داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لز من و خواهرم

عفت : رئیس اشرف ! اگه امکان داره کوتاه بیاییم .. اشرف : اگه اونا بلند بیان ما کوتاه میاییم . این چه وضعشه . من اصلا تحملشو ندارم . در نظام مقدس جمهوری اسلامی با این شرایط بحرانی که ما هنوز داریم دوران سازندگی پس از هشت سال جنگ تحمیلی  رو می گذرونیم . از نظر اقتصادی ضعیف هستیم . تحریم هستیم چرا باید یک زن سه تا کیر بخوره و خیلی ها از این نعمت محروم باشن . به این میگن اسراف .
 در همین لحظه میشا خودشو از مینا جدا کرد و چسبید به اشرف ..
اشرف رو کرد به عفت و گفت .. در دین مقدس اسلام انجام وظایف شرعی بر هر چیزی بر تری داره . چرا خواستی هویت پسرت عارف رو پنهون کنی .
-اشرف جان عارف اشتباهشو جبران می کنه ..
میشا دستشو دور کمر اشرف قفل کرد  . عارف  با مینا مشغول شد و میثم هم رفت سراغ عفت . در واقع  میثم و عارف یک جا به جایی داشتند .
عارف : میثم جان ! بالاخره تو هم تونستی ننه ما رو بکنی و دیگه از این بابت حساب و کتابی با هم نداریم .
 عفت : چرا عارف جان پسر گلم . بدهکاری تو به میثم خیلی زیاده که من جورشو می کشم . دیگه اگه این مادر دلسوزو نمی داشتی می خواستی چیکار کنی  ;
 سکوت دیگه حکمفر ما شده بود . همه می خواستند طرف خودشونو به اوج برسونن .. به خوبی ارضا شدن زنا رو حس می کردم . کیرمو کرده بودم توی کس آنیتا . خواهرم خودشو چسبوند به من . پاهاشو دور کمرم قفل کرد . جمعیت از بس زیاد بود دیگه نمی دونستم چی به چیه . فقط یه لحظه سرمو بالا گرفتم و به صحنه نمایش که نگاه کردم دیدم کیر ها آبشونو خالی کرده و زنا در حال  انگشت زدن به منی های برگشتی و خوردن اونا هستند . حس کردم یه چند وقتیه که درسته که واسه آنی وقت می ذارم ولی اون جور که باید و شاید بهش توجهی ندارم . اونو محکم به خودم فشردم و پس از این که ارضاش کردم توی کسش آب ریختم . دیگه تا صبح کاریم نداشت  . در عوض من  خودمو وارد این خونواده تازه وارد کرده و با زناشون حسابی گرم گرفتم . هر چند به اندازه کافی و سیر سیر اونا رو گاییده بودم ولی  بازم یه حس تازه و نوبری رو در من ایجاد می کردند .  میوه های نوبر و آبدار . نزدیکای صبح هوا خیلی سرد شده بود . خیلی ها رفته بودن داخل چادر و زیر پتو ها .. من و آنیتا لباسمونو پوشیده و رفتیم قدم بزنیم . دیگه کسی سکس نمی کرد . همه خسته و کوفته بودن . داشتن خودشونو می کشتن . من نمی دونم چرا مردم ایران این جورین .. چه در ناز و نعمت باشن و چه کمبود داشته باشن بازم حرص می زنن . ممکنه زمانی که احساس کمبود نکنن یه حس بی تفاوتی درشون زنده شه ولی اون حرص زدن و زیاده خواهی در وجودشون هست . شبیه فتحعلی شاه قاجار که معلوم نبود چند صد تا زن داره . من این اشرف بسیجی رو که دیده بودم  بعید نبود که از ریاست استعفاء بده تا وقت بیشتری رو با ما بگذرونه .. روز بعد وارد روستای پیشرفته  میثم و خانواده اش شدیم . اهالی به گرمی ازمون استقبال کردند ولی خیلی ها هم چون با رژیم بد بودند تحویلمون نگرفتن . بازم جای شکرش بود که به طرف ما سنگ و گوجه و خیار پرت نکردن . آنیتا دست از سرم بر نمی داشت . اون اگه چاره می داشت می گفت شناسنامه هامونو یه کاری بکنیم و زن و شوهر شیم . اگرم زن و شوهر می شدیم حتما می گفت که من باید دست از سکس خونوادگی بکشم . چون اون همیشه بهم می گفت که آنیتا ته دلش دوست نداره با کس دیگه ای باشه . ما از سفر پر خاطره سرعین  به تهرون بر گشتیم . به وقت وداع اونایی رو که به عنوان عضو افتخاری وارد خودمون کرده بودیم به شدت اشک می ریختند . بهشون گفتیم که نیازی نیست که شما هم به صورت گسترده این بر نامه رو راه بندازید . اولش می تونین با یک جمعیت کم شروع کنین .. پری جون ازشون دعوت کرد که ماه آینده در محفل  سکس خانوادگی ما شرکت کنند  تا بر تجربیاتشون اضافه شه . البته اونا بود جه ما رو نداشتند ولی می تونستن  در ابعاد و جمعیت محدودتری فعالیت کنن . می شد از همین حالا هیجان اونا رو برای شرکت در محفل سکس خانوادگی ما حدس زد . اونا در واقع می شدن یه شعبه ای از ما . دیگه داشتیم حس می کردیم که ما هم باید مثل رستوران های زنجیره ای در هر شهر ایران  نماینده ای داشته باشیم ولی باید مراقب می بودیم که لو نریم . نمی دونم تا به حال هر انسانی  با چند نفر دیگه سکس داشته و چند بار .  از این سکسها و رابطه ها چی فهمیده ! چه لذتی برده! دلم می خواد به آدمایی که دهها بار و صد ها بار و با دهها نفر سکس داشتن بگم  چند تا از اون سکسها رو  با همه جزئیاتش به خاطر دارین . هیجان زیر پوستشو تا به چه اندازه می تونین حس و لمس کنین  میشه با خیلی ها سکس کرد عشقبازی کرد ولی بازی عشق در معنای حقیقی خود فقط می تونه با یک نفر و برای یک نفر باشه . وقتی به کسی میگی دوستت دارم اون وقت خیلی راحت می تونی تن برهنه شو در آغوش بکشی و به اوج لذت برسی . اما وقتی یکی رو به خاطر تنش در آغوش می کشی نمی تونی این امید و انتظارو داشته باشی که عاشقش شی. اما وقتی که عاشق یکی باشی و واقعا عاشقش باشی حتی حاضری آب دهنشو هم با لذت بخوری .. از هوس گفتن و نوشتن تمومی نداره .. گاهی فکر می کنی که با هوس به اوج  یا همون آغاز بی نهایت  رسیدی ولی بعدش کاملا متوجه میشی که آخر هوس یعنی رسیدن به خونه اول .. روز گار همچنان در حال گذره . محفل سکس خونوادگی ما همچنان دایره . آروممون می کنه .. دیگه چشم و دل فامیلا سیره ..از این نظر به همه آرامش و روحیه و جهت میده .. ولی خانواده ما دیگه به جایی رسیدن که خارج از مجلس هم با هم سکس می کنن . احتمالا خیلی های دیگه هم مث ما از این شیوه پیروی می کنن ولی به روی هم نمیاریم که خارج از مجلس هم با هم بر نامه داریم . من وخواهرم  آنیتا هردومون مجردیم . شبا کنار هم می خوابیم . اون قرص ضد بار داری می خوره .. به من میگه اگه یه وقتی این قرصا عمل نکرد و ازم بار دار شد بچه رو به دنیا میاره . میگه از دفعه بعد در سکس خانوادگی شرکت نمی کنه چون دوستم داره عاشقمه . ولی اگه منو بکشن از این مجلس دست نمی کشم . با این حال حس می کنم روز به روز دلبستگی بیشتری به آنیتا پیداکرده و اگه چند ساعت اونو نبینم دیوونه میشم . ولی  تا اون جایی که می دونم و شنیدم عاشق شدن دیوونگیه ..یه نوع بیکاریه . میگن از هر بوته ای گلی بچین و برو .. ولی هیشکی نمی تونه بگه من از دام عشق فرار می کنم .. میشه از دام هوس گریخت ولی فرار از دام عشق رو گزیر و گریزی نیست .. پایان .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها