داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

درد یک زن

میترا توی آشپز خونه میچرخید و کاوه روبروی تلوزیون نشسته بود مثلا تلوزیون نگاه میکرد. در حالی که خم شد بودم روی بوفه و با میترا توی آشپز خونه صحبت میکردم. کاوه بی شعور دستش رو رسوند به باسنم وهرچی میخواستم از جلوی دستش برم کنار نمیذاشت .میترا هم زل زده بود تو چشمام وحرف میزد و نمیتونستم عکس العملی انجام بدم.برگشتم اخمی بهش کردم . ولی بجای عقب نشینی دستش رو برد توی پام و رسوند به کوسم ، اشکم داشت در میومد .میدونستم یکم باهام ور بره خودمو خراب میکنم .یک لحظه مریم رفت حیاط خلوت .با عصبانیت زدم روی دستش و گفتم نکن کاوه ،لعنتی توی زن داری ،نمیفهمی؟انگار جری تر شد و انگشتش رو فشار داد وهمراه دامنم کرد توی کوسم . اینقدر عصبی شدم گفتم میترا جون یک لحظه میایی اینجا !کاوه ترسید و دستش رو کشید . سریع از کنارش دور شدم .ورفتم پیش میترا .حسابی اعصابم بهم ریخته بود .
میترا دختر خاله ودوست صمیمیم بود که از بچگی با هم بزرگ شده بودیم بعد از جدایی از همسرم . کاوه شوهرش به طرق مختلف مزاحمم میشد و آزارم میداد . اوایل سعی داشت با زبون خوش کارش رو پیش ببره ولی وقتی دید نمیتونه با تهدید و زوری .دلم نمیخواست به میترا خیانت کنم .با تو جه به شناختی هم که ازش داشتم نمیتونستم بهش بگم چون میدونستم زندگیش رو خراب میکنه !! سر بد دو راهی گیر کرده بودم .کاوه پسر خوشتیپ بود ولی متاسفانه خیلی هیز و عوضی بود. مدتی بود به بهونه های مختلف از اومدن خونشون و یا جایی که کاوه باشه دوری میکردم ولی میترا ول کن نبود . امشب هم بزور ماکان رو با خودش آورده بود که من مجبور شم بیام .
میترا تکونی بهم داد ،هوی مرجان حواست کجاست!حالت خوبه ؟حالم خوب نبود.گفتم میترا اگه میشه من برم حالم اصلا خوش نیست . کجا با این حالت نه برو برو توی اتاق استراحت کن !ماکان رو برداشتم رفتم توی اتاق .چند دقیقه ای دراز کشیدم و اومدم بیرون .نگاهای مضحک کاوه هم بیشتر اعصابم رو بهم میریخت .شام که چه عرض کنم نفهمیدم چی خوردم .ماکان رو صدا کردم .مامان آماده شو بریم . میترا گفت مرجان خوب بگو چه مرگته داری اعصابم رو بهم میریزی ؟اشک جمع شد توی چشام . بغلش کردم .زدم زیر گریه !چیزی نیست عزیزم فقط حالم خوش نیست . توی این کشمکش کاوه گفت خوب بذار من یبرم میرسونمشون .مطمئن بودم با ما بیاد دیگه از دستش خلاصی ندارم .نا راحتی میترا رو بهونه کردم و موندم .میترا قرصی بهم داد که مثلا آروم شم ولی متاسفانه اوضاع رو بدتر کرد.چای ومیوه خوردم رفتم توی اتاق و خوابیدم . قرص هم باعث شد خوابم سنگینتر بشه .نمیدونم ساعت چند بودکه توی خواب حسابی داشتم تحریک میشدفکر کردم دارم خواب میبینم .ولی چشمم رو که باز کردم دیدم لبام توی دهن کاوه است دستش رو کرده زیر دامن وشرتم و داره با کوسم ور میره .دوتا انگشتش توی کوسم بود وبا شستش داشت چوچولم رو میمالید .بقدری تحریک شده بوده که دیگه مقاومت که نکردم هیچ دلم میخواستم ادامه بده . چشمام رو بستم و لباش رو میخوردم . ودستم رو بردم روی کیرش و از روی شلوارک کمی براش مالیدم .لبمو ول کرد آروم در گوشم گفتم آفرین دختر خوب .حالا دیدی شدی جنده خودم . فقط این وسط یکم جفتک پروندی . و این برای بعدا خودت خوب نیست!حرفاش تحقیر آمیز بود ولی توی اون شرایط برام مهم نبود .دلم میخواست ارضام کنه .دستش رو از توی کوسم کشید بیرون و اومد بالا کیرش رو کشید بیرون و گذاشت جلوی دهنم .بخور جنده خانم . یک نگاه به جای ماکان کردم !پیشم نبود . با تمسخر گفت نترس پیش میترا خوابیده . سر کیرش رو چپوند توی دهنم .یکم خوردم بصورت 69 خم شد روم و با زبون میکشید روی کوسم حس خوبی داشت . آب کوسم راه افتاده بود شستش رو کرده بود توی کوسم و با دوتا انگشتش روی سورخ کونم میمالید که حسابی تحریک میشد دو سه دقیقه که خوردم وکاوه هم باکوس وکونم بازی میکرد و میخورد .یکدفعه با پمپاژ کیرش آبشو ریخت توی دهنم .حالم بد شد میخواستم کیرش رو از دهنم بکشم بیرون ولی کاوه ودوتا انگشتش رو همزمان وبا فشار درد ناکی کرد توی کونم .چنان دردی پیچید توی وجودم که نا خواسته دهنم وا موند و مجبور شدم آبش رو قورت بدم .که نپره توی گلوم . .همه حس خوبی که داشتم پرید و درد وحشتناکی پیچیید توی بدنم .اشکم سرازیر شد . کاوه انگشتاش رواز توی کونم کشید بیرون وبلند و مالید به صورتم و گفت اینم جریمه جفتک پرونی هات جنده خانم !! داشت ته مونده آبش رو با چلاندن کیرش خالی میکرد توی دهنم . از حرفاش و حس تحقیر که بهم داده بود مغزم از کار افتاد .چشمام رو بستم و با تمام وجود سر کیرش رو گاز زدم . دلم میخواست اونقدر فشار بدم تا تحقیر های این چند وقته اش تلافی بشه . کاوه که غافلگیر شده بود با نعره ای از ته دلش محکم کوبید توی دماغم .و کیرش رو کشید بیرون و با سرعت از اتاق رفت. دماغ و صورتم پر خون شده بود .از صدای نعره کاوه میترا با سرعت اومد توی اتاق و برق رو روشن کرد و با دیدن سر ووضع من اومد سمتم چی شده مرجان اینقدر عصبی بودم. که انتقام کاوه رو هم با یک کشیده آب دار از میترا گرفتم. گفتم وقتی یک شوهر دیوس وعوضی داری، گوه میخوری هی گیر میدی شب بیام اینجا. بدو بدو رفتم ماکان رو برداشتم و با گریه و سر و روی خونی از خونشون زدم بیرون . تا خوونه خودمون دویدم ودر رو قفل کردم و دراز کشیدم . تا صبح گریه کردم و نخوابیدم فردا ساعت 7 که مطمئن بودم بابا و مامان بیدارند رفتم خونشون و مو ضوع رو گفتم .چون میدونستم اگر کاری نکنم کاوه راحتم نمیذاره قبل از ظهر خانواده منو خاله همه فهمیدن و شکایتی تنظیم کردیم . تا چند روز حاضر نشدم میترا رو ببینم .کاوه بمدت دوماه غیبش زد و لی دوماه بعد بعد از کلی کتک خوردن از دست داشم و بابای میترا،دستگیر شد و یکسال زندان براش بریدن .

نوشته: مرجان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها