داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شقایق اولین دوست دخترم

سلام به همه دوستان انجمن کیر تو کس اسمم اشکان هستش 18 سالمه و پوستم برنزه در کل قیافه معمولی دارم و جنوب زندگی می کنم این اولین باره تو این سایت یکی از خاطرات تلخم رو می تویسم اگه بد بود به بزرگواری خودتون ببخشید. من دوست دختر چتی زیاد داشتم تا قبل از عید امسال دوست دختر بیرون نتی نداشتم تا اینکه یه هفته مونده بود به عید با یه دختر آشنا شدم جریان از این قراره که آبجیم بهم گفتش که از طرف مدرسه اونا رو می خوان ببرن اردو منم بهش گفتم خوش به حالت خوشبگذره ولی آبجیم گفتش که باید منم بیام بهش گفتم نمیام ولی زیاد اصرار کرد منم قبول کردم روز جمعه اونا صبح ساعت 7 رفتن من صبح کار داشتم تا ساعت 11 بعد رفتم حموم یه کم به خودم رسیدم فکر کنم تقریبا ساعت 11:45 رفتم اونا رفته بودن پارک کنار ساحل من با پسر عمم رفتم اون ماشین توسان داشت به آبجیم زنگ زدم که کجاست ببینمش زنگ زدم بهم گفت که با دوستاش تو آلاچیق نشستن الان میاد منم از ماشین اومدم بیرون که یه لحظه یه دختر خیلی خوشکل دیدم من و اون چشم تو چشم شدیم که یهو قلم ریخت نمیدونم چرا این حس بهم دست داد من نگاش میکردم اونم همینطور تا اینکه رد شد آبجیم اومد یه کم با هم حرف زدیم قبل از اینکه خداحافظی کنم ازش پرسدم این دختر کیه بهم گفت تو مدرسشونه سال اولی هستش ابجیم سال دوم بود بهش گفتم باشه خداحافظی کردم سوار ماشین شدم پسر عمم تو کفش بود بهم گفت اشکان عجب چیزی بود من چیزی نگفتم رفتیم کل روز تو فکرش بودم حتی شب تا صبح بیدار بودم بهش فکر میکردم صبح آبجیم رفت مدرسه تا اینکه ظهر اومد خونه بهم گفتش که یادته دیروز درمورد اون دختره ازم پرسیدی گفتم آره گفتش درمورد تو ازم سوال کرده که کی هستی احتمالا اون فکر کرده دوست دخترتم بهش گفتم تو بهش چی گفتی گفت نترس نگفتم دوست پسرمی بهش گفتم داداشمی بعد دختره میره من رفتم تو فکر که چرا در مورد من از ابجیم ازش پرسیده حتماً ار من خوشش اومده به ابجیم گفتم شمارشو ازش بگیره ابجیم فبول نکرد زیاد اصرار کردم ابجیم گفت اگه ازم پرسید شمارمو میخوایی چکار آخه ما با هم دوست نیستیم بهش گفتم که نمیپرسه اون میدونه شمارشو واسه من میخوایی آبجیم قبول کرد پس فرداش شمارشو ازم گرفت شبش بهش زنگ زدم گوشیش خاموش بود تا 8 فروردین که روشن بود ساعت 10:35 بهش زنگ زدم درست یادمه ساعت 10:35 بود جواب داد خودمو معرفی کردم صداش خیلی ناز بوداونم خودشو معرفی کرد اسمش شقایق و 15 سالشه تقرییا‍40 دیقه حرف زدیم بعد خداحافظی کردیم کارم فقط این بود بهش زنگ بزنم شب تا صبح اس بازی میکردیم تا روز 13 گفتم نرفتین بیرون اون گفت رفتن ولی نمیتونه منو ببینه شاید خونوادش بفهمن منم چیزی نگفتم 16 فروردین بود که خودش بهم زنگ زد گفت که نرفته مدرسه با دوستاش رفتن کناره دریا منم رفتم ببینمش برای اولین بار بود که با یه دختر بیرون قرار داشتم پسر دائیم منو رسوند رفتم دیدم که تو آلاچیق نشسته بهش زنگ زدم گفتم به دوستش بگه بره تا من بیام منم رفتم پیشش نشستیم نیم ساعت با هم حرف زدیم من حتی بهش دست نزدم کمی با هم فاصله داشتیم ضربان قلبم رو 1000 بود بهش گفتم بریم ساحل بشینیم گفتش 5 دیقه بعد میریم منم قبول کردم هنوز یه دیقه نگذشته بود که گشت اومد مارو گرفت این اولین بارم بود که گشت منو گرفته بود اونم با دختر خیلی ترسیده بودم ولی خودمو کنترل کردم به شقایق نگاه کردم هیچ ترسی نه تو صداش بود نه تو نگاش از من پرسید چکارمه زبونم بند اومده بود چیزی نگفتم از شقایق پرسید اون گفت دوستشم خداروشکر دیگه زیاد گیر نداد یه کم نصیحت کرد به من گفت که برم منم رفتم نمیدونم چج.ری بچه ها فهمیده بودن من و دوست دخترم رو گشت گرفته شاید یکی از دوستام منو دیده بود بچه ها به من گفتن این دختر از و.قتی که دوم راهنمایی بوده دوست پسر داشته با هیچ کدومشون زیاد نمونده و چند نفر کردنش به من گفتن که بکنمش و ولش کنم ولی من خیلی زیاد دوستش داشتم می خواستم باهاش ازدواج کنم برام مهم نبود تو گذشته چجوری بوده خلاصه دو هفته گذشت دلم براش تنگ شده بود تو این چند وقت خیلی علاقه ام بهش زیاد شده بود تقریبا مطمئن بودم اونم منو میخواد بهش گفتم میخوام ببینمش گفت شاید دوباره گشت گرفتمون منم اتفاقی گفتم بیا خونمون گفتش بعد از ظهر کسی نیست خونتون من بهش گفتم نه بابام صبح و بعد از ظهر میره سر کار فقط ظهر خونه هستش مامانمم تقریبا همیشه بعد از ظهرا میره خونه خالم گفتش باشه ساعت هفت بعد از ظهر میام گفتم چرا اون موقع گفت میخواد نره باشگاه بیاد خونه 7 تا 9 شب روز های زوج میرفت باشگاه. ساعت 7 شد بهش زنگ زدم گفنم کجایی گفت بیرونه آدرس بدم تا بیاد منم آدرس خونه رو دادم 5 دیقه بعد اومد تا اومد تو خونه دوباره ضربان قلبم بالا رفت براش شربت آوردم و خوردیم کنارش نشستم چند لحظه سکوت بین ما حاکم بود تا اینکه من سکوت روشکستم بهش گفتم عاشقشم و دستمو دوره گردنش حلقه کردم لباشو بوسیدم اولین بارم بود که لبای یه دخترو حس میکردم من بلد نبودم برام خیلی تعجب آور بود شقایق خیلی حرفه ای بودذ زبونشو تو دهنم میکرد و میچرخوند کلاً او فاعل بود من کم بلد بودم تا اینکه اومد رو گردنش گردنشو بوسه های ریز میزدم شالش اذیتم میکرد شالشو دراوردم و گردنشو میبوسیدم لاله گوششو میخوردم هیچ مقاومتی نمیکرد سرمو بلند کردم تو چشاش نگاه کردم اشک تو چشاش جمع شده بود نمیدونم چرا بهش گفتم دوسش دارم دوباره بوسیدمش تا ساعت 9 تو بغل هم بودیم و حرفهای عاشقانه میزدیم و بهم گفت که بیام خواستگاریش من بهش گفتم تا 1 ماه دیگه میام اونم قبول کرد و بعدش شقایق رو رسوندم خونه یه هفته بعد بهش گفتم که بیاد خونمون قبول کرد و قرار شد ساعت 7 بیاد ولی نیومد به گوشیش زنگ زدم خاموش بود تا 2 روز بعد دو روز روشن شد که یه پسره جواب داد گفتش آقا اشکان دیگه با این خط زمگ نزنم من موندم که این پسده کیه خودشو معرفی کرد دوستم بود گفت شقایق با اون دوست شده دنیا رو سرم خراب شد تا یه هفته اصلا نمیفهمیدم دور و برم چی میگذره به دوستم زنگ زدم گفتم میخوام با شقایق حرف بزنم میخواستم بدونم به زور باهاش دوست شده یا خودش خواسته که بهش زنگ زدم به من گفت یه بار با دوستت که اومدی جلو مدرسه منو ببینی اونو دیدم و ازش خوشم اومده و باهاش دوست شدم من گوشی رو قطع کردم خیلی اعصابم داغون بود 2 هفته گذشت با دوستم به هم زد و با یکی دیگه دوست شد شقایق یه جنده بود که با احساساتم بازی کرد دیگه از دخترا متنفرم یه چیزه دیگه یادم رفت زمانی که با من بود با پسر دائیمم دوست بود البته بعد فهمیدم راستي فيلم سكسشم ديدم الان که دارم این خاطره رو مینویسم همین امروز شقایق رو دیدم که خیلی نگام میکرد. بچه ها ببخشید داستانم سکسی نبود
نوشته : اشکان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها