–
پونه به این فکر می کرد که چیکار باید بکنه . چطور می تونه خودشو در مقابل یه مرد غریبه فانتزی نشون بده . تمام حسش رفته بود پیش سیامک .. و از طرفی حس می کرد که هنوز هیچی نشده از شوهرش پیشدستی کرده …
وقتی پیمان اومد خونه اونو خیلی پریشون دید ..
-عزیزم چی شده پونه جون ..
-هیچی پرستو زنگ زده که یادت نره دعوتی امشبو و تو اگه می تونی زود تر بیا . منم گفتم باشه . البته قبلا هم قرار بود بریم . ولی نمی دونم چیکار کنم .
-چی رو چیکار کنی اونا که غریبه نیستن .
– نمی دونم چه لباسی بپوشم که مناسب این دور هم نشینی باشه ..
-هر چی دلت خواست می تونی تنت کنی .. حتی تنگ و چسبون …
-یعنی تو ناراحت نمیشی ; سخت نمی گیری و حسادت نمی کنی ; یادم میاد یه وقتایی برات مهم بود و با هام دعوا میفتادی سر این موضوع .. حتی از این که روسریم رفته بود عقب و یه عده از پسر پر رو های هیز داشتن چش چرونی می کردن خیلی ناراحت بودی و راستش منم خیلی خوشحال می شدم که تو رو این جوری غیرتی می دیدم ..
-عزیزم هنوزم هستم . باید دید که آدم با چه کسایی نشست و بر خاست داره . فر هنگ طرفو باید ببینه . تو خودت میگی بچه پرروی پر توقع بی فر هنگ .. ولی پرویز و پرستو حسابشون جداست . از طرفی اگه زن و مرد همو درک کنند و به هم سخت نگیرن راحت تر می تونن با هم کنار اومده و سر هیچ و پوچ با هم کلنجار نرن . خوشبختی و رفاه واقعی یک زن و شوهر در اینه که به یک تفاهم و درک متقابلی برسند که با حسادتها و سختگیریهای بیجا زندگی رو واسه هم زهر نکنن . تو می تونی لباسای بدن نما و چسبون و بلوز یقه باز و هر چی دوست داشتی بپوشی .. راحت باش عزیزم .
– نمی دونم … باید دید پرستو چه جوری می پوشه … نمی دونم ..
-تا اون جا که می دونم اونم به خودش سخت نمی گیره و شوهرش و اون خیلی وقته که این مسائلو حلش کردن .
-تو اینو از کجا می دونی .
-من و پرویز که تو مهمونی چند شب پیش با هم حرف می زدیم متوجه این مسائل شدم -برات خیلی اهمیت داره ; ..
-ببین پونه من اگه جات بودم یه چند ساعت زود تر می رفتم خونه پرستو … اون اتفاقا می تونه به موهات مدل هم بده . آرایشگر قهاری هم هست .. ولی خب کار نمی کنه . نیاز نداره . می تونین با هم هماهنگی کنین . اون شوهرشو بیشتر می شناسه ..
پونه : یعنی تمام فکر و ذکر ما واسه رفتن به این مهمونی باید همین باشه که چی بپوشیم و چی نپوشیم ;
پیمان : از دستت دارم دیوونه میشم زن . من که این قدر حساسیت ندارم . تو داری حساسیت نشون میدی .
پونه اوایل بعد از ظهر با چند تا از لباساش رفت پیش پرستو … پرستو از دیدنش خیلی خوشحال شد …
-ببینم به خواب بعد از ظهر که عادت نداری ..
-نه .. می تونم بخوابم ولی عادت ندارم …
-بیا خودم خوشگلت کنم …
از اون جایی که پرستو عشق پیمان بود و می دونست سلیقه اونو زیاد واسش سخت نبود که چی بپوشه و با چه فرم و حالتی در مهمونی چهار نفره شون باشه ولی با این حال واسه این که ذهن پونه رو آماده کنه و از طرفی اون مشکوک نشه و به صورت طبیعی در فضای سکس ضربدری قرارر بگیره گفت خب پیمان جون از چه مدل مویی خوشش میاد یا لباسی .. ببینم تو چه لباسایی با خودت آوردی … .. این بلوز جیگری یقه باز خیلی بهت میاد .. جین آبی هم خوبه .. ولی پرویز از ساپورت بیشتر خوشش میاد . نرم و نازک و کیپ .. طوری که تمام زوایای باسنو نشون بده . یه هیجان خاصی درش به وجود میاره . بد جوری تحریکش می کنه ..
چشای پونه گرد شده بود … انتظار نداشت که همون اول کار و هیچی نشده پرستو این قدر صریح بخواد از این مسائل حرف بزنه … ولی یه لحظه فکرش رفت پیش سیامک .. این که چه جوری تا یک قدمی این پیش رفته بود که کیرشو توی بدنش حس کنه … اما نتونست …
پرستو حالت منگی پونه رو دید .. اون فکر نمی کرد که ذهن زن رفته باشه پیش پسر همسایه . فقط همینو حس می کرد که می تونه پونه رو تحریکش کنه و اون این آمادگی رو داره که بتونه در این سکس ضربدری شرکت کنه …
پونه : پرستو هدفت چیه ..
پرستو : چه هدفی ! می خوایم دور هم خوش باشیم . دیگه این سنت های مسخره رو که این جوری بپوش و اون جوری نپوش زن تحریک میشه .. مرد تحریک میشه رو بذاریم کنار ..ما که در عصر حجر زندگی نمی کنیم . تازه اون موقع هم فکر نکنم حجابی در کار بوده باشه . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی