داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با دوست دخترم ستایش

سلام علی هستم ۲۰ کرج این داستانی که میخوام براتون بنویسم کاملا واقعیه و مثل خیلی از داستان ها نمیخوام که کسشر بنویسم
من ۱۵سالم بود که یه روز از مدرسه اومده بودم و لش کرده بودم گوشیم زنگ خورد رفیقم بود گفت شب بیا خونه فلانی مهمونی سایکو گرفته پول تیکت تورو هم من حساب کردم گفتم باشه من با کلی اطمینان خاطر پشمامو زدم و لباس خوب پوشیدم رفتم سمت خونشون ساعت ۱۲ شب بود که مهمونی شروع شد من خیلی خجالتی بودم با اینکه گل کشیده بودم و مشروب خورده بودم ولی باز نرفتم که برقصم یه دختره که نمیشناختمش اومد گفت پاشو برقص با کلی اسرار رفتم خیلی سرم گیج میرفت همینجوری با کس کلک بازیامون ساعت شد ۴ با دختره اوکی شده بودم یکم بوس کردیم همو ساعت ۷ صبح بود که رفتم سمت خونه گرفتم خوابیدم ساعت ۱۰ مامانم گفت پاشو دوستم اومده گفتم کدوم گفت سمیه گفتم برو الان میام یه سیگار کشیدم اومدم برم که یه صدای اشنایی شنیدم مثل صدای ستایش تو مهمونی بود(همون دختره که باهاش اوکی شدم) رفتم دیدم بله از شانس دختر دوست مامانم از آب درومد دیگه رفتم تو کارش بعد یه مدت رفتم خونشون دیدم کسی نیست بحث رل و سینگل و اینا شد یهو بی مقدمه گفتم دوستت دارم منتظر بودم بخنده یا بگه کس نگو ولی گفت منم دوستت دارم پشمام ریخت یه دو سه روز اس ام اس بازی کردیم گفت قراره واسه تولد مامانم بیاد خونمون ۵شنبه دقیقا ۴شنبه بود که گفتم کست زبونش بیرونه یا تو گفت وایسا فردا بهت میگم فردا رسید اومدم یکم پذیرایی شد ازشون من رفتم تو اتاقم میدونستم اونم میاد اومد گفتم دیروز باید میگفتی الان بیاد نشون بدی گفت اگه نشون بدم باید بخوریش فکر کردم شوخی میکنه گفتم باشه لگشو کشید پایین یه بادی بسته بود اونو باز کرد شرتشو درآورد گفتم مگه صندوق بانک مرکزیه اینهمه داستان روشه گفت از اونم بهتره باز کرد یکم دست زدم گفت خب بخور گفتم واقعا گفت اره گفتم باشه ولی مثل بقیه نمیگم شیرین بود آبش شور بود کاملا تلخ بود اصلا اینطور نیست دیگه داشتم از شق درد میمردم که گفت نوبت منه گفتم باشه مثل بقیه کسشعر نگم سایزشو سایزش ۱۶ سانته یکم خورد دیدم چشاش قرمز شده انگار اوور زده یهو درآورد از دهنش گفت بزار تو کسم گفتم کسکش مگه پرده نداری گفت چرا ولی میخوام تو بزنی گفت شر میشه گفت کارتو انجام بده زود باش کیرم خیس بود گذاشتم رو چوچولش آروم کردم تو یهو دیدم سرخ شد تو تلمبه سوم پردش پاره شد شانس تخمیه من کلید اتاقم گم شده بود گاب صندوق گزاشته بودم پشت در مامانش عین یابو اومد تو دید من رو دخترشم اون شب وقتی بابام منو تو اون صحنه دید دلم میخواست بمیرم مامان جندش میخواست شکایت کنه بخاطر باکرگی دخترش ولی خب بخاطر آبروش قرار شد که تو ۱۸ سالگی باهم ازدواج کنیم ۱۸سالگی ازدواج کردیم ولی تو ۱۹ سالگی دقیقا ۱سال پیش طلاق گرفتم ۱۲۳۵ سکه مهرش بود یادمه اون موقع بابام نزدیک ۳ میلیارد مهریه داد ولی خب اینقدر داره که تخمشم نبود الانم که ۲۰ سالم شده هنوز بخاطر اون اشتباه از خودم بیزارم نتیجه گرفتم تو ۲ حالت هیچوقت تصمیم نگیرم وقتی عصبی ام و وقتی حشری ام امیدوارم لذت برده باشید نظر همتون برام قابل احترامه.

نوشته: علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها