرسونم خونه. مانتو و روسری مو درمیارم ، کتری رو میذارم روی گاز و میشینم پای تلویزیون. این لحظه های آخر برام مثل یه عمر طولانی میشه. بالاخره صدای زنگ در میاد…دوباره قلبم به شدت میزنه. در رو براش باز میکنم. با همون آرامش همیشگی نگاهم میکنه و آروم گونه مو میبوسه.
سلام
سلام. خوش اومدی.
میشینه روی مبل و سیگارشو روشن میکنه. چایی رو میذارم جلوش و خودم هم میشینم کنارش. باز این سیگار لعنتی…مجبورم برای لمس تنش تا تموم شدن سیگار صبر کنم. توی این فاصله یه کم از این در و اون در حرف میزنیم. میدونه که دیوونه ی بغل کردنشم، میخواد دیوونه تر شم…سیگارشو در نهایت آ‌رامش میکشه. با هر پکی که به سیگار میزنه میمیرم و زنده میشم. با همون نگاه همیشگی زل میزنه توی چشمام، سیگارشو خاموش میکنه و با دستش منو میکشه توی بغلش. وااااااااااااااااای که شیرین ترین لحظه زندگیم همینه. محکم خودمو میچسبونم بهش و سرمو میذارم روی سینه ی پهنش و با نفسهای عمیق عطر تنشو تنفس میکنم.دستش میره لای موهام و با یه نفس عمیق بهم میفهمونه که داره لذت میبره. مست آغوشش میشم. از پشت سر آروم گردنمو به عقب میکشه و دوباره نگاهمون بهم گره میخوره. آروم لباشو به لبهام نزدیک میکنه و با یه بوسه ی طولانی شروع به خوردن لبهام میکنه…تمام تنم داغ میشه…آروم لبهامو بین لبهاش حرکت میدم…منو میکشه روی پاهاش و دوباره زل میزنه توی چشمام…میدونه که دیوونه ی نگاهشم…انگار میخواد منو به مبارزه دعوت کنه…دستامو حلقه میکنم دور گردنش و دیوانه وار لبهاشو میبوسم…انگشتهاشو فرو میکنه لای موهام…لبهامو از بین لبهاش بیرون میکشم و با بوسه های ریز از گوشه لبش میرم به سمت گوشش… آروم شروع به مکیدن لاله گوشش میکنم…صدای ناله اش توی خونه میپیچه و منو دیوونه تر میکنه…زبونمو میکشم زیر گوشش و به سمت چونه اش لیس میزنم…دوباره صدای ناله اش بلند میشه و تحریکم میکنه که ادامه بدم…دیوانه وار صورتشو میبوسم و گردن و گوشهاشو میلیسم و میخورم و یهو خودمو میکشم کنار…توی چشمام نگاه میکنه…میدونه که نباید زمان رو از دست بدیم…منو میکشه توی بغلش و آروم با نوک زبونش گوشمو نوازش میکنه و دستاشو میبره به سمت سینه هام…نفسم توی سینه حبس میشه… آروم سینه هامو میگیره توی مشتش…لباش هنوز روی صورت و گردنم میچرخه…آ‌روم خودمو میکشم پایین تا جاییکه درست کسم روی کیرش قرار بگیره…آروم خودمو روش جابجا میکنم…داغی تنش از زیر تیشرت دیوونم میکنه. تیشرتشو از تنش درمیارم…حتی لحظه ای از من عقب نمیمونه…با سرعت بلوزمو از تنم درمیاره و منو میچسبونه به خودش…دوباره لبهامو میذارم روی گردنش و توی گوشش آروم آروم ناله میکنم…دستهاشو از روی کمرم ماهرانه میلغزونه به سمت پایین و محکم کونمو میگیره توی دستش و فشار میده…خیسی کسم رو که حالا حسابی چسبیده به کیرش حس میکنم…دستمو میبرم به سمت کمربندش…دکمه های شلوارش…حالا از روی شورت میتونم کیرشو نوازش کنم…آروم هلم میده عقب و منو از تنش جدا میکنه و می ایسته…شلوار و شورتشو میکشم پایین و در برابر قد بلندش زانو میزنم…کیرشو آروم میگیرم توی دستم و از زیر خایه هاش تا نوک کیرشو حسابی لیس میزنم و یهو کیرشو میکنم توی دهنم…صدای ناله اش بلند میشه و دستاشو میبره لای موهام…لبهامو دور کیرش حلقه میکنم و کیرشو تا ته توی دهنم فرو میکنم…بلند تر ناله میکنه…با دستاش دو طرف سرمو نگه میداره…کیرشو توی دهنم جلو و عقب میکنه…خوردن کیرش یکی از قشنگترین لحظهای عشقبازی مونه…وقتی وحشیانه کیرشو میخورم ، چشماشو می بنده و ناله میکنه به خودم میبالم که چنین حس خوبی رو بهش میدم…اما نباید زیاد ادامه بدم…هنوز باهاش کار دارم…بلند میشم و میخوام ازش دور شم…از پشت میچسبه بهم و سینه هامو میگیره توی دستاش…موهامو میریزم یه طرف گردنم…آروم لبهاشو میذاره پشت گردنم و کیرشو میماله لای کونم…از لذت به خودم میپیچم…پاهام سست میشه…به سمت مبل خم میشم …کیرشو یا قدر تمام هل میده توی کسم…وااااااااااااااای…اینقدر کسم خیسه که با همون فشار اول کیرش تا اعماق کسم فرو میره…با کف دستش آروم کمرمو به سمت پایین هل میده…با دوتا دستش محکم میزنه روی کونم و ناله هردوتامون توی اتاق میپیچه…پهلوهامو محکم با دستاش نگه میداره و به شدت توی کسم تلنبه میزنه…این لذت بخش ترین درد دنیاست…کلفتی و داغی کیرش توی کسم سوزش ایجاد میکنه…حالا آرومتر کیرشو توی کسم فرو میکنه…خم میشه و دوباره لباشو میذاره پشت گردنم…با بوسه های داغش دوباره صدای ناله هامو بلند میکنه…همزمان دستش رو میذاره بالای کسمو آروم میماله…انگار لحظه دقیق ارضا شدنمو میدونه…وقتی لرزش پاهام شروع میشه سرعت تلنبه زدن و مالیدن کسمو بیشتر میکنه و با پاشیدن آبش توی کسم تمام بدنم به لرزه میوفته و توی فشار بازوهای محکمش همزمان با اون ارضا میشم و روی کاناپه توی بغل هم ولو میشیم

نوشته: دیوانه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها