داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

لز با دوست دخترم 2

حس می کردم از خشم می خوام فریاد بزنم و به محض دیدن اون دختر بذارم زیر گوشش . نمی تونستم این وضعو تحمل کنم . لعنتی .. وقتی دو تایی شونو دیدم اون در  حالت تماس با همو نداشتن . از هم جدا شده بودند ولی من هنوز به این فکر می کردم که این دختر از اون مار مولک هاست . کثافت اگه می خوای حال کنی برو با یه پسر حال کن که خارش تو رو بگیره .  از جون دختر ساده من چی می خوای . می خوای چشم و گوششو باز کنی ;/; هر چند من درسن شعله بودم تازه اونو به دنیا آورده و واسه خودم خانومی شده بودم ولی حالا این تصور رو داشتم که دخترم یک بچه هست . می دونستم که  احساس من اشتباهه ولی نمی خواستم اینو باور کنم. شاید از اونجایی که اون تنها فرزند من بود و من اونو به خودم وابسته کرده بودم انتظار داشتم که در هر شرایطی پیرو من باشه . چون این من بودم که با دلسوزی مادرانه خودم می تونستم خوشبختی اونو تضمین کنم . شعله رو برای لحظاتی از لیدا دور کرده به این بهانه که یه کاری باهاش دارم -ببینم دختر این چرا خودشو این جوری کرده انگار می خواد بره دانس . تو فقط امسال از درسات بیفت . این رفیق بازی ها چیه در آوردی . تا حالا از این اخلاقا نداشتی . -مامان لیدا دختر خوبیه .  نگاش نکن این جوری به خودش می رسه . میگه من دوست دارم   از دیدن خودم لذت ببرم ..-امید وارم از دیدن تو یکی نخواد لذت ببره . -منظورت چیه مامان ..-هیچی دختر .. ببینم امشبو اینجا می مونه ;/; -به خونه اش که این طور گفته .  با هم درس می خونیم .. -بهش نمیاد اهل درس و مطالعه باشه . اون روزی چهار ساعتو میره جلو آینه . کی وقت می کنه به درس و مشقش برسه . خلاصه حرفامو زدم .. نمی دونم چرا حس می کردم که شعله کمی  زرنگ تراز قبل نشون میده از این که دراین زمینه ها چیزی حالیش شه . تا حالا به عنوان یک مادر خیلی نصیحتش کرده بودم و اونم به دقت به حرفام توجه می کرد . خداییش هنوز یه دوست پسر نگرفته بود . من که تمام کاراشو زیر نظر داشتم چیزی ندیده بودم . درساشم خیلی عالی بود این لیدای مزاحم معلوم نبود از کجا پیداش شده .. بهرام واسش کاری پیش اومده بود و از دو روز تعطیلی پایان هفته استفاده کرده رفته بود شهرستان .  برای لحظاتی رفته بودم آشپز خونه . لیدا و شعله خیلی آروم با هم حرف می زدند و پچ پچ می کردند . اونا به دیدن من حرفشونو قطع کردند و کف دست همو که گرفته بودند ول کردند . من باید اونا رو گیر مینداختم و به این دختر نشون می دادم که یه من ماست چقدر روغن داره . فکر نکنه که شعله من بی کس و کاره . لیدا لباسی بی اندازه چسبون تنش کرده بود که هم سینه هاشو بر جسته نشون می داد و هم باسنشو .. خیلی به خودم فشار می آوردم که خونسردی خودمو حفظ کنم .. دختره پررو .. دیدم درمی زنن ..  نمی دونستم کیه . یه زنی بود .. شخصا رفتم دم در . زنی بود یه چند سالی بزرگ تر از من .. مادر لیدا بود . قرصای دخترشو آورده بود . می گفت که تیروئید دخترش پر کاره و این قرصو شبا می خوره ..-شهناز خانوم اگه این قرصا رو نخوره به شدت عصبی میشه . میفته با همه دعوا .. نمی دونم که مادرش هم این بیماری رو داشته یا نه .. -ببخشید مگه شما مادرش نیستین ..-مگه شما نمی دونین .. -نه چی رو باید بدونیم -اون بچه اصلی ما نیست . شوهرم بچه دار نمیشه .. ما اونو به فرزندی قبول کردیم . از همون وقتی که شیر خواره بود . اینو که گفت یخ شدم . نمی دونم یه حس خوبی نداشتم . نه این که بخوام این دختر رو واسه این که پدر و مادر نداره مقصر بدونم .. بلکه به این دلیل که حس می کردم  خونواده و پدر و مادر خونده اون اون جوری که باید و شاید به تر بیتش اهمیت نمیدن . راستش حس کردم که واسه همین چیزاست که این دختر این قدر گستاخ شده . در برگشت سر و صدایی از اونا نشنیدم . . ظاهرا رفته بودن به اتاقشون . منم عادت نداشتم سر زده وارد اتاق دخترم شم نمی دونستم باید چیکار کنم . با پشت دستم به در زده و دیگه خودم درو باز کردم .. دو تایی شون یه لحظه از رو تخت بلند شده  نشستند . شعله کتاب دستش بود . حالا نمی دونم منو دید به دستش گرفت یا راستی راستی داشت درس می خوند . قرصا رو به لیدا دادم . -خانومی مامانت الان اینجا بود .. یه جور خاصی نگام کرد که معناشو نفهمیدم . ولی می دونستم که این مار مولک  ازم حساب می بره …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها