داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مامان حمیرا

سلام من خودم نويسنده اين داستان نيستم اما خيلب دوست داشتم نظر هارو در موردش بدونم واسه همين گذاشتمامان حمیرا

قسمت اول

سلام من حامد هستم و 17 سالمه. همیشه داستانای سکسی منو تحریک می کرد و با خوندنشون رویاهای قشنگ توذهنم درست می شد که کیرم از سفتی می ترکید ولی همیشه فکر می کردم اینا یه داستانه. مگه میشه مادر با پسرش سکس کنه؟ ولی نمی دونستم یه همچین جریانی برای خودمم پیش میاد. ما یه خانواده 4 نفره هستیم. برادرم حمید که 20 سالشه. بابام نگهبان یه شرکت داروسازیه و یه شب در میون شیفته و مامان جونم که اسمش حمیراس و حدود 45 سالشه. دلیل اصلی این که من همیشه تو کف مامانم بودم سینه های گندش بود. آخه من عاشق پستونای گنده ام. از سایز کرست چیزی سرم نمیشه که براتون سایز پستونای مامانمو بگم، ولی این جوری براتون بگم که اگه کرستشو مثل کلاه بزارم سرم نصف سرم رو پر می کنه، مثل این کلاه مشهدی یا خلاصه که امکان نداره کسی تو خیابون از کنارش رد بشه و به پستونای قلمبه مامان خیره نشه. بگذریم. جریان از اونجایی شروع شد که من متوجه راحتی زیادی مامان و حمید شده بودم و دیده بودم وقتایی که اونا با هم تنهان شوخی های ناجور می کنن. مثلا یه بار که من تو اتاق تلویزیون می دیدم، رفتم آشپزخونه که آب بخورم دیدم مامان خم شده از کابینت چیزی برداره که حمید مامانو یه دست مالی حسابی کرد، ولی تا دید من اومدم زود خودشو جمع کرد و منم به روی خودم نیاوردم. یا بعضی وقتا که از باشگاه می اومدم می دیدم یا حمید حمومه یا مامان، که اون یکیم تازه از حموم اومده. منم با داستانای سکسی که خونده بودم و تجربه دوستان سایت به مامان و حمید شک کرده بودم که با هم رابطه سکسی دارن، ولی نمی تونستم قبول کنم که مامان منم بله. تا این که یه روز اومدم خونه. خواستم برم دوش بگیرم که دیدم حمید از رختکن اومد بیرون. تا منو دید هول کرد که من دلیلشو نفهمیدم، ولی اینو تو چشاش حس کردم. بعد رفتم سمت حموم که حمید گفت: کجا میری؟ گفتم: می خوام یه دوش بگیرم، چیه مگه؟ گفت: آخه مامان حمومه. من جا خوردم. گفتم: یعنی با هم حموم بودین؟ حمید گفت: نه بابا، همین الان که من اومدم بیرون مامان رفت تو. ولی من می دونستم دروغ میگه. منم رفتم پای تلویزیون. حمیدم رفت تو اتاقش. بعد چند دقیقه مامان اومد بیرون، ولی نمی دونست که من خونه ام و گفت: آخ، این دفعه کونم خیلی درد گرفت وحشی، داره می سوزه، نه به بی بخاری بابات نه به تو. من که باورم نمی شد چی شنیدم. یه دفعه صدای در اتاق حمید اومد و مثلا طوری که من متوجه نشم به مامان گفت: هیس، حامد خونس. مامانم فهمید چه سوتی داده، برا همین با همون ربدوشامبرش که داشت پستوناشو خفه می کرد و تا چاکش معلوم بود اومد پیش من. گفت: حامد جان تو خونه ای؟ به حمید گفتم بیا پشتم رو بشور، یه جوری شست که داره پوستم بلند میشه. اینو گفت که مثلا ماستمالی کنه ولی نمی دونست حمید به من گفته مامان بعد من رفته حموم و بازم ضایع شدن. منم که دیگه همه چیزو فهمیده بودم، گفتم: آره، شنیدم گفتی خیلی می سوزه و یه نیشخند زدم. مامانم که فهمید همه چیز لو رفته یه لبخند کوچولو زد و رفت. شب سر شام بودیم که مامان باز شروع کرد ماستمالی و گفت: حمید اصلا بلد نیست با یه پوست لطیف چطور برخورد کنه، این دفعه رفتم حموم، حامد جان به تو میگم بیای پشتمو بشوری. منم هول کردم. نمی دونستم چی بگم، فقط مثل خر کیف کردم. چون می دونستم پشتمو بشور یعنی چی. فقط گفتم: چشم، حتما. حمید سرش پایین بود و هیچی نمی گفت. برعکس مامان، خجالت می کشید. از فردای اون روز مامان یه جور دیگه بود. وقتی از مدرسه اومدم دیدم مامان یه تاپی پوشیده که تا حالا تنش ندیده بودم. یه تاپ استرچ زرد که قشنگ چسبیده بود به بازو و شکمش. حالا خودتون در نظر بگیرین تو یه همچین لباس تنگی اون پستونا چه جوری میشن. منم خیره بودم تو پستونای مامان. آخرشم مامان گفت: چیه؟ خیلی نگا می کنی. اینو تازه خریدم. بهم میاد؟ تو مغازه که پوشیدم فروشندش می گفت خیلی بهم میاد. کلی تعریف کرد. منم گفتم: عالیه، خیلی خوشگل شدی. ولی پیش خودم گفتم: یعنی مامان جلو اون یارو هم این جوری بوده؟ مرتیکه هیز، کلی دید زده تازه تعریفم کرده. بعد مامان گفت: پس، از این به بعد همش اینو تو خونه می پوشم. من حسابی شق کرده بودم و فقط می گفتم: آره، خیلی خوبه. یه چند روزی همین جوری بود و مامان هی خودشو با من راحت تر حس می کرد و باهام شوخی می کرد. خودشو می مالید بهم تا این که یه کم رومون به هم باز شد و یه شب وقتی بابا نبود و حمیدم تو اتاقش داشت چت می کرد، مامان رفت حموم. بعد چند دقیقه گفت: میای پشت مامانو بشوری عزیزم؟ وای، این حرف داشت دیوونم می کرد. چند روزی بود منتظر این لحظه بودم. باورم نمی شد که تا چند دقیقه دیگه چی خواهم دید. پستونای گنده و لخت مامانو تو اون کرستای که همیشه بوشون می کردم و می مالیدم به کیرم. تو همین فکرا بودم که مامان گفت: کجایی پس؟ یخ کردم. در حموم بازه، زود لباساتو در بیار، راحت باش و بیا مامان جون. منم تی شرتمو درآوردم و با شلوارک رفتم تو که وقتی شق می کنم تابلو نشه. رفتم تو حموم. نمی دونین چی دیدم! مامان با یه شورت و کرست مشکی جلوم بود. تا منو دید گفت: شلوارکتو در بیار، توام یه دوش بگیر دیگه. منم یه کم من و من کردم. گفتم: آخه مامان… خندید. گفت: آهان، از اون لحاظ میگی، عیبی نداره. من که مامانتم، عیبی نداره. حمیدم همین جوریه، این طبیعیه یه مرد وقتی یه زن لخت رو می بینه این جوری بشه (شق). حتی اگه مامانش باشه. منم درآوردم. مامانم گفت: حالا بهتر شد، مثل من راحت باش. حالا بیا تو. خودشم رفت زیر دوش. پشتش به من بود. منم داشتم با چشام می خوردمش. تازه فهمیده بودم مامان عجب کونی داره. گوشتی و قلمبه. داشتم مامانو حسابی دید می زدم که مامان برگشت و لیفو داد دستم. خودشم از پشت بند کرستش رو باز کرد و گفت: اینم در بیارم که تو راحت باشی. من داشتم می ترکیدم. آخه الان مامان با پستونای لخت پشت به من بود. حاضر بودم هرچی دارم بدم مامان برگرده سینه هاشو ببینم. بعد مامان گفت: چی کار می کنی؟ زود باش دیگه. تازه یادم افتاد که چرا اونجام. منم شروع کردم به شستن. مامان گفت: حامد، حالا که با هم تنهایم وجلوتم مثل تیر آهن شده یه سوال ازت دارم. منم گفتم: چی، بگو مامان. گفت: تو از کجای خانوما خوشت میاد که وقتی می بینی این جوری تیر آهن میشی؟ منم با یکم من و من گفتم: پستوناشون مامان خندید گفت: ای شیطون، پس برا همین همش سر کشو لباس زیرای منی داری، با کرستای من ورمیری. من سرخ شده بودم از خجالت. بعد مامان گفت: حدس می زدم. آخه بچگیتم این جوری بودی. اون موقع وقتی سه چهارسالت بود پستونای من برات هم اسباب بازی بود، هم پستونک خوابت. وقتی گریه می کردی کافی بود بغلت کنم. خودت دست می کردی تو کرستم با پستونام بازی می کردی دیگه گریه یادت می رفت. یا شب می اومدی پیش مامان با اون صدای قشنگت می گفتی مامان پسون. منم سینه هامو در می آوردم. توام باهاشون ورمی رفتی تا خوابت ببره. منم خوشم می اومد. آخه بابات از این کارا بلد نیست. یه راست میره سره اصل کاری. بعدشم زود می خوابه. می دونی که چی رو میگم؟ تا این که بعد بابات اینقدر غر زد که حامد بزرگ شده، زشته و از حرفا که منم دیگه نزاشتم این کارو بکنی. منم همچنان دستم رو کمر مامان بالا پایین می شد. یه لحظه دلو زدم به دریا و گفتم: مامان پسون مامان زد زیر خنده و گفت: آخ جون، قربونت برم، می دونی چند ساله اینو بهم نگفتی؟ منم گفتم: می دونی چند ساله بهم پسون ندادی؟ مامانم خندید گفت: راستی راستی پستون می خوای؟ منم گفتم: آرزومه. که یه دفع مامان برگشت. منم برای اولین بار پستونای گنده مامانو لخت دیدم. از اون چیزی که فکر می کردم گنده تر بود. آخه کرست جمعشون می کنه ولی الان که آزاد بود خیلی گنده تر بود. پستوناش مثل خربزه بود ولی یه کم تپل تر، که یه دونشم تو دوتا دست منم جا نمیشه. همین جوری که خیره مونده بودم به پستونای مامان خودش یکیشو با دستش گرفت وگفت: بیا عزیزم، بیا هرچی می خوای بخور. هر کاری دوست داری بکن. منم رفتم جلو و چنگ زدم تو پستونای مامان، افتادم به جونشون. همه جاشو می لیسیدم و می بوسیدم. مامانم دستشو گذاشته بود پشت سرم و سرمو فشار می داد تو سینه هاش و رونشو کرده بود لای پام و رونای تپلشو می مالید به کیرم و می گفت: جون، بازم حامد کوچولو داره سینه هامو می خوره. ولی من هیچی نمی گفتم و فقط می مالیدم و می خوردم. یه چند دقیقه که خوردم به نفس نفس افتادم. مامانم گفت: سیرشدی عزیزم؟ خوشت اومد؟ منم که دیگه روم باز شده بود گفتم: مرسی مامان، به آرزوم رسیدم. دارم پرواز می کنم. مامانم کیرمو گرفت و گفت: معلومه و کیرمو فشار داد. گفت: درش بیار ببینم شومبولت چقدی شده، خیلی وقته ندیدمش. اون موقعها که می بردمت حموم همش بوسش می کردم و می خوردمش. آخه بابات از این کار خوشش نمی اومد ولی من احتیاج داشتم. بابات اصلا به فانتزی های سکسی من توجه نمی کرد. بعد شورتمو کشید پایین و کیرمو گرفت تو دستش. منم خیلی خوشم اومد وگفت: آخ جون، قربونش برم. چقدر بزرگ شده ولی هنوز کوچولو باید بزرگتر بشه تا بشه یه کیر درست و حسابی. اولین باری بود که مامانم اسم کیرو جلوم می آورد. منم خوشم می اومد. کیرمو آروم تو دستش فشار می داد. بعد گفت: این کیر فقط به درد یه چیز می خوره که بعداً بهت میگم. بعد کردش تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. اولین بارم بود یکی کیرمو می خورد. خیلی خوشم اومده بود. بعد مامان گفت: خوشت میاد عزیزم؟ منم سرمو تکون دادم و با سینه هاش بازی می کردم. بعد دستشو گذاشت پشتم و منو کشید طرف خودش و گفت: خودتو عقب جلو کن مثل اینکه داری کس می کنی. وای که این حرفای مامان چقدر تحریکم می کرد. آخه تا حالا یه زن جلوم از کیر و کس حرف نزده بود. منم شروع کردم تو دهن مامان تلمبه زدن. یه چند بار که جلو عقب کردم دیدم آبم داره میاد. به مامان گفتم. اونم نذاشت برم عقب و همه آبمو ریختم تو دهنش. اینقدر کیرم تو دهنش موند که کوچولو شد. بعد مامان کیرمو در آورد وگفت: به به، چقد خوشمزه بود. حالا می خوام یه چیز خوشمزه بدم تو بخوری. باشه؟ منم با سر گفتم باشه. بعد بلند شد تا شورتش رو در بیاره. وقتی خم شد پستونای آویزونش بازم حشریم کرد. گفتم: مامان، قربون این پستونای گندت برم که لنگه نداره. بعد مامان نشست ولاپاشو باز کرد و گفت: تا حالا از اینا خوردی؟ منم گفتم: من تا حالا کس ندیدم که بخوام بخورم. مامان گفت: خوب به این میگن کس، بیا خوب ببین. بعد انگشتشو کرد تو کسش و تکون داد. گفت: بیا بخور ببین چه جوریه، هرکی خورده راضی بوده! (این چندمین سوتی مامانم بود که می داد ولی سریع می ذاشت پای شوخی که حالا اونم یه جریان داره که براتون میگم). منم چون ترتمیز بود کف حموم به سینه خوابیدم و سرمو بردم لاپای مامان و شروع کردم به لیس زدن. اونم سرمو فشار می داد لاپاش و آخ جون آخ جون می کرد. یه چند دقیقه که خوردم مامان حسابی حشری شده بود. بلند شد. گفت: خوب، حالا باید بریم سر اصل کاری یعنی باید مامانو بکنی. وقتی مامان از این حرفا می زد بهم، یه جوری می شدم. بازم گفت: باید مامانو از کون بکنی، سایز کیرت جون میده برا کون من که دیگه دردم نگیره. مثل کیر اون حمید وحشی. منم گفتم: پس با حمیدم بعععله. اونم گفت: تو که همه چیزو می دونی دیگه چرا می پرسی؟ گفتم: مامان، چه جوری سکستون با حمید شروع شد؟ مامانم گفت: جریانش مفصله، بعدا برات میگم. الان زود بیا اینجا که مامان به کیرت احتیاج داره. منم گفتم: خوب، الان باید چیکارکنم؟ مامانم گفت: باید کیر خوشگلتو بکنی تو کونم. بعد صابونو برداشت و قشنگ دستشو صابونی کرد و مالید به کیرم. یه کم جلو عقب کرد که خیلی خوشم اومد. بعد خم شد جلوم و با یه حالت خاص دستشو از بین پاش آورد بیرون و انگشتشو مالید به کونش و قشنگ صابونیش کرد و انگشتشو می کرد تو کونش. همش می گفت: حامد جون می خواد مامانو از کون بکنه. زودباش عزیزم. بیا کیر خوشگلتو بکن تو کون مامان. منم رفتم سر کیرمو مالیدم به سوراخ کون مامان و مامان خودش اومد عقب تا کیرم بره تو کونش. نمی دونم کیر من کوچیک بود یا کون مامان زیادی گشاد بود. بعد گفت: آروم همشو بکن تو. منم یواش یواش کل کیرمو کردم تو. اونم خوشش اومده بود. می گفت: آخ جون، دارم حال می کنم با کیرت عزیزم. دارم کون میدم به پسرم. بکن عزیزم، تند تند بکن. کون مامانو بکن. منم مثل خرگوش تلمبه می زدم. آخه اولین باری بود که کیرم می رفت تو یه همچین جای گرم و نرمی. مامان خیلی حشری شده بود. همش ناله می کرد و خودشم می داد عقب. بعد گفت: کیرتو کلا در بیار، دوباره بکن تو. منم همین کارو کردم. وقتی کیرمو کشیدم بیرون سوراخ کون مامان باز و بسته می شد. منم هی تا ته می کردم توش و درمی آوردم. تا اینکه احساس کردم تو کمرم سیل راه افتاده. به مامان گفتم. اونم گفت: مال منم داره میاد عزیزم. تو داری آب مامانو میاری. دوست داری همیشه آب مامانو بیاری؟ مامان داشت از این حرفا می زد که داد و بیدادش بیشتر شد و آبش اومد. بعد برگشت کیر منو گذاشت لای پستونای نازش و بالا پایین کرد. اینقدر این کارش تحریکم کرد که تو چند ثانیه اول دوباره آبم امد و پاشید لای پستونای مامان. با خنده ازم پرسید: چطور بود عزیزم؟ خوشت اومد؟ منم بغلش کردم و بوسیدمش. گفتم: هیچ وقت این روز رو یادم نمیره. بعد من گفتم: مامان می زاری کستم بکنم؟ مامان با تعجب گفت: تو بازم می خوای؟ کیرت بازم بلند میشه؟ منم گفتم: آره، کافیه یه دست کوچولو به پستونای حشری کنندت بزنم، کیرم مثل سنگ میشه. مامان خندش گرفته بود و گفت: نه دیگه، برا امروز کافیه. همین جوری پیش بری هیچی ازت نمی مونه عزیزم. حالا وقت زیاده. از این به بعد زیاد با هم کار داریم. بعد گفت: شما چقدر حشرین. برعکس باباتون، اون دفعه که حمید منو از کون کرد تا چند روز جاش می سوخت. از بس وحشیانه می کنه. شماها به مامانتون رفتین که اینقد آتیشتون تنده. منم گفتم: قربون مامان حشریم برم. بعد خودمونو شستیم و رفتیم بیرون. حمید گفت: خسته نباشین، از سرو صداتون معلومه خیلی خسته شدین. مامانم گفت: تا اونجات بسوزه، دفعه دیگه وحشی بازی در نیاری. حالا چون دلت نشکنه دفعه بعد با هم بیاین پشت مامانو بشورین. منم همچنان منتظر اون روز بودم .
بالا

قسمت دوم

مامان کرده بودم. باورم نمی شد که تونسته بودم مامانو بکنم. تا یادش می افتادم دوباره کیرم شق می شد. اینقدر ماجرای اون روزو تو ذهنم مرور کردم که دیگه داشتم منفجر می شدم. آخه بازم دلم می خواست. هی با خودم ور رفتم، دیدم نمیشه، هیچ راهی ندارم. فقط مامان می تونه آرومم کنه. ساعت 12 بود. رفتم تو اتاق خواب مامان و بابا. دیدم مامان به پهلو خوابیده. یه شورت و کرست فقط تنش بود. منم رفتم کنارش دراز کشیدم. دیدم مامان بیداره. تا متوجه شد یکی اومده رو تخت برگشت، دید منم. گفت: تویی عزیزم؟ چی شده؟ چرا نخوابیدی؟ گفتم: مامان خوابم نمی بره. همش جریان سکس امروز میاد تو ذهنم، نمیزاره بخوابم. مامانم گفت: یعنی از این که با مامانت سکس کردی ناراحتی و عذاب وجدان داری؟ گفتم: نه بابا، من آرزوشو داشتم. عذاب وجدان چیه؟ مامان گفت: پس چیه؟ دوباره پسون می خوای؟ و خندید. منم بغلش کردم و گفتم: آره، کیرم یک ساعته همین جوری شقه. چیکارش کنم؟ مامانم گفت: نه عزیزم، تو امروز دوبار آبت اومده. اگه اینجوری پیش بری خیلی ضعیف میشی. برات ضرر داره. ولی چون تا اینجا اومدی دست خالی نری بهت یه کم پسون میدم. بعد چرخید و رو پهلو چپش خوابید رو به من، یکی از سینه هاشو با دستش انداخت بیرون و مالید به صورتم. منم دوباره شروع کردم به مکیدن و بوسیدن و لیسیدن. آخ که چه حالی میده سینه های مامان. بعد از چند دقیقه مامان گفت: خب دیگه، تا پوست اینا رو نکندی برو بخواب. ولی من سیر نمی شدم. گفتم: مامان یه ذره دیگه. گفت: نه. منم دیگه هیچی نگفتم. مامان سینشو دوباره گذاشت تو کرستش و جابه جاش کرد. بعد طاقباز خوابید. منم همینطور. بعد من گفتم: مامان. گفت: جانم. گفتم: خیلی دوست دارم بدونم سکستون با حمید چه جوری شروع شد. تو خواستی یا اون؟ مامانم گفت: حالا توام نصف شبی وقت گیر آوردی؟ ازش خواهش کردم. اونم شروع کرد تعریف کردن: (از زبان مامان) حدود سه چهارماه پیش اون روز قرار بود تو بعد از مدرسه بری خونه دوستت و حمیدم گفته بود میرم خونه عزیز اینا با دایی کار دارم. باباتم زنگ زد و گفت که زن یکی ازهمکاراش مریضه ومی خواد که جاش اضافه کاری وایسه. منم تو خونه تنها بودم و طبق معمول حشری. نمی دونستم چه جوری خودمو خالی کنم. همش سینه هامو می مالیدم و تو ذهنم با اونایی که دوست داشتم سکس کنم برا خودم تو ذهنم سکس می کردم. (منم سریع گفتم کیا مثلا مامان؟ گفت: حالا بعدا میگم) ولی ارضام نمی کرد یه دفعه یاد یه فیلم سوپر افتادم که توش زنه داشت با یه خیار خودشو ارضا می کرد. منم همین جوری لخت لخت رفتم سر یخچال و دوتا خیار یکی بزرگ و یکی کوچیک برداشتم و با آب گرم شستم. بعد رفتم رو تخت و شروع کردم خیارا رو مالیدن به کس وکونم. خیلی حال می داد. بعد کرمو برداشتم و خیار کوچیکه رو چرب کردم. سوراخ کونمم همین جور. شروع کردم با خیاره کونمو گاییدن. نصف بیشتر خیارو می کردم تو و در می آوردم. بعد به حالت سجده خوابیدم. سرم رو بالش بود و کونم رو به هوا. یکی از خیارا رو کردم تو کونم اون یکیم تو کسم و با دوتا دست تو کس و کونم جلو عقب می کردمشون. من مشغول بودم و سرم رو بالش از همه جا بی خبرکه یه دفعه تلفن زنگ زد. منم یه دفعه از جا پریدم، دیدم حمید کیر به دست دم در وایساده و داره منو نگاه می کنه. نه من می تونستم حرفی بزنم نه اون. خشکمون زده بود. بعد من گفتم: تو اینجا چیکار می کنی؟ اونم زود رفت تو اتاقش. بعد از این که تلفنو جواب دادم یه تاپ بدون کرست و یه دامن بدون شورت پوشیدم رفتم تو اتاق حمید. دیدم هنوز داره با کیرش ور میره. تا منو دید قایمش کرد. منم رفتم جلو. طفلکی ترسیده بود. و فکر می کرد الان دعواش می کنم. منم که بدتر از اون حشری بودم یه کیر درست و حسابی دیده بودم. گفتم هرچی باشه از خیار که بهتره. به حمید گفتم: داشتی چیکار می کردی شیطون؟ اونم گفت: هیچی به خدا. منم گفتم: چرا ترسیدی عزیزم؟ تو که کار بدی نکردی. منم داشتم همین کارو می کردم. از کی پشت در اتاق بودی؟ سرش پایین بود. بعد من گفتم: خب حالا که هم من به تو احتیاج دارم هم تو به من پس بهتره با هم راحت باشیم. بعد دستمو بردم سمت شلوارش و گفتم: ببینم اینجا چی داری که اینجوری گرفتیش. و کیرشو گرفتم. خیلی کلفت بود نسبت به سنش. یه کم که مالیدم براش شل شد و راحت دراز کشید رو تخت. بعد منم دستشو گرفتم گذاشتم رو سینم. اونم شروع کرد به مالیدن. بعد شلوار و شورتشو از پاش در آوردم و شروع کردم براش ساک زدن. یه کم که خوردم بلند شدم بهش گفتم: تو نمی خوای مامانو لخت کنی؟ گفت: اجازه هست؟ منم گفتم: راحت باش عزیزم. هر کاری دوست داری بکن. اونم دامن و تاپمو درآورد. منم خوابیدم رو تخت و پاهامو براش باز کردم. گفتم: توام بخور عزیزم. کس مامانو بخور. حمیدم مثل قحطی زده ها می لیسید. دیوونم می کرد با اون کس خوردنش. بعد سرشو آوردم بالا و بهش گفتم که بخوابه رو من. خیلی بدنش داغ بود. داشت می سوخت. داغی بدنشو رو نوک سینه هام احساس می کردم. بعد کیرشو گرفتم گذاشتم جلو کسم و بهش گفتم: بکنش تو. حمیدم یه دفعه تمام وزنشو انداخت رو من و همه کیرش رفت تو کسم. یه آخ بلند گفتم. اونم فهمید که دردم گرفته ازم عذرخواهی کرد و آروم شروع کرد به عقب جلو کردن. اگه قبلش کسمو با خیار آماده نکرده بودم که دیگه هیچی واقعا جر می خوردم. یه کم که منو کرد کسم جا باز کرد و آب کس من با پیش آب حمید باعث شد حرکت کیرش تو کسم روون و لذتبخش بشه. بعد از چند دقیقه حمیدو خوابوندم و رو کیرش نشستم. شروع کردم به بالا پایین کردن. این قدر محکم رو کیرش بالا پایین می کردم که پستونام پرت می شد بالا. حمید گفت: مامان داره آبم میاد. منم این قدر بالا پایین کردم که احساس کردم تو کسم پر آب شده. حمید تخلیه شد. منم چون لوله هامو بستم خیالم راحت بود. ولی من هنوز کیر می خواستم. یه کم کنار هم دراز کشیدیم. حمید که حالش جا اومد گفت: مامان من عاشق کونتم. می زاری از کون بکنمت؟ منم دیدم هنوز ارضا نشدم و حمیدم دوباره کیرش داره بلند میشه، گفتم: برو از تو اتاق من کرم و خیارا رو بیار. اونم رفت آورد. منم پشتمو کردم بهش. حمید شروع کرد کونمو دست مالی کردن و بوسیدن. بعد بهش گفتم که چیکار کنه. اونم با کرم هم خیارو هم کونمو چرب کرد و خیار کوچیکه رو کرد تو کونم. بعد از این که چند بار جلو عقب کرد گفتم: حالا اون یکی رو بکن تو ولی آروم. حمیدم خیار کلفته رو چرب کرد و یواش یواش اونم کرد تو کونم. من که دیگه طاقت نداشتم گفتم: بسه دیگه. کیرتو چرب کن و بکن تو کونم. حمیدم مثل برق پرید کیرشو حسابی کرم مالید و کرد تو کونم. خیارا حسابی کونمو آماده کرده بودن و راحت کیر کلفت حمید می رفت تو کونم و بیرون می اومد. حمید داشت داد می زد: وای ی ی. مامان عجب کونی داری. کیرم داره می ترکه. چقدرتنگه. وای ی ی. چقدر لیزه. کیف میده. منم هم از این که دارم از کون میدم لذت می بردم هم از این که حمید داره این جوری کیف می کنه. بعد از هفت هشت دقیقه من دیگه به اوج لذت سکسی رسیده بودم. اونم به خاطر احساس واقعی و لذت بردن شدید حمید از کس و کونم بود که با چندتا جیغ ارضا شدم و بی حال. حمیدم بعد از من چندتا تکون دیگه داد و اونم آبش اومد و کیرشو از کونم کشید بیرون و ریخت رو کمرم. من به همون حالت خوابیدم. حمیدم کیرش لای کپلای من بود و روی من درازکشید. همش منو می بوسید و ازم تشکر می کرد. منم ازش تشکر کردم. آخه چند سالی بود کسی اینجوری ارضام نکرده بود. (منم گفتم: کسی؟ مامان گفت: حالا…) بعد مامان گفت: این جوری بود که حمید شد شوهر دوم من. حالا راحت شدی شوهرسوم؟ منم گفتم: آره، خیلی حال داد. حتی از شنیدنشم حال کردم. حالا یه شب دو نفری یه حالی بهت میدیم که از اون دفعه هم بیشترحال کنی. مامانم گفت: جون، من که از خدامه. منم همون جا پیش مامان خوابم برد .
بالا

قسمت سوم

صبح که بیدار شدم دیدم مامان خیلی ناز به پهلو خوابیده و پستونای گندش افتادن روهم. کونو که نگو. چون ملافه از روش رفته بود کنار یه کم سردش شده بود و خودشو جمع کرده بود که باعث شده بود کونشم قلمبه بزنه بیرون. یه چند دقیقه با خیال راحت نگاه کردم. بعد رفتم سمت دستشویی. وقتی برگشتم دیدم حمید تو اتاق مامان داره مامانو دید می زنه. منم رفتم پیشش. تا منو دید گفت: خوب خودتو پیش مامان جا کردی ها. شبانه روزی حال می کنی. منم گفتم: نه بابا، دیشب کاری نکردیم. یعنی مامان نذاشت. همش داشتیم صحبت می کردیم. حمید گفت: درباره چی؟ گفتم: درباره چطور شروع شدن سکس تو با مامان حالا قرار شده یه بار با هم از خجالت مامان در بیاییم. (من و حمید با هم خیلی راحت بودیم. همیشه با هم فیلم سوپر می.دیدیم یا درباره کس و کون زنای فامیل با هم حرف می زدیم.) حمیدم گفت: جدی؟ مامان اینو خواست؟ منم گفتم: آره. گفت که از خداشه. حمیدم کیرشو یه فشار داد و گفت: خوب پس معطل چی هستی؟ شروع کنیم دیگه. منم با کمال میل قبول کردم. جفتمون لخت شدیم و رفتیم رو تخت. حمید گفت: یه لحظه صبر کن من الان میام. بعدش رفت و از تو اتاقش یه اسپری آورد زد به کیر من و خودش گفت: اینم برا محکم کاری که حالا حالاها مشغول باشیم. منم رفتم سراغ سینه های مامان، حمیدم رفت سراغ کونش. شروع کردیم به بوسیدن ولیسیدن. مامان سریع چشاشو باز کرد، ما رو لخت و کیر به دست دید، یه لبخند رضایت زد و گفت: شمایین بچه ها؟ چی شده صبح ناشتا هوس سکس کردین؟ بعد طاقبازخوابید، دستشو گذاشت زیر پستوناش یه تکون بهشون داد و گفت: خوب حالا بیاین شیر صبحانتونو بخورین تا بعد. ما هم شروع کردیم. کرست مامانو کشیدیم زیرپستوناش و شروع کردیم به خوردن. مامانم با دستای مهربونش دست می کشید رو سرِ ما و سرِ ما رو فشار می داد رو سینه هاش. بعد حمید کیرشو گرفت دستش، می مالیدش به شکم و بدن مامان. منم خوشم اومد. داغ شده بودم. کیرم شده بود مثل لبو. منم شروع کردم. وای چه حالی می داد. پوست نرم مامان با بدن گوشتیش کیرمو شق تر می کرد. مامان دیگه صداش در اومده بود. همش آخ جون آخ جون می کرد وکسشو می مالید. حمید کیرشو مالید به صورت مامان. اونم مثل وحشیا یه لقمش کرد، همشو کرد تو دهنش. بعد به من گفت: توام بیکار نشین. برو پایین مشغول شو. منم شورت مامانو درآوردم. کسش آب انداخته بود. شروع کردم لیسیدن. چه مزه توپی داشت. اشتهامو باز کرد. منم دیوانه وار می خوردم و صورتمو فشار می دادم لاپاش. فکرشم نمی تونستم بکنم الان کیرمو می کنم تو این کس نرم و آبدار. آخه مامان تو حموم نذاشت کسشو بکنم. منم تشنش بودم. مامان همچنان کیر حمید تو دهنش بود. حمیدم با سینه های مامان بازی می کرد. مامان دیگه طاقتش تموم شد و با التماس ازم خواست بکنمش. منم مثل برق پریدم، یه تف رو کیرم انداختم و کردمش تو. مامان انقدر خوشش اومد که نفسش بند اومده بود. اگه کیر حمید تو حلقش نبود اون رو می ذاشت رو سرش ولی حرکاتش که تشکو چنگ می زد و هی کمرشو از زمین بلند می کرد که بیشتر کیرم بره تو معلوم بود چقدر داره حال می کنه. منو که نگو، مثل خرگوش داشتم تلمبه می زدم. بعد حمید کیرشو از دهن مامان در آورد و گفت: برو کنار من برم سر پست خودم. فهمیدم منظورش چیه ولی دوست نداشتم اصلا از کس مامان جدا بشم. مامان دستمو گرفت کشید طرف خودش. گفت: بیا اینجا ببینم شیطون. بعد یه لب با حال ازم گرفت و شروع کرد کیرمو ساک زدن. این قدر حشری بود و محکم می مکید که تو دلم خالی می شد. حمیدم یه بالش گذاشت زیر کمر مامان و پاهاشو داد بالا، طوری که زانوهاش جمع شد تو شکمش وشروع کرد کس و کون مامانو لیس زدن و کون مامانو انگشت کردن. منم بیکار نموندم. با پستونای گنده مامان ور می رفتم. چقدر خوش فرم بودن تو این حالت. پستونای نرم گنده که پهن شدن رو قفسه سینش و مثل بادکنکی که توش آب کردی تکون می خوره. مامانم داشت مثل چی حال می کرد. آخه هم از کس و کون هم پستون داشت تحریک می شد. کیر منم که تو دهنش بود داشت خودشو خفه می کرد. ولی این تازه اولش بود. هنوز به برنامه اصلی نرسیده بودیم. مامان همچنان مشغول ساک زدن بود که حمید خواست کیر نکرشو بکنه تو کون مامان که مامان سریع هلش داد عقب گفت: مگه می خوای شکنجم کنی که الان می خوای کونمو بکنی؟ حمید گفت: خوب پس چی کار کنم؟ تو که می دونی من عاشق کونتم. مامان منو با دست هل داد گفت: بزار حامد اول شروع کنه، چون کیرش باریک تره کونم جا بازکنه. حمیدم گفت: نه، یک ساعته دارم آمادش می کنم حالا حامد اول بکنه توش؟ مامانم گفت: انقدر خودخواه نباش. به منم فکر کن چی می کشم. اونم قبول کرد. منم مامانو ماچ کردم و مثل برق پریدم جای حمید. به به! دستش درد نکنه. واقعا حمید جون سنگ تموم گذاشته بود ولی مامان چون هم حمید حال کنه هم خودش بیشتر کیف کنه گفت: حامد تو بخواب. بعد اومد نشست رو کیر من و کیرم خیلی راحت تا ته رفت تو کون مامان. من فکر کنم مامان زیادی ادای سوراخ تنگا رو در می آورد. شایدم کیر من خیلی کوچیکه. بعد یه چند لحظه که کیرم قشنگ نشست تو کونش به حمید گفت: حالا تو بکن تو کسم عزیزم. مامان می گفت تا حالا این حالتو تجربه نکرده و همیشه آرزوشو داشته. همش می گفت: زود باشین دیگه، مردم، زودتر. من زیاد از این حالت خوشم نیومد. چون نمی تونستم با پستونای مامان بازی کنم. آخه پشتش به من بود ولی خوب بهتر از هیچی بود. حمیدم بالاخره کیرشو جا کرد تو کس مامان و شروع کرد به تکون دادن. منم همین طور. مامانو که نگو، خونه رو گذاشت رو سرش: وای چه حالی میده، دارم می میرم. آخ بکنین. کس و کونمو یکی کنین. من که عاشق این حرفای مامان بودم. اون جوری حرف زدنش کیر پیرمردو سنگ می کنه، من که جای خود. یه چند دقیقه که این جوری مامانو کردیم حمید بلند شد. مامان صداش در اومد: چرا بلند شدی؟ داشتم حال می کردم. حمید به من گفت: خوب حالا جاها عوض. ولی مامان گفت: نه من دستم خسته شده. من می چرخم تو بکن تو کونم، حامدم تو کسم. آخ که من قربونتون برم. نمی دونین چقدر دوست داشتم مثل زنای تو فیلم سوپرا این جوری گاییده بشم. بعد یه تف رو کیر من و حمید انداخت، چند بار بالا پایین کرد و دوباره نشست رو کیر من. ولی این بار کرد تو کسش. خیلی گشاد شده بود ولی بازم حال می داد، چون پستونای گنده مامان آویزون می شد تو صورتم. حمیدم از پشت کیرشو آروم جا کرد تو کون مامان ولی این بار مامان حال کرد. چون کونش آماده بود و به حمید غر نزد. مامانم خودشو خم کرد و خوابید رو من تا کیر حمید قشنگ بره تو کونش. حمیدم که به کون مورد علاقش رسیده بود مثل یاغیا تلمبه می زد. چون حرکتش خیلی سریع بود مامان پرت می شد جلو، سینه هاشم می خورد تو صورت من. کیرمم تو کسش بالا پایین می شد. منم حال می کردم. وای که دوست داشتم مامانو تو حالتی بینم که داره با دوتا کیر کرده میشه. مامان داشت دیگه پرواز می کرد. گفت: خوب بچه ها، حال می کنین؟ حمید که همش می گفت: جون، عجب کونی. مال خودمه. نرم ترین وگرم ترین کون دنیاس. بعد گفت: تو چی حامد، خوش می گذره بهت؟ چرا هیچی نمیگی؟ منم گفتم: من دارم خفه میشم. ببین چه چیز گنده ای تو دهنمه. نمی تونم حرف بزنم. اونم خندش گرفت. گفت: نوش جونت عزیزم. بخور. ما هم از جلو عقب تو کس و کون مامان تلمبه می زدیم و اونو به آرزوش می رسوندیم. همون جور که اون این کارو برای ما کرده بود. مامان دیگه داشت ارضا می شد. می گفت: بچه ها تورو خدا یه کاری کنین یه خورده دیگه طول بکشه. من دیگه دارم میام. منم گفتم: خیالت راحت. حمیدم با شنیدن این حرف مامان که داره ارضا میشه تلمبه زدناشو شدیدتر کرد. منم همین طور مامان دیگه داشت عربده می زد چندتا آه بلند کشید و ارضا شد و بی حال به پهلو افتاد کنار من. بیچاره نا نداشت حرف بزنه. من و حمیدم نگاش می کردیم. خیلی صحنه جالبی بود. یه خورده که حالش جا اومد گفت: وای چه حالی کردم. هیشکی تو عمرم اینجوری بهم حال نداده بود. (مامان باز از اون حرفا زد. من دیگه مطمئن بودم مامان با کسای دیگه هم سکس داره.) بعد گفت: ببینم شماها که مثل خروس بودین چطور هنوز آبتون نیومده؟ حمیدم از کنار تخت اسپری نشونش داد و خندید. مامان فهمید جریان چیه. زود بلند شد کونشو طرف من قمبل کرد و گفت: می خوام آبتونو تو کس و کونم با هم حس کنم. منم یه تف به کون مامان زدم و کردم توش. هی کیرمو کامل می کردم توش و در می آوردم. حمیدم داشت ما رو نگاه می کرد و جق می زد. به مامان می گفت: مامان چقدر حال میده کون دادنتو می بینم. چقدر باحال میشی وقتی یکی داره کونتو میگاد. حدود ده بارکه این کارو کردم حس کردم داره آبم میاد. به مامان گفتم: مامان داره میاد. داره میاد. اونم گفت: جون، عزیزم بزار بیاد. کون مامانو سیراب کن عزیزم. آبتو بریز تو کونم. منم با تمام قدرت کیرمو کردم تو کونش و تمام آبمو توش خالی کردم. اونم هی قربون صدقم می رفت. بعد طرف حمید قمبل کرد و گفت: خُب، تو که ضربه فنی شدی. حالا حمید تو بیا کس مامانو سیراب کن. منم افتادم گوشه تخت. حمید کیرشو کرد تو کس مامان و با قدرت تمام که از روی شهوتش بود می کرد تو کس مامان. اونم حال می کرد. حمید راست می گفت. منم وقتی دیدم مامانم داره کس میده یه حالی شدم. خوشم اومد. دیدن مامان تو اون حالت یعنی گاییده شدن خیلی با حال بود. یه دفعه صدای نعره حمیدو شنیدم و مامان که می گفت: آخ جون، کسم پر شد. عجب کمری داره پسرم. کس و کونم داره شالاپ شالاپ صدای آب کیر میده. حمید و مامانم کنار من ولو شدن. منم که یه خورده حالم جا اومده بود سریع رفتم حموم. وقتی برگشتم دیدم حمید پشت دره و می خواد بره دوش بگیره. اومدم بیرون دیدم مامان هنوز دراز کشیده رو تخت و آب کیر من و حمید از کس و کونش زده بیرون. عجب بوی آب کیری می داد اتاق. رفتم مامانو بوسیدم. گفتم: چیه مامانی؟ چرا بلند نمیشی؟ چیزیت شده؟ مامان دست انداخت گردنم منو کشید رو خودش گفت: نه عزیزم، هنوز تو کمام. حسشو ندارم بلند بشم. ولی شیطون امروز خوب مامانو ناکارکردی ها! کس و کونم داره می سوزه ولی من عاشق این سوزششم. فقط خدا کنه الان که بابات میاد از گشاد گشاد راه رفتنم من و بوی تابلو اتاق چیزی نفهمه. بعد حمیدم از حموم اومد بیرونو مامانم رفت تا بابا نیومده یه دوش بگیره ولی بیچاره راست می گفت ، نمی تونست درست راه بره. وقتی برگشت دید من و حمید صبحانه رو آماده کردیم. اومد نشست سرمیز. گفت: به به، دستتون درد نکنه. امروز حسابی مامانو تحویل گرفتینا. اون از سکستون که سنگ تموم گذاشتین، اینم از صبحانه. آخه من همیشه کون گشادیم میاد صبح که از خواب پا میشم صبحانه درست کنم. البته با بلایی که امروز سرم آوردین دیگه به معنای واقعی کون گشاد شدم. بعد صبحانه رو خوردیم و هرکی رفت سرِ کارِ خودش. بابامم اومد. من ترسیدم نکنه الان شک بکنه ولی تا اومد یه سلام کرد و رفت تو اتاق خوابید. هیچیم نگفت. مامان بیچاره گفت: می بینین؟ انقدر به من توجه داره که نگفت زن چته؟ مگه پاره شدی این جوری راه میری؟ منم تو دلم گفتم: واقعا اگه مامان با کسای غریبه سکس کنه حق داره. آخه این که نشد زندگی. فقط کار. اونم برای یه زن حشری مثل مامان من که بیست و چهار ساعته کیر می خواد. البته بعد سکس اون روز تا چند روز حرفشم نزد .
بالا

قسمت چهارم

بعد از ماجرای سکس سه نفره مون مامان خیلی شیطون تر شده بود. فردای اون روز با این که به قول خودش هنوز کامل جاش خوب نشده بود و هنوز دور سوراخ کونش می سوخت و پریودم شده بود ولی می گفت که خیلی حال کرده و بازم دلش می خواد ولی حیف که نمیشه. آخه این رویاش بوده که هم زمان با چندتا کیر شق حشری بکننش. تازه من که بچه حساب می شدم و اون جوری که باید نمی تونستم مامانو راضی کنم. من هر فرصتی که پیش می اومد می چسبیدم به مامان و می مالیدمش. اونم هیچی نمی گفت ، خوششم می اومد. ظهرکه با هم تنها بودیم بهش گفتم: مامان سایز سینه هات چنده؟ گفت: تو به سایزش چیکار داری؟ می خوای با هاشون حال کنی خوب بیا جلو. گفتم: نه، بگو کار دارم. (برای شما می خواستم دوستان) گفت: معلوم نیست. روی هر سوتین یه سایز نوشته. رو بعضیا نوشته نود. رو بعضی نودوپنج. من سایزش برام مهم نیست، چون همون جا پرو می کنم. هر کدوم که راحت باشه بر می دارم. آخه می دونی که چقد بهشون حساسم. منم گفتم: فروشندش مرده یا زن؟ مامانم با یه عشوه گفت: حالا مگه تو فضولی؟ منم با التماس گفتم: مامان تو رو خدا. مامانم گفت: قول میدی به هیشکی نگی؟ غیرتی بازییم در نیاری؟ منم گفتم: قول میدم به هیشکی نگم. غیرتیم نشم. بعد مامان گفت که از یه فروشگاه که تو خیابون ولیعصر خرید می کنه. دو طبقس و طبقه بالاش لباس زیر زنونس. برا همین راحت میشه پرو کرد. گفتم: اون تیشرت تنگه رو هم از اونجا خریدی و گفتی فروشندش خیلی ازت تعریف کرده؟ اونم گفت: آره عزیزم. توام خیلی تیزی ها. بعد گفتم: وقتی میری کرست هم بخری نشونش میدی نظرش چیه؟ بعد گفت: راستشو بگم؟ منم گفت: آره، خواهش می کنم مامان. خیلی برام جالبه. درسته من سنم کمه ولی اینو می فهمم که اگه توام کاری کردی از رو کمبود بوده و تقصیر تو نیست. تقصیر باباس. مامانم بغلم کرد و منو بوسید. گفت: قربونت برم عزیزم که اینقدر فهمیده ای. باشه همشو میگم برات. یه روز که رفته بودم خونه یکی از دوستام موقع برگشتن از جلو همون مغازه رد می شدم یه تیشرت دیدم خوشم اومد رفتم تو قیمتشو بپرسم. فروشندش یه پسر خوش تیپ بیست و چهار پنج ساله بود. تا منو دید نگاهش قفل شد رو سینه هام. منم برام عادی بود. دیگه اکثر مردایی که منو می بینن همین جوری میشن. قیمتشو گفت، آورد دیدم. بعد گفتم: ممنون، بعدا مزاحمتون میشم. خواستم برم که پسره گفت: اگه لباس زیرم بخواین می تونین از طبقه بالا فروشگاه دیدن کنین. منم خیال داشتم که لباس زیرم بخرم. از پله ها رفتم بالا. متوجه سنگینی نگاه پسره می شدم که داشت منو می خورد. وقتی رفتم بالا و چشمم به فروشنده خورد تعجب کردم. چون معمولا فروشنده های لباسای زیر زنونه زن هستن ولی این یکی مرد بود. همسن و سال همون پسره. خواستم برگردم ولی دیگه اومده بودم و زشت بود اگه برمی گشتم. گفتم یه نگاه می ندازم وسریع میرم. پسره تا منو دید آب از لب و لوچش راه افتاد. از جاش بلند شد کلی تعارف کرد که خوش اومدین و… بعد گفت: چی لازم دارین بدم خدمتتون؟ منم با یه کم خجالت گفتم: یه سوتین خوب. پسره با یه حس حشری گفت: چه سایزی هستین؟ منم گفتم: نمی دونم سایزای اینا که معلوم نیست. پسره گفت: نخیر، ما کارامون استاندارده. اجازه بدین. بعد اومد کنار من و از بغل یه نگاه دقیق به سینه هام کرد، بعد گفت: فکر می کنم نود مناسب باشه. تو نگاهش می شد شهوتو دید. بیچاره داشت پس می افتاد. منم دیگه خجالت نمی کشیدم و یه کمم کرمم گرفته بود که بیشتر تحریکش کنم. اون که نمی تونه تو مغازه خفتم کنه. یه جیغ بکشم همه می ریزن اینجا پدرشو در میارن. منم با عشوه گفتم: اگه تنگ بود چی؟ پس می گیرین؟ پسره گفت: نه، ولی اگه بخواین می تونین پرو کنین. منم یه خورده من و من کردم. پسره گفت: خیالتون راحت باشه. اینجا یه مغازه معتبره. مشکلی نداره. اکثر مشتری های ما پرو می کنن. منم قبول کردم. وقتی پسره اومد در اتاق پرو رو باز کنه کیرشو دیدم که زیر شلوار جین تنگش تابلو باد کرده بود. دروغ نگم منم یه جورایی بدم نمی اومد بیاد به زورم که شده منو بکنه ولی اونجا مغازه بود، اگه یکی می اومد چی؟ بالاخره رفتم تو مانتو و تیشرتمو در آوردم و کرستمم با اونی که پسره داده بود عوض کردم. خیلی تنگ بود. درش آوردم. فروشنده رو صدا کردم. دستمو از لای در درازکردم، گفتم: این تنگه برام. اونم سریع یه سایز بزرگتر بهم داد. پیش خودم می گفتم: الان با سوتینی که من پوشیدم داره چه حالی می کنه. و همین فکرا خودمم کرمکی کرده بود و دلم می خواست بیشتر تحریکش کنم، چون دیگه خیالم راحت بود که این کاره نیست. اگه بود تا در اتاق باز شد می اومد خفتم می کرد. دومی رو هم پوشیدم. اونم کش زیرش زیر سینه هامو اذیت می کرد و درش آوردم و به پسره گفتم: اینم کشش زیر سینه هامو اذیت می کنه. فکر کنم وقتی اینو شنید یه بار آبش اومد. چون اصلا انتظار نداشت من این جوری باهاش صحبت کنم. بعد منم مخصوصا کرست خودمو دادم بهش گفتم: یکی مثل اینو می خوام. تو این راحتم. کرستم حسابی بوی عطرمو می داد. حالت گردی سینه هامم روش مونده بود. حس کردم وقتی اومد کرستمو بگیره دستش می لرزید از هیجان. منم همش کیر شقشو تو ذهنم تجسم می کردم که الان چه جوریه. بی اختیار دستم رفت رو کسم و شروع کردم از رو شلوار کسمو مالیدن. با اون دستمم سینه هامو می مالیدم. یه چند لحظه این جوری گذشت. صدای اونم در نمی اومد. فکر کنم اونم داشت کرستمو می مالید به کیرش و حال می کرد. چون می دونست من نمی تونم بیرون بیام. صداش که کردم با دستپاچگی گفت: بله الان یکی دیگه میدم خدمتتون. یه سوتین قرمز توری خوشگل داد دستم. خیلی نرم ولطیف بود مثل ابریشم. وقتی پوشیدم نرمیش نوک سینه هامو ناز می کرد. دیگه حسابی حشری شده بودم. دیگه دلو زدم به دریا و الکی گفتم: ای بابا، خسته شدم. اینم مثل قبلیه اندازش خوبه. سینه هام توش راحته ولی کش زیرش سینه هامو اذیت می کنه. پسره گفت: من که دیگه نمی دونم شما چی می خواین. این بهترین نوع سوتین بود که داریم. منظورتونو نمی فهمم. اذیت می کنه یعنی چی؟ منم درو باز کردم گفتم: اگه می خوای بیا خودت ببین. پسره گفت: چی؟! من بیام؟ منم گفتم: آره، چیکارت کنم دیگه؟ بعد اومد تو اتاق. منو که دید ماتش برد. رنگ

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها