داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاقبت مشروب خوری با مامان

سلام از خودم بگم شایان 23 سالمه رشته حقوق میخونم دوستم مهران 25سالشه داستان ما از اونجایی شروع شد که من دانشگاه قبول شدم اوایل دانشگاه با مهران آشنا شدم مهران پسر خوب با ادبی با قد بلند صورت سفید صورت خوش فیس بود منم از اونجایی قبلا تو یک محل زندگی میکردیم با هم صمیمی شدیم ما کم کم دوستیمون بیشتر شد تا جایی کم شب برا درس خوندن پیش هم می‌خوابیدم مامانم تقریبا به مهران عادت کرده بود جلوش تو خونه راحت بود مامانم معرفی نکردم اسمش مهناز 43 سالشه با باسنی بزرگ خوش فرم طوری که همه مردا فامیل توکفشن یک روز تقریبا بعد ظهر بود تو خونه بودم دیدم مهران دوستم بهم زنگ زد که شب اگه بیکارم شام بریم بیرون و اینم بگم من بابام 3 سال پیش از مامانم جدا شد ما تنها با مامانم زندگی میکردیم. خلاصه اون روز قرار بود بریم که من گفتم مشکلی نیست شب بیا دنبالم بریم شب شد مهران اومد دنبالم منم بهش گفتم بیاد داخل تا من آماده شم بریم اومد داخل داخل حال روی مبل نشست مامانم حموم بود خبر از اودن مهران نداشت داشتم حاضر میشدم دیدم مامانم از حموم با حوله کوتاه دور کمرش تا بالای زانو و طوری که خط سینه هاشو کامل معلوم میشد از حموم اومد بیرون با دیدن مهران دیدم خشکش زد مهرانم سریع یک نگاه ریز سر تا پا مامانم کرد سرش انداخت پایین آروم با خجالت سلام کرد مامانم از اونجایی جا خورده بود سریع خودش جمع کرد سلام کرد گفت بی خبر اومدین شایان نگفته بود منم گفتم قرار بریم بیرون گفتم دم در منتظر نباشه بیاد داخل مامانم گفت باشه رفت داخل اتاق منم اون لحظه نمی‌دونستم راستش چیکار کنم که دوستم مامانم تقریبا لخت دیده سریع بحث عوض کردم آماده شدم رفتیم بیرون شبم در موردش حرفی نزدیم
چند روز بعدش تو دانشگاه بودیم دیدم مهران پرسید مامانت چه خبر اونجا کنجکاو شدم چرا باید مهران خبر از مامان من بگیره گفتم خبری نیست خوبه گفت چرا گفت آخه مامان مهربونم خوبی داری منم گفتم نظر لطفته از این حرفا رفتیم خونه دیدم مامانم غذا درست کرده بهم گفت بگو دوستتم امشب بیاد پیش ما منم به مهران زنگ زدم قرار شد شب مشروب بیاره بیاد خونمون باهم بخوریم شبم همونجا پیشم بخوابه خلاصه اومد شام خوردیم رفتیم تو اتاق من مشروب بخوریم مهران به مادرم تعارف کرد شما هم میخورن یا نه آخه خانواده مادریم خانواده مذهبی نیستن اینا عادیه براشون اونم خلاصه با کلی ناز قبول کرد مهران شد ساقی. مشروب خوردیم مامان از اونجایی که زیاد مشروب خورده بود از ما مست تر بود رفت بخواب که تو راه رفتن خورد زمین باعث شد هرچی خورده بود بالا بیاره کلا لباسا خونه کثیف کنه منو مهرانم از سریع بلندش کردیم من بردمش داخل حموم که لباساش عوض کنه دوش بگیره حالش بهتر شد داخل حموم که شدیم مهران گفتم برو بیرون من لباساش عوض کنم گفت برو لباس بیار براش تا اون موقعی من حواسم هست دوباره زمین نخوره من رفتم لباس از کمدش آوردم سریع برگشتم حموم دیدم مهران تمام لباسی مادرم در آورده مامانم تقریبا از مستی بیهوش افتاده کف حموم رسیدم سر جا خشکم زد مهران گفت چیکار می‌کنی بیا لباسش عوض کنیم منم سریع اومدم دوش آب باز کردم رو سر مامانم تا بدنش کثیف شده بود تمیز کنیم دیدم مهران داره با دست میکشم روی سینه ها بدن مامانم که مثلاً داره تمیز می‌کنه منم از اونجایی حس غیرتم گل کرده بود ولی نمیدونم چرا داشت خوشم نیومد از این کار مهران برا همین جلوش نگرفتم اونم دید چیزی نگفتم شروع کرد تمام بدنش زیر دوش به شستن مامانم بلندش کردیم بردیمش روی تخت لباساش پوشیدیم. اون خوابید از اون روز به بعد رابطه من با مهران خیلی کم کردم مامانم چیزی خدارو شکر از اون شب یادش نیست ببخشید خیلی سکسی نبود ولی گفتم شاید براتون جالبه باش

نوشته: شایان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها