داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از درد دل تا معاشقه

سلام . این خاطره به سال ۹۹ مربوط میشه . اون سال برای من پر از رنج و غم فراموش نشدنی بود . تازه یکسال از ازدواجم با سحر نگذشته بود که در حادثه تصادف جاده ای از دستش دادم . تابستان ۹۹ برنامه شمال داشتیم که قرار شد همسرم با پدر و مادرش و خواهرش اینا دو ماشینه برن و منم بخاطر کارهام شب حرکت کنم و به اونا ملحق بشم . من فرزین ۲۶ ساله ، قد ۱۸۵ ، ورزش کار ، حسابدار یکی از شرکت‌های وابسته به نفت که با سحر در سال ۹۸ ازدواج کردم . پس از فوت همسرم بلحاظ روانی بشدت به هم ریختم چون واقعا عاشق هم بودیم و با عشق ازدواج کردیم . این ماجرا باعث شدت چند ماه سر کار نرفتم و چون نیروی متخصص و کاری بودم مدیر شرکت حسابی حال و روز منو درک می‌کرد و همه جوره باهام کنار می اومد . اصل داستان من از اینجا به بعد هستش . من خواهر دوقولو دارم که خیلی با هم جور و وابسته هم بودیم . خواهرم سه سال زودتر از من ازدواج کرده بود و با یه بچه حسابی سرش مشغول کار اداری و خانه داری شده بود و دیگه کمتر همو می‌دیدیم یک یا دوبار در هفته . اما بعد از حادثه تصادف و فوت سحر ، من که خونه نشین شده بودم و حال و حوصله هیشکی رو نداشتم ، فروغ خواهرم بیشتر می اومد بهم سر میزد و واقعا تنها کسی که حضورش منو عصبی نمی‌کرد و بهم آرامش میداد فروغ بود . اون اوایل هر وقت می اومد، خودم رو تو بغلش می انداختم و زار زار گریه می کردم و او دلسوزانه با من اشک می‌ریخت و بهم دلداری میداد . بعد از حدود سه ماه و چند بار مراجعه به مشاور روانشناس خودمو جمع و جور کردم و دوباره برگشتم سر کار . تقریبا دیگه با موضوع از دست دادن سحر کنار اومده بودم . ارتباطم رو به صورت کامل با خانواده همسر مرحومم قطع کرده بودم . اونا رو مقصر حادثه میدونستم و تحمل دیدنشون رو نداشتم ، مخصوصا بخاطر اینکه بجز سحر من هیچکدوم از اونا آسیب جدی ندیده بودند . خلاصه کم کم با کار و ورزش خودمو مشغول گرده بودم ولی هنوز آثار افسردگی روم باقی مونده بود و زیاد حوصله جمع و مهمونی و اینجور چیزا رو نداشتم . تنها کسی که با روی باز من مواجه میشد فروغ بود . شوهر خواهرم پژمان هم از مهندسین نفت هستش و دائم در ماموریت کاری به شهرهای مختلف سر میزنه و اغلب اوقات فروغ و بچه اش تنها میشن . اون اوایل بیشتر فروغ می اومد و به من سر میزد ولی بعد از چند ماه با پیشنهاد فروغ و پژمان و بخاطر مشغله کاری خواهرم و همزمان رسیدگی به بچه شون ، شبایی که پژمان در ماموریت به سر می برد من میرفتم پیش فروغ و معمولا شبامون با درد دل کردن و صحبت از کار و بعضی وقتا بساط مشروب و قلیون سپری میشد . یه شب اسفند ۹۹ خونه فروغ بودم و چند می با هم زدیم و فروغ بحث ازدواج رو پیش کشید و اینکه تو هم بالاخره نیاز داری و باید برگردی به زندگی و از این حرفا . منم میگفتم حوصله ازدواج فعلا ندارم و سخته کسی مثل سحر بتونم پیدا کنم و از این حرفا که یواش یواش بحث کش پیدا کرد به سمت سکس و نیازهای جنسی . فروغ گفت یعنی تو اصلا هوس سکس و اینجور چیزا نمیکنی ؟ منم با کمی خجالت گفتم : چرا نمیکنم؟ ولی چاره چیه ؟ فعلا باید با همین شرایط بسازم . فروغ گفت : لا اقل با یکی رفاقت کن ، یا از این دخترایی که بیزینس میکنن بعضی وقتا برنامه بذار … من : آجی اینجور کیس ها رو از کجا باید پیدا کنم ؟ در ضمن من از اینجور آدما حالم به هم میخوره ، اینا اکثرا مریضی دارن و خطرناکن . فروغ : پس یجورایی خود ارضایی کن که نیاز جنسیت تامین بشه ، اینجوری که پیش میره اگه خالی نشی یجور دیگه مریض میشی . من : والا چند بار خواستم ولی همه خاطرات من با سحر بوده و هر وقت میخوام با یادآوری صحنه ای تحریک آمیز خودمو ارضا کنم همش خاطرات سحر ردیف میشن جلوی چشام و از حس و حال می افتم. فروغ : فیلم‌های پورن بذار ببین و با اونا خودتو تحریک کن . من : نمیدونم تا حالا نکردم ، شاید بعدا امتحان کردم . این صحبت ها همراه با اثر مشروبی که خورده بودیم باعث شد که کیرم کمی تکون بخوره و احساس کنم که میل به سکس دارم . فروغ هم که رو مبل راحتی به من تکیه داده بود به نظر می رسید وضعی مشابه من داشته باشه . چشماش کاملا خمار شده بودن . یهو فروغ گفت : میخوای الان یه فیلم بذارم ببینی ؟ منم با کمی خجالت گفتم : آخه … فروغ جسارتش بیشتر از من بود و دلش میخواست هر جور شده منو کمک کنه ، گفت : آخه بی آخه . من و تو که با هم رو دربایستی و اینجور چیزا نداریم . و ما شد یه فلش زد به تلویزیون و از فایلها یکی رو زد و فیلم شروع شد . دوتا سیگار هم روشن کرد و یکی رو داد دست من و نشستیم به تماشا. فیلمه لامصب از اون فیلم‌های فقط پورن بکن بکن نبود . یه فیلم بلند مفهومی و احساسی بود که روابط جنسی درون یک خانواده چند نفری رو به تصویر کشیده بود . من دیگه کاملا تو حس رفت بودم و کیرم حسابی سیخ شده بود و نگو فروغ منو زیر نظر داره و خودش هم تحریک شده . دیدم یهو دستشو از روی شلوارک گذاشت رو کیرم و گفت : داداشی الان وقتشه حال بیایی … درش بیار و جق بزن … من در عین حالی که خیلی حشری شده بودم ادای خجالت درآوردم و ته دلم دوسداشتم فروغ برام این کارو بکنه . انگار که فروغ حرفای درون منو میشنید، بلافاصله گفت : باشه خودم کمکت میکنم و دست انداخت به شلوارکم که پایین بکشه و منم با بلند کردن باسنم کمک کردم تا راحت تر بتونه شلوارکم رو پایین بکشه . خلاصه کیرم رو کشید بیرون و گرفت دستش و یه کم بازیش داد . تو همون نگاه اول یه صدای اوووووووف درآورد و گفت : کیر دادشی ما رو باش . کدوم زنه که قربون این کیر نره ؟ راستش کیر من ۱۸ سانتی و کلفت هست و اون لحظه در بزرگترین حالت خودش بود . بعد شروع کرد به جق زدن برای من و با دستش تف دهنش رو می‌مالید به کیرم که خیس بشه و من فقط دستم روی شونه فروغ بود و به نرمی پشتش رو نوازش می‌کردم . بعد از چند لحظه نگاهی به چشمام کرد و با اون حالت خماری گفت : داداش با اجازه ، بدجور دلم خواست و بلافاصله سرشو آورد نزدیک و شروع کرد به لیس زدن سر کیرم . این صحنه و تماس لب و زبون فروغ با کلاهک کیرم بقدری برام تحریک کننده بود که بی آختیار یک آه از درون سینه ام خارج شد و فروغ سرشو بلند کرد و با شیطنت نگاهی به من انداخت و گفت : جووووون … آجیت بمیره و آه تو رو نبینه … هر چی آه داری از لذت و حال باشه … خودم حال دادشیمو خوب میکنم … و شروع کرد به ساک زدن … انصافا حرفه ای و خوب هم ساک میزد و اصلا دندون هاش تماسی با کیرم نداشتند نمیدونم چقدر ساک زد ولی یه لحظه دیدم بدون اينکه خودم متوجه بشم دستم از پشت رفته زیر شورت فروغ و باسن قشنگش رو دارم نوازش میکنم و بعضی وقتا هم فشار میدم . از فروغ بخوام بگم دختری بسیار جذاب و هیکلی رو فرم ، سنه های ۸۵ ، کمر باریک و باسن برآمده و سفت با قد ۱۷۶ . منو فروغ از بچگی اهل ورزش بودیم ولی فروغ بعد از ازدواج و بچه دار شدن کمتر تونسته به ورزش خودش برسه و بیشتر در خونه ورزش سبک میکنه . فروغ من یه چهره معصوم و قشنگ و دوستداشتنی داره که شکل لبهاش طوریه که انگار دائم در حال تبسم هست و این زیبایی اونو چند برابر کرده . من که دیگه تو حال خودم نبودم یه دستم کون فروغ رو ماساژ میداد و دست دیگر رو هم از یقه گشاد تیشرت اون داخل کردم بردم زیر سوتین ، البته کمی سخت بود به خاطر حالتی که فروغ داشت ولی بلافاصله کمی خودشو نزدیک تر کشید و با تغییر وضعیت باعث شد براحتی دستام به سینه های ناز و بلورین فروغ برسه و یکی از ممه هاشو تو مشتم بگیرم و فشار بدم . با اولین فشار سینه اش ، فروغ هم آه شهوتناکی کشید و منم شیطنتم گل کرد و عین خودش گفتم : جووووون ، نبینم آجی قشنگ من آه بکشه مگه از سر لذت و شهوت … هر وقت داغ کردی بگو خودم ممه هاتو بمالم … یه لحظه سرشو بلند کرد و با لبخند شیطنت آمیزی تو چشمام نگاه کرد و گفت : فقط ممه ها ؟؟؟ حالا حالا انگار با این گرز گران کار داریم … من : اون گرز فدای تو بشه ، هر کاری داشتی بگو خودش انجام بده ، باورم نمیشد که اینجوری داشتیم با هم حرف میزدیم ، تا حالا سابقه نداشته ولی هر چی بود زیر سر مشروب و حس شهوت عمیقی بود که اون لحظه ایجاد شده بود . در عین حال که ساک زدن فروغ خیلی بدام لذت بخش بود ولی زیر شکمم یجور احساس درد میکردم که باعث شده بود آبم نیاد ، یعنی اون درد نمیذاشت به اوج برسم و ارضا بشم . موضوع رو به فروغ هم نمیگفتم چون میترسیدم این حال و هوای شهوت انگیز از سرش بپره ، بعد از چند دقیقه ساک زدن فروغ سرش بلند کرد و نشست و رو به من گفت : ماشالا چه کمری داره داداشی ما … الان برای پژمان این ساک رو میزدم خیلی وقت پیش با آبش دهنمو پر کرده بود ولی برای تو باید فکر دیگه کرد . بعدش بلند شد و دستمو گرفت و گفت بیا ادامه کار رو باید تو اطاق خواب برات حلش کنم و منو با خودش کشوند برد به سمت اطاق خوابشون … منم که کاملا مسخ زیبایی بی نظیر فروغ و اسیر شهوت وصف ناپذیر خودم شده بودم و توان هیچ مخالفتی رو نداشتم که هیچ ، انگار تو کونم عروسی بود که زودتر کص خواهرم رو فتح کنم ، چیزی که در طول عمرم تا اون لحظه بهش حتی فکر هم نکرده بودم . فروغ عزیزم با دستهای خودش لختم کرد و بعدش لباسای خودشو درآورد دوتایی روی تخت دونفره تو آغوش هم دراز کشیدیم و لبهامون به هم گره خورد ، با ور نمیکردم یکروز بتونم اینگونه عاشقانه و پرحرارت با فروغ عشقبازی کنم و لبهای همو وحشیانه بخوریم . در حین لب بازی یک دستم روی یکی از ممه های فروغ بود و حسابی فشار میدادم ولی بعدش با سرعت دستم به سمت پایین لیز خورد بین پاهاش قرار گرفت ، در اين لحظه فروغ پاهاشو برام باز ورد و دست من برای اولین بار با کص خیس فروغ تماس پیدا کرد . واااای چه لحظه دیوانه کننده ای بود برام . انگشتم رو لای چاک کصش گذاشتم و شروع کردم به مالیدن کصش . صدای آخ و اوخ فروغ حسابی در اومده بود و اونم همزمان کیر منو تو دستش بازی میداد . کم کم فروغ با مستی شهوت شروع کرد به حرف زدن و هی میگفت : جوووون قربون کیرم برم داداشی ، قراره با این اژدها جرم بدی ، فرزین کیرتو میخوام، دوسدارم منو حسابی بکنی ، آبتو میخوام و …
من دیگه تحملم سر اومد با این حرفهای فورغ آتش شهوتم گر گرفت روش خیمه زدم و کیرمو مالیدم به کصش و همزمان فروغ پاهاشو باز کرد و جمع کرد به طرف شکمش ، با عشوه ای دیوانه کننده گفت : داداشی یواش بذار توش ، کیرم خیلی گنده است ، جر میخورم ها ، این حرف فروغ عطش منو برای گاییدنش بیشتر کرد و سر کیرمو چند بار در شیار کص خیسش بالا پایین کردم و بعد به آرامی در سوراخش فشار دادم . لزجی کص فروغ باعث شد سر کیرم به راحتی داخل بره ولی کمی که فشار دادم تنگی کصش رو کاملا حس کردم ، چشما فروغ با یک حالتی از ترس در صورتش ، درشت شد و نفسهاش تند تر شد که حکایت از تحمل درد داشت ، فشار کیرم رو کمتر کردم و گفتم : شوهرت تو رو اصلا نکرده ؟ چرا اینقدر تنگی ؟ فروغ : عشقم من تنگ نیستم ، داداشم خیلی کیر کلفته ، تو کارتو بکن الان جا باز میکنه و این چراغ سبز به من جسارت داد تا با تمام قدرت فشار بدم و کیرم رو تا ته تو کص فروغ عزیزم جا کنم و صدای جیغ کوتاه اما بنفش فروغ فضای اطاق رو پر کنه . در همین حالت کیرم رو تو کصش ثابت نگه داشتم تا دردش کمی آروم بگیره و همزمان لبهای فروغ رو غرق بوسه های آبدار کرده بودم . منم در اثر لذت وصف ناشدنی از کص داغ و تنگ فروغ به زبون اومده بودم و عاشقانه های ناب در گوش فروغ زمزمه میکردم : خانمم دوستت دارم ، عاشقتم ، مرسی که منو به این ضیافت لذیذ مهمون کردی ، دلم میخواد هر لحظه بکنمت ، دلم میخواد دیگه مال خودم باشی … و فروغ میگفت : عشقم من همیشه مال خودتم ، نگران نباش ، هر وقت دلت خواست این کص برای تو آماده است و لحظه شماری میکنه ، کم‌کم کیرم رو به حرکت درآوردم و به آرامی عقب جلو کردم . صدای آخ و اوخ فروغ ترکیبی از درد و لذت بود ولی با تداوم تلمبه ها حس لذت غالب بر احساس درد میشد . اووووه عشقم اجیتو با… جرم بده ، این کص بفدای شوهر عزیزم ، خودم میشم جنده تو ، دیگه لازم نداری فکر کس دیگه ای باشی و … سرعت تلمبه ها بالا رفته بود و علی رغم درد زیر شکم ، احساس می‌کردم به لحظه اوج نزدیک میشم و این از صداهایی که بی اختیار از گلوم لابلای نفسهای تندم در می اومد معلوم بود . فروغ متوجه موضوع شد و پاهاشو به دور کمرم پیچید و گفت : آبتو میخوام ، دلم میخواد کنم پر از آب داغت بشه ، جنده تو سیراب کن از آب کمرت و با این حرفا دیگه به چیزی که میخواستم و ماه‌ها تجربه نکرده بودم رسیدم و با فشاری بی سابقه تمام کمرم رو توی کص عشقم فروغ خالی کردم و بی حال افتادم روش و نفسهام به بغل گوشش به تندی گوش و صورتش رو نوازش می‌کرد و فروغ هم مادرانه و سرمست از سکسی که داشتیم نوازشم می‌کرد و تو گوشم نجوا می‌کرد مرسی عشقم ، اگه بدونی زیر کیرم چند بار ارضا شدم ، مرسی که هستی …
و اینگونه صفحه جدیدی از روابط منو تنها خواهرم باز شد و الان که این خاطره رو مینویسم سکسهای من و فروغ هر بار تازه تر و هیجان انگیز تر از سکسهای قبلیمون میشن .
ببخشید که طولانی شد . خوش باشید .

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها