داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چی فکر میکردیم چی شد!

عزیزایی که از ژانر محارم بدتون میاد، خواهش میکنم اینو بخونید چون این با همه ی اون یکی داستانها فرق داره و کاملا متفاوته.
خاله سحر با دوتا فنجون چای از آشپزخونه میاد بیرون. نگاهم همینطور اندامشو دنبال میکنه. همونطور که به بدنش خیره شدم اون داستانهای سکسی رو به یاد میارم و رفتارمو دقیقا مث اونها میکنم. خالم میشینه کنارم و من دستمو میندازم پشت گردنش، اما اینبار به قصد لمس با شهوت. شلوارم برجسته شده. یه کم صحبت میکنیم و بعد خاله سحر میره تا ظرف ها رو بشوره. خالم بیوه هستش. 10 سال پیش شوهرش تو یه تصادف مرد. چندوقتی هست که نگاه های انجمن کیر تو کس بهش میکنم و قصد دارم بکنمش. قبلا اینجوری نبودم ولی بعد از اینکه چندتا داستان سکسی در مورد سکس با زنای فامیل خوندم اینجوری شدم. به نظرم امروز وقتش رسیده. وارد آشپزخونه میشم و پشتش وایمیسم. به بهونه برداشتن لیوان از کابینت بالایی خودمو میچسبونم به پشتش. با خودم میگم همینکه ساکته یعنی که خوشش اومده. داستانها دوباره تو ذهنم میاد و حالا باید دستمو بذارم روی سینش و فشار بدم. ترس دارم اما میگم که دلو بزن به دریا. یکدفعه سینه هاشو فشار میدم …
این نقطه از ماجرا خیلی مهمه
اون چیزی که من فکر میکردم و بر اساس داستانهای سکسی بودش، میگفتم که الان خاله سحر باید دست های منو خودش بیشتر رو سینه هاش فشار بده و یه دفعه بگه بیا منو بکن عشقم. منم خیلی وقته تو نخ توام و چندساله که دلم یه سکس حسابی میخوادش.
اما اگه بخواید واقعیتو بدونید. واقعیت این بودش که خالم یه دفعه جیغ زد: کثافت گمشو عقب! دستتو از سینه هام بردار روانی!
و من که هنوز متعجب و غرق ترس بودم و باورم نمیشد که چی شده، باز هم طبق داستانها گفتم شاید الکی داره مقاومت میکنه و یه دفعه شلوارشو کشیدم پایین که جیغ خیلی بلندتری زدش و همین لحظه داییم که همسایه خالم بودش محکم از پشت در داد زد: چی شده؟ درو باز کن! خالم سریع شلوارشو کشید بالا و رفت در رو باز کردش و بعد همه چیو به داییم تعریف کرد. داییم یه کتک حسابی بهم زد و زنگ زد به بابا و مامانم و همه چیو بهشون گفت. خبرش تو کل فامیل پیچید و آبروم تو کل فامیل رفتش. بعدش مامانم هم گفت دیگه تو پسرم نیستی بابام هم بعد یه کتک حسابی منو از خونه انداخت بیرون. الانم دارم این داستانو از تو مغازه ای مینویسم که شبا هم همینجا میخوابم.
داستان همینجا تموم شد و بقیش یه سری توضیحات در مورد خودمه:
این داستان کاملا واقعیه و برای خود من اتفاق افتاده.
اسمم رامین هستش. من هم مث خیلیای دیگه بعد از رسیدن به سن بلوغ با فیلم های سکسی آشنا شدم و با اونا جق میزدم. توی سایت های پورن یه بار یه تیتر دیدم که خیلی جالب بود( به انگلیسی) نوشته بود: سکس مادر و پسر. جا خورده بودم. یا مثلا یه تیتر دیگه که زده بودش سکس با خاله یا سکس با زندایی. بعد با سایت های فارسی هم آشنا شدم و دیدم که توی اونها داستان هایی تعریف کردن از سکس با محارم. بعد از این رفتم تو نخ زنهای فامیل. یه خاله داشتم که بیوه بودش و چندتا زندیی. گفتم که با همون روش داستانها میرم جلو اما دیدید که چه اتفاقات وحشتناکی برام افتاد. من به معنای واقعی نابود شدم و این رو مینویسم تا شما ها دیگه سرنوشتتون مث من نشه. اگه دنبال سکس هستید برید سراغ جای دیگه.

نوشته: رامین021

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها