داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

درد ودل یه گی

باسلام
داستانی که میخام تعریف کنم سکسی نیست وبیشتر یه درد دل دوستانه ست.
اسمم سعید و اهل اصفهانم یکی ازشهرستان های نزدیک شهراصفهان یه پسراحساساتی ودرون گرا
اگه اشتباه نکنم از اواخر۹۲میشه میام انجمن کیر تو کس و داستانهاش را میخونم سال ۹۳بود مث الان بهار ی شب تو انجمن کیر تو کس یه گروه لاینی رامخصوص گی ها دیدم تواصفهان خوشحال رفتم و عضو شدم زیاد عضو نداشت در حد ۱۰نفری.پیام گذاشتم زیاد کسی فعال نبود توگروه یجورایی همه فقط بیننده بودند(( آخه حس گی بودن برای ما داخل این کشور یه حس آتش زیر خاکستره گرم هست ولی روشن نیست تو دوران نوجوانی با همکلاسی ها و بچه هایی که میدونستم اهلش هستند باحرف یا حتی پول ارتباط داشتم وهمیشه فاعل بودم ولی هیچکسی را به زور یا تهدیدمجبور کنم نه همشون تاطرف راضی نمیشد ونمیخاست انجام نمیدادم تاوقتی که ازخدمت اومدم برای اینکه تابلو نشم تومحل و برچسب بچه باز روم نزنند این حس را بروز نمیدادم))منم مجبور شدم برم پی وی تک تک شون و باشون چت کنم بعضی ها که جواب نمیدادن. وبعضی هام مث خودم فاعل بودند.تا اخری شون که اسم پروفایل ش را زده بودامیر عکس نداشت فک نمیکردم ج بده ولی پیامش دادم طولی نکشید ج داد بچه خوداصفهان بود گرم گرفت تو چت پسر شوخ ومودبی بود چند روزی از چت کردن ها میگذشت ومنم بیشتر ازقبل داشتم بهش حس پیدا میکردم تا اینکه عکسش را گذاشت روپروفایلش دیدم بیشتر خاستمش پسر دوست داشتنی بود شوخی هاش توچت و شیطنتاش برام جالب بود حرف سکسی اولش تو چت هامون نبود اوایل بخاطر شرایط و اینکه نمیشه اعتماد کرد شماره تلفن رد وبدل نکردیم وفقط چت لاین بود منم اصرار نمیکردم به گرفتن شماره تلفنش حق میدادم سخته اعتماد کنه چند هفته ای ازین آشنایی لاینی گذشت وشبی نبود که تا۲.۳شب باچت کردن باهم نگذره.بدجور خواسته بودمش حس گی و اینکه بخام باهاش سکس کنم کم رنگ شده بود وواقعا دوستش داشتم خودش هم اینا فهمیده بود توشیطنت ها و شوخی های چت ش یه شب کشید به سکس چت و خودشا مفعول گذاشت و منا فاعل.جوری شده بودم که هرموقع آنلاین نبود بیکاربودم مینشستم چت های قبل را میخوندم یه شب خودش گفت دلت نمیخاد شماره ت رامن داشته باشم منم ازخدا خاسته شماره بهش دادم همون موقع بهم پیام داد خیلی خوشحال بودم که یکی را پیدا کردم که حسم رانمیخام ازش پنهان کنم و اونم دوستم داره .من برای قرار ودیدن اصرارنمیکردم ودوست داشتم وقتی خودش اطمینان کرد پیش قدم بشه روزها به چت کردن و مجازی طی میشد تا وقتی که یجورایی داشت این رابطه کسل کننده میشد برای امیر منم برای اینکه داشته باشمش بش گفتم میخام ی مدت برم مسافرت کاری و باید از فضای مجازی دور باشم تو حین مسافرت درحد پیامک خیلی کم باهم درارتباط بودیم ولی همیشه بیادش بودم تا ی شب بدجور دلم هواشاکرده بود رفتم لاین و از پست هاش متوجه شدم با یه پسر دیگه اهل شاهین شهر درارتباطه بش پیام دادم لاین و باهم بحث مون شد امیر دیگه مث قبل نبود بدجور دلش با اون بود منم خیلی حالم بد بود درحدی که قلبم هم درد گرفته بود خیلی داغون بودم کم حرف شده بودم فک نمیکردم اینقدر به امیر که درحد فضای مجازی ارتباط مون بود وابسته شده باشم ولی شده بودم بدجور هم شده بودم.ارتباط مون کم شده بود تا ی شب بهم گفت حالا که قراره این ارتباط کات بشه بیا حداقل همدیگه را ببینیم منم میدونستم امیر مال من دیکه نیست ولی با اکراه قبول کردم برای دو روز بعد ازون شب قرارگذاشتیم تا شبی که قراربودفرداش ببینمش پیام داد که علی همون دوست جدیدش پیام های منا تو گوشی ش دیده و دعواش کرده و…نمیاد سرقرار. دیگه مطمن شدم امیر رفت شاید باشند کسایی که حال من را درک کنند.واقعا تواین شرایط بد جامعه ما پیدا کردن کسی که پیشش راحت ازحس گی بودنت بگی خیلی سخته حداقل برای ما که نمیخایم برچسب رومون بخوره
بعدها بهم گفت ممنون که یه مدتی برام همزبون بودی وباهم درارتباط بودی ولی خواهشا دیگه فراموشم کن وشماره م را پاک کن…ودیگه تموم شد…
من هنوز بیادش هستم بعضی وقتا که دلم زیادم میشه یواشکی یه سری به پیج اینستاش میزنم آخرین بار عکسش را دیدم هنوزم جذاب ودوست داشتنی بود
نمیدونم شایدامیر هنوز هم انجمن کیر تو کس بیاد وداستانم رابخوند

امیدوارم دوستانی که حس گی دارند بتونند کسایی را پیدا کنند که نخاند این حس را ازشون پنهان کنند
ببخشیدومعذرت داستانم طولانی شد.
آرزوی دل خوشی برای همه تون دارم

نوشته: …دهکده

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها