داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لیسیدن پاهای زنداییم

درود بر شما من ایمان هستم و 22 سالمه و عاشق اینم که پاهای زیبای خانوما رو بلیسم (من علاقه ایی به بردگی ندارم و فقط فوت فتیشم) .
.
.
هفت سال پیش تو یه روز تابستونی همه فامیل باهم رفته بودیم خونه مادر بزرگم و قرار بود چند روزی رو اونجا بمونیم. چون من با پسر داییم که یک سال از من کوچیکتره خیلی دوستم شب که شد من گفتم میرم خونه دایی حمید و شب رو اونجا میخوابم (خونه داییم و مادر بزرگم دقیقا بغل هم هستن) و مادرم قبول کرد. خلاصه من و رادین (پسر داییم) رفتیم اونجا و دیدیم داییم و زنداییم خوابن، رفتیم بالا تو اتاق و شروع کردیم بازی و چرتو پرت گفت😂. ساعت نزدیک 4 صبح بود که پسر داییم خوابش برد.(من عاشق پاهای زن داییم بودم! خیلی پاهاش خوب بود، پاهای سفید و کشیده…) من که مطمئن شدم رادین خوابه خیلی آروم از پله ها اومدم پایین و چون داییم موقع تلویزیون دیدن خوابش برده بود و تلویزیون رو خاموش نکرده بود من میتونستم با نور تلویزیون همه جارو ببینم. خلاصه انقدر استرس داشتم و آروم راه میرفتم فکر کنم 2 دقیقه طول کشید تا به پاهای زن داییم برسم. چون وسط تابستون بود نه داییم و نه زنداییم رو خودشون پتو ننداخته بودن و من راحت به پاهای زنداییم دسترسی داشتم. دراز کشیدم رو زمین و خودمو خیلی آروم به پاهاش نزدیک کردم، یه حس عجیبی بهم دست داده بود انگار کل خونه داشت میچرخید دور سرم و قلبم تند میزد! اولین باری بود که به پاهاش اینقدر نزدیک میشدم. خلاصه رفتم جرو و یه نفس از پاهاش کشیدم، واییییییییییی بوی بهشت میداد! چون هوا گرم بود عرق کرده بود و من دلم میخواست کل شبو زیر پاهاش بخوابم… همینجور داشتم پاهاشو بو میکردم و کیف میکردم دلم میخواست پاهای خوشگل شو بلیسم ولی می ترسیدم بیدار بشه، بعد چند دقیقه بوییدن پاهای خوشبو و عرقیش زبونمو درآوردم و نوکشو زدم به پاشنه پاش، واییییییییییی می خواستم پرواز کنم خیلی خوشمزه بود! لیس کامل نمیزدم که یه وقت بیدار نشه ولی همینجور زبونمو به پاشنه پاهاش و شصت پاهاش میزدم و کیف میکردم…
بعد چند دقیقه بوییدن و زبون زدن پاهاش دلمو زدم به دریا و زبونمو پهن کردم و از پاشنه پای چپش یه لیس حسابه تا شصتش زدم کی دیدم داره پاشو تکون میده سریع بلند شدم و رفتم کنار که زنداییم پرسید: چیه ایمان جان؟ گفتم:هیچی زندایی میخواستم برم دستشویی اونم گفت باشه و خوابید. منم که هنوز مزه پاهاش تو دهنم بود رفتم دستشویی و جق زدم بعدش خوابیدم.
.
.
.
(این اولین باری بود که پاهاشو لیسیدم ولی متاسفانه دفعات بعدیش هم توی خواب بود)

نوشته: ایمان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها