داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

لز با دوست دخترم 12

اصلا دوست نداشتم از جام پاشم . موهای سر لیدا که روی کونم  افشون شده قلقلکم می داد و اون بادمجونی رو که توی کونم فرو می کرد و بیرون می کشید همه و همه یه لذت عجیبی بهم می داد که نمی تونستم  به این سادگیها از جام پا شم . اصلا به فکر همسر و فرزندم نبودم . می دونستم هیشکدومشون به این زودی ها نمیان . کاملا سست و بیجون و بی حس بودم . با این که ار گاسم شده آب کسمم برای دومین بار تا یه حدی ازم خارج شده بود ولی بازم لذت می بردم از این که لیدا همچنان به کارش  ادامه بده . اونم می دونست که من نیاز دارم به این حرکاتش . دیگه ملاحظه کاری رو ول کردم . به همون حالت گرفتم خوابیدم و کمی چرت زدم . آخیش چه حالی می داد . چه مزه ای داشت .. دیگه یواش یولش از جام پا شدم . حالا من به جای این که موز رو توی کس لیدا فرو کنم اونو گرفته و تمام قد در راستای کسش می کشیدم .. -اووووووففففففف شهناز جون .. نههههههه .. نهههههههه من یه جوری می شدم اون وقت دلم می خواد اونو فرو کنی توی کسسسسسم .. -لیدا همین جوری حال کن .. می تونم سر حالت کنم .. دست و پاش می لرزید و بازم با حرکات عجیب و غریبش نشون می داد که چقدر لذت می بره . خودمو گذاشتم به جای اون . در همون سالها . راستی زندگی چه زود می گذزه ! آدم نمی دونه فرداش چی میشه . کاش از اول فردا رو می دید . فرقی هم نمی کنه .اون موقع ها تازه وارد لذت بردنهای جنسی شده بودم که همش باید با خودم ور می رفتم و حالا می تونستم از یکی دیگه لذت ببرم . به کارم ادامه می دادم . بعد از اون بادمجونو آوردم  خوب که نگاش کردم  با خودم گفتم این چه جوری رفته توی سوراخم  . یعنی من این قدر از خط خارج شده ام ;! خودم خنده ام گرفته بود .. می خواستم به این دختر بازم حال حسابی بدم . این بار نوک سینه هاشو ول نمی کردم . با کف دستم افتاده بودم به جون کس لیدا . تا اون لحظه ای که داشت جیغ می کشید و دست و پا می زد بهش حال دادم .. هر دو تا مون خستگی نا پذیر شده بودیم .. وقتی بغلش زدم و اونم نگاهشو به نگاهم دوخت متوجه شدم که فهمیده من بازم دلم می خواد . دیگه حرکتی نمونده بود که انجام نداده باشیم ولی اون هر لحظه انگاری یه چیزی به ذهنش می رسید . اومد و بازم ازم خواست که قمبل کنم . این بار موز رو فرو کرد توی سوراخ کونم و بادمجونه رو کرد توی کسم و دو تایی رو با هم اون داخل حرکت می داد . -امان از دست تو دختر من بگم چی بابا . -دردت میاد ;/; -شیطون بلا تو خودت می دونی که چیکار کردی .. -شهنار جون تو هم دو بار از اون حالای قوی به من دادی . زدی توخال … طوری حرف می زد که اصلا خوشم نمیومد شعله این جوری حرف بزنه و همون بهتر که ازش دور باشه ..  با این که تن و بدن ما دو ساعتی بود که در اختیار هم بود و دیگه با هم یکی شده بودیم ولی یه سری مسائلی وجود داره و داشت که در رابطه با دخترم باید رعایت می شد . .. با این حال چشامو بستم و از این که داره اون موز رو فرو می کنه توی کونم لذت می بردم و همچنین از حرکت بادمجون .. با این که کیف کردنهای من به اندازه دقایقی پیش نبود ولی می دونستم بازم تا یک ساعت دیگه جا دارم که با من ور بره . خلاصه تمومش کردیم . وقتی که داشت می رفت سفارشهای لازمو بهش کردم و گفتم که اینجا دیگه نمیای شبا پیش دخترم نمی مونی . شعله رو هم پیش خودت نمی بری . یه بهونه ای میاری و حالا در مدرسه می خواین با هم بمونین و هم صحبت باشین دیگه اجتناب ناپذیره . خواهشی هم که ازت دارم اگه تا حالا باهاش از این بر نامه ها داشتی یا در حد همون حاشیه و پشت لباس بود دیگه تکرار نشه .. اگه خواستی حال کنی خودم بهت حال میدم .   اگرم در خونه ما زمینه اش مساعد نبود جایی و راهی هست که به موقعش با هم خوش بگذرونیم . تو فقط به فکر حال کردن خودت باش . کاری به کار شعله نداشته باش .. -چشم شهناز خانوم . خیلی خوش گذاشت .. خیلی حال داد .. چقدر کسم سبک شد .. اصلا زیر سینه هام یه حس آرامش خاصی می کنم .. وقتی لیدا این حرفا رو می زد از این که طوری خودشو جای آدم بزرگا جا زده و داره و انگاری داره با من برابری سن خودشو نشون میده لجم می گرفت . حداقل دو برابرش سن داشتم ولی با این همه مدا را کردم . نمی شد ایرادی گرفت . اون جوری که من حشری نشون داده و با هاش احساس صمیمیت کردم معلوم بود که این جوری هم باید باز خورد داشته باشه . اون رفت و من بدون این که چیزی بخورم خوابیدم تا غروب و بعدشم دوشی گرفتم و شعله بر گشت .. -خوش گذشت خونه بابا بزرگ ;/; -خوب بود . -چرا گرفته ای ;/; -مامان حالا که بابا نیست و خونه هم سوت و کوره  جای لیدا خیلی خالیه . نمی دونم  چرا باهاش که تماس می گیرم یه جوابای سر بالایی میده . مامان چیزی بهش گفتی ;/; -نه . مگه من با دختر مردم پدر کشتگی دارم ;/;  مگه دیوار خونه مونو گرفته اومده بالا ;/;-پس چرا اون لیدای سابق نیست . -تو که یه روز نمیشه ازش دور شدی . چته به همین زودی دلت واسش تنگ شد ;/; حواست باشه که باید خودت رو واسه دانشگاه آماده کنی -آره مامان . درس دو نفری هم خیلی می چسبید . این جوری هر دو تا مون راحت درسامونو یاد می گرفتیم . هم برای امتحان آخر سالی و هم برای کنکور حسابی امتحان می شدیم . -ولی من هر بار که شما رو می دیدم یا در حال خوردن بودین یا خندیدن یا خوابیدن .. -مامان این قدر بی انصاف نباش به موقعش درسمونو هم می خوندیم -حالا عزیزم برو به درسات برس . من که کارت ندارم . ازتم که نمی خوام به کارای خونه برسی که این قدر به خودت سخت می گیری . اگه یه مادر بد جنس داشتی که همش ازت می خواست بری کمکش چیکار می کردی ;/; -مامان جونم مامانا که بد جنس نمیشن . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها