داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

در حسرت کوس خواهرم


یادمه قبل از اینکه به سن بلوغ برسم فکرهای سکسی تو سرم بود اولین باریکه با خواهرم حال کردم سالم بود.خونواده ما نفرن و فقط دواتاق داشتیم پدر و مادرم توی یک اتاق خواب میرفتن و من و خواهر و برادرام توی یک اتاق برادرام ازمن کوچکتر بودن.یه شب نصف شب بود که از خواب پریدم دیدم همه جا آرومه.یکدفعه فکری بسرم زد و متوجه خواهرم شدم رفتم رونش رو لمس کردم دیدم تکون نخورد یکم پررو شدم و یواش یواش بالاتر رفتم تا جایکه دستم رسید به پاهاش ترسیدم.دیدم که خواهرم ازجاش بلند شد ولی هیچی نگفت و رفت دستشوئی.اونشب خوب کوسشو از پشت ماساژ دادم و جریان اونشب همونجوری تموم شد.دیگه ازاین کارها نکردم چون خیلی ترسیده بودم اما خواهرم بمن هیچی نگفت تا اینکه من به سن بلوغ رسیدم فکر کردن خواهرم همیشه توی سرم بود اما موقعیتی پیدا نمیشد تا اینکه یه شب زمستون خواهرم تویه اطاق با من خوابید اول یواش یواش پاهاشو با دستهام لمس کردم تکون نخورد منم پرروتر شدم و بالاتر رفتم تا رسیدم به کوووووسش.آروم دست زدم به کوووس نازششششش.هیچی نگفت سینه هاشو فشار دادم که یکدفعه ازجاش بلند شد اما هیچی نگفت مثل اینکه خوشش اومده بود.یه سال از این جریان گذشته بود ما خونه قدیمی رو عوض کردیم و رفتیم خونه جدید.احتیاج به نقاشی داشت و نقاشها شروع کردن رنگ آمیزی کردن خونه .اتاق خواهرم هنوز کامل رنگ نشده بود.خواهرم شب توی اتاقم خوابید.نصفه شب که از خواب بیدار شدم دیدم خواهرم پشتش بمنه و خوابیده و کونشو بطرفم کرده.واییییییی.آروم دستمو به کونش زدم بازم مثل قبل تکونی نخوردچندبار تکرار کردم ولی تکون بی تکون منم پرروتر شدمو شلوارشو کشیدم پایئن و کیرمو یواش گذشتم لای کونش .اووووووووف.ازپشت سینه هایشو با دستهام گرفتمو فشارشون دادم.اونشب از ترسم کار دیگه ای باهاش نکردم.بعداز یه ما خیلی حشری شده بودم و فکر کردم که کیرم باید کوس خواهرمو حس کنه شب بود همه خواب بودن ازجام بلند شدم رفتم اتاق خواهر دیدم خوابه بازم مثل همیش پاهاش رو لمس کردم و تکون نخورد از زیر شلوارش دستمو رسوندم به کوسش و با کوسش بازی میکردم.فکری بسرم زد شلوارش رو پائین کشیدمو شلوار خودم رو هم درآوردم و کیرمو گذاشتم جلو کوووووووسش چندبار بالا و پائین کردم از ترس اینکه بیدارشه رفتم سرجام خوابیدم.صبح خواهرم منتظرم بود بیدا شم وقتی بیدار شدم یه نامه بمن داد که توش نوشته بود همه کارهایی رو که با من کردی فهمیدم ولی بخاطراینکه دوست ندارم آبروتو ببردم به مامان نگفتم ازت خواهش میکنم دیگه اینکارو با من نکن.الان خواهرم عروسی کرده و یه دختر دارده.اما من همیشه توی این فکرم که هرطور شده کوسش رو بکنم.پایان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها